نشاندن درخت در شورهزار
کیهان آنلاین – ۱۹ خرداد ۹۳ – در نشریهای به نقل از “ایاد علاوی” نخست وزیر اسبق عراق، مطلبی آمده بود که این بخش از عنوان آن “ایران با علاوی سکولار مشکل دارد” توجهم را جلب کرد.
به گمان من، متاسفانه جمهوری اسلامی تنها با علاوی سکولار مشکل ندارد بلکه اصولا از سکولاریسم وحشت دارد. ولو کسی خواهان جمهوری اسلامی هم باشد، دلیلی ندارد این همه روحانی که در حقیقت بیشتر آنها “آخوند” هستند در تمام سازمانها و دستگاههای این مملکت رسوخ کرده و در بیشترین اموردخالت کنند که دربسیاری از آنان حتا با الفبای آن نیز آشنا نیستند.
مثلا چه معنا دارد که معممها، ولو امام جمعه، که اغلب از بقیه آخوندها ناآگاه تر هستند، در باره انرژی اتمی و سانتریفیوژها یا درصد غنیسازی اظهار نظر کنند که در بسیاری از مواقع نظری که بیان می کنند، کاملا مغایر با خط مشی کلی و سیاست نظام خودشان است و حتا با نظر بالاترین مقام آن نیز همخوانی ندارد؟ مگر سایر قشرهای این مملکت صاحبان ایران زمین نیستند ودر اداره آن حقی و سهمی ندارند؟ برای چه درصد روحانیونی که مشاغل گوناگون را غصب کردهاند، از همه قشرها بالاتر هستند؟ با تمام دست و دلبازیهایی که در سالهای پس از انقلاب برای تربیت معمم به کار رفته و امتیازات گوناگونی که برای آنان قائل شدهاند، مگر تعداد کل آنان نسبت به کل جمعیت ایران چند درصد است که این همه از آنان به کارهای گوناگون منتصب شدهاند؟ آیا این گونه سیاست در مورد آحاد مردم، نوعی تبعیض و جانبداری نسبت به یک قشر خاص نیست؟ ازهمین مجلس شورای اسلامی، خبرگان رهبری، شورای نگهبان، بیت رهبری و… آغاز به شمارش و آمارگیری کنید. یا روحانی هستند، یا ریشه روحانی دارند، و یا با آنکه لباس روحانیت ندارند و فعلا آن را کنار گذاشتهاند، اما در واقع در اخلاق و روحیات، از آخوند معمم هم آخوندترهستند و عقبافتاده تر.
معیار دیگری را در نظر بگیریم. چند بار انتخابات ریاست جمهوری اسلامی داشتهایم و چند رئیس جمهوری اسلامی؟ حساب کنید مجموعا این رژیم را چند سال روحانیون به عنوان رئیس جمهوری اسلامی اداره کردهاند و چند سال مکلاها؟ آیا تا کنون غیر از احمدی نژاد، یک مکلا توانسته است دوران ریاست جمهوری این نظام را به اتمام برساند؟ تازه احمدی نژاد هم دست کمی از معممها نداشت، با این تفاوت که اگر در بقیه امور بیسواد و نادان و ناآگاه بود، در عوض، از اصول فقهی و شرع هم بی اطلاع بود و مرتبا نیز با حضرت حجت در تبادل افکار! همه داستان ظهور امام زمان را در نیویورک به یاد داریم که چگونه با نورافشانیهای خود، زبان همه حاضران در آن جلسه مجمع عمومی سازمان ملل را از کار انداخت، مگر زبان احمدی نژاد را! همه میدانیم که او چگونه برای امام زمان یک صندلی درهیات دولت میگذاشت یا حتا سر میز غذا، که شایع بود یک بشقاب اضافی همیشه برای امام زمان گذاشته میشد تا در صورت ظهور حضرت حجت، خدای ناکرده گرسنه نمانند و باز میل به غیبت نفرمایند. باز به خاطر داریم که چگونه گاه وقتی صحبت تلفنیاش با طرف مقابل تمام میشد که همراه بود با خضوع و خشوع بیاندازه، بعد رفیق کنار دستیاش هنگامی که میپرسید با حضرت رهبر صحبت میکردید با این احترام؟ او با چه ترفندی میگفت نه خیر با خود “آقا” داشتم صحبت میکردم! از نظر من او از معممها هم معممتر بود. یا به نفعاش بود که خود را این گونه به مردم نشان دهد و البته به مراتب ناآگاهتر ازآنان و استاد رنگ کردن مردم، هم در داخل هم در خارج.
به هر حال ما ملت در طول این سی و اندی سال سهمی از این حکومت نداشتهایم. من برای خودم هیچ درخواستی ندارم که نه سن و سالم اقتضا میکند و نه حال و حوصلهای برای این کارها دارم و به هزار و یک دلیل دیگر که سرآمد آنها به قول شادروان باقرزاده در سریال «سرکار استوار»، درشهر هنوز پیشنهاداتی به ما ندادهاند، اما بقیه ملت حق اداره این مملکت را ندارند؟ حال که شرط مرجعیت برداشته شده و اگر قرار است سمت ولایت فقیه و پست رهبری به کلی حذف نشود، که البته باید حذف شود، چرا یکی از غیرمعممین به اصطلاح “مکلا”، اما باسواد و واجد شرایط از سوی رأیدهندگان تصدی این سمت را به دست نیاورد؟ اصلا کدام علمی وجود دارد که یک معمم بداند و یک مکلا نداند؟ بسیاری از مکلاهای ما علوم دینی و فقه و تفسیر قرآن و آداب نماز و روزه و مبطلات و شک بین دو سه رابه مراتب بهتر از بسیاری از معممها میدانند و مراعات میکنند، علی الخصوص که جهان بینی آنان نیز امروزیتراست و حرفهای تعجبآور وتمسخربرانگیز بسیاری از روحانیون را نیز به زبان نمیآورند که مورد تمسخر و انتقاد مردم داخل و جامعه بینالمللی قرار گیرند. مثلا علت سقوط یا گم شدن هواپیما به تعبیر یک آخوند که میفرماید سبب آنست که میهمانداران هواپیما رعایت حجاب اسلامی را نمیکنند. زلزلهها ناشی از زنای مردم است که هر دو این اعمال با حرف “ز” آغاز میشوند. “آقا” هنگام بیرون زدن از سجاف مادر مکرمهشان «یا علی گویان» وارد این جهان شدند. البته خانه از پایبست ویران است و میدانم که با این وصله پینهها، کار این رژیم به سامان نخواهد رسید.
ما که این حرفها را میزنیم ما را مخالف و ضد رژیم میخوانند که البته پر بی راه هم نیست، بیخود هم نبود که از همان ابتدا به این رژیم دربسته که بعد آشکار شد غیر لعنت و فساد و کشت و کشتار و یاوهگویی و دروغ، در آن کالایی نبود، رأی مخالف دادیم. اما بالاخره مردم هم صبر و حوصلهشان برای گرفتن سهم خود حدی دارد. آیا زمان آن نرسیده است که کشتیبان را سیاستی دیگر پدید آید؟ آن گونه که قوام گفت یا “کشتنیان” را آن گونه که منوچهری فرموده است؟
اما باور کنید، من که قلم به تخم چشمم میزنم و این حرفهای دلسوزانه را مینویسم چه به قول قوام “کشتیبان” باشد و چه به فرموده منوچهری “کشتنییان”، به قول این رفیقمان “فایده سی یخدور” برای اینکه خانه از پایبست بدجوری ویران است. آن معماری که از راه نرسیده، میخواست “توی دهان دولت” بزند، البته با احساس “هیچی” که وارد شده بود، این دیوار را از ابتدا کج گذاشت و هم خودش را بدنام و دچار نفرت مردم کرد، هم سبب پراکنده شدن شش هفت میلیون ایرانی در سر تا سر دنیا شد و ازهمه مصیبتبارتر، چند قرنی این مملکت را به عقب برد و ثابت کرد که آخوند جماعت با ترقی و پیشرفت میانهای ندارد و آنچه همواره مورد نظرش میباشد پسروی و راه پس است و عقب رفتن و باعقب سر و کار داشتن، ولو با عقب تاریخ.
راستی تا یادم نرفته، در این قسمت دنیا شایع است که این باد و شنی که به صورت “گودزیلا” تهران و اطراف آن را در نوردید، به سبب یک آزمایش مخفیانه زیرزمینی بمب اتمی بود که برای مقاصد کاملا صلحآمیز، درکویری نزدیک قم ترکاندند که تهران را به آن صورت درآورده زیر و رو کرد. حال کارشناسان اتمی مشغول بررسی و اصلاح نقایص کارشان هستند که بمب بعدی، بیش از این صلحآمیز باشد. سخنگوی وزارت خارجه هم تاکید کرده همان گونه که ما بارها اشاره کرده بودیم، تمام تلاشهای اتمی ما صرفا برای مقاصد صلحآمیزاست، این بار نیز با این آزمایش خود نیت صلحآمیز خود را به اثبات رساندیم. زیرا اگر قصد ما صلح آمیز نبود، با انفجار بمب اتمی، تنها پنج نفر میمردند؟! نه واقعا عقل شما چه میگوید؟!