بخش چهار
کیهان آنلاین – ۲۰ خرداد ۹۳ – در قسمتهای پیش (بخش یک، بخش دو، بخش سه) گفتیم که ایران برای پذیرش حکومتی دموکراتیک بهمفهوم واقعی نیاز به پیشساختارهایی دارد که باید از مسیر تشکیل گروهها عبور کند تا مردم بتوانند با مشارکت در این گروهها با حداقل پیشنیازهای ضروری یک حکومت دموکراسی آشنا شده و بتوانند به عنوان شهروندی دموکراتیک به ایفای نقش بپردازند. در قسمتهای قبلی مقداری از فرایندهای علمی تشکیل گروه را به بحث گذاشتیم و ا ینک نیز به ساختار گروه اشاره میگردد. کوشش شده با توجه به ساختارهای گروه نمونههایی عینی در ارتباط با حکومت ایران چه در گذشته و چه در حال ارائه گردد.
ساختار گروه
دلایل و فرصتهای بسیاری برای تشکیل گروه موجود است. رویدادی پیشبینی نشده، نوشتهای ساده و بسیاری نمونههای دیگر میتوانند در تشکیل گروه نقش داشته باشند. دقت فرمائید حرکتهای اولیه از نمونههای گفته شده و تشکیل دستهها در ابتدای کار گروه نامیده نمیشوند، بلکه در طول زمان و تداوم کوششهای خود و ایجاد داد و ستد گروهی و سازمانی میتوانند تبدیل به گروه گردند. به طور نمونه جنبشی موقت که «آزادیهای یواشکی» نامیده شده و توانسته توجه افراد زیادی را در فضای مجازی بهخود جلب کند تنها حرکتی موقتی است که به همان سرعت شکل گرفته به فراموشی سپرده خواهد شد و تداوم چندانی نخواهد داشت زیرا افراد مشارکت کننده در این حرکت وابسته به گسترههای متفاوتی از افراد هستند که تنها در یک هدف ویژه و آنی و در فضای مجازی به هم پیوند خوردهاند و با هم بودنشان نه دلایل بنیادی دارد و نه دوام چندانی خواهد داشت. امَا هواداران جنبش آزادیخواهی که مدتهاست با هم در رابطه بوده و هدفهائی یکسان داشته و برای رسیدن به اهداف خود با هم همکاری میکنند را میتوان گروه نامید.
از دیگر دستههای پدید آمده جدید که پیدایشاش بیشتر جنبه عاطفی و هیجانی داشت و بهسرعت نیز فروکش کرد، مشارکتکنندگان در آزادی سربازان ربوده شده ایرانی از طرف گروه «جیشالعدل» را میتوان نام برد. به هر حال اینکه این حرکتها در آینده بتوانند به تشکیل گروه منجر شوند، ممکن است. گروه در هنگام تشکیل ساختاری را شکل میدهد که بر گردش کار گروه نظارت داشته و یا در واقع گروه را اداره میکند؛ امَا در بیشتر موارد این ساختار بر اساس شرایط پیشآمده دگرگون میگردد و ساختار نوینی پدید میآید که ساختاری مستحکمتر بوده و بر قدرت گروه میافزاید. در ساختار جدید نقش افراد دقیقتر تعریف شده و مشخص میشود هر عضو چه نقشی بر عهده دارد (ساختار نقش) و چه کسی یا کسانی فرمانده بوده و چه کسانی فرمانبر خواهند بود (ساختار اقتداری)، چه کسی یا کسانی از طرف اعضای گروه مورد احترام بوده و دوست داشته میشوند و چه کسی یا کسانی طرد شده یا مورد نفرت قرار میگیرند (ساختار جاذبهای) و نهایت اینکه چه کسی بیشتر ارتباط برقرار کرده و چه کسی گوشهنشینی و عزلت را انتخاب میکند (ساختار ارتباطی).
تمامی این فرایند را میتوان در جریان انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ ایران شاهد بود. زمانی دستجات و گروههای مختلفی از افراد با وجود دیدگاههای متفاوت عقیدتی و سیاسی و تنها حول هدف واحد سرنگونی حکومت شاه با هم همکاری میکردند. اگر چه بعد در جریان انقلاب نقش افراد تا حدودی مشخص بود، بهطور نمونه نقش مبارزات مسلحانه و درگیریها و شورشهای خیابانی، چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق و هوادارانشان (ساختار نقشی)، فرماندهای آیتالله خمینی و احترام سایرین به ایشان در فرمانهای مربوط به نافرمانی اجتماعی و مدنی و شرکت در تظاهرات خیابانی و اعتصابهای کاری (ساختار اقتداری)، سخنگویی افرادی مانند یزدی، قطبزاده و بنیصدر (ساختار ارتباطی) و منفور بودن هواداران حکومت پادشاهی و مامورین ساواک (ساختار جاذبهای)؛ امَا با پیروزی انقلاب و در کوتاه مدت نقشها بهصورت مشخصی دگرگون شد. به طور نمونه گروههای موسوم به «ملی– مذهبی»، چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق که تا چندی پیش از هواخواهان خمینی بودند، بهسرعت از صحنه سیاسی ایران طرد شده و هواخواهان دیروز تبدیل به مخالفان امروزی حکومت شدند (دگرگونی ساختار جاذبهای) و فرماندهانی جدید برای خود برگزیدند (دگرگونی ساختار اقتداری) و سخنگویانی جدید یافتند ـ روزنامه انقلاب اسلامی به سردبیری ابوالحسن بنیصدر (دگر گونی ساختار ارتباطی) و هواداران حکومت در کسوت کمیتههای انقلاب اسلامی که بعدها تبدیل به بسیجیان و سپاهیان شدند و با سایر گروههای دوست دیروز و دشمن امروز به نبرد برخاستند (دگرگونی ساختار نقشی).
افراد در گروه
وقتی نقش افراد در گروه مشخص شد بر اساس نقش تعیین شده از آنها انتظار میرود چه رفتار و کنشی داشته باشند. به طور نمونه بعد از تشکیل کمیتهها این افراد مبارزه با مخالفان نظام اسلامی را سرلوحه کار خود قرار داده و رفتارها و کنشهای ویژهای از خود بروز میدادند. اگر چه افراد میتوانند دگرگونی اندکی در نقش خود پدید آورند امَا نمیتوانند از ماهیت نقش خود کمتر بوده و یا فراتر روند. به طور نمونه بسیاری از افرادی که در کمیتههای انقلاب اسلامی ایفای نقش میکردند و سر و صدای بسیار به پا کرده و حاشیههای زیادی را موجب شده بودند و یا در کار خود دارای کاستی بودند از نقش خود رانده شده و در بسیاری از موارد نیز مجازات شدند. از مشهورترین این افراد میتوان به کسانی اشاره کرد که در اوایل با عضویت در کمیتههای انقلاب اسلامی سر خود به منزل افراد سرشناس حمله کرده و با ضبط اموال آنها، این اموال را در اختیار کسانی میگذاشتند که احساس میکردند مستضعف هستند. حاشیههای پدید آمده از طرف این افراد سبب گردید که با برخی از آنها برخورد شده، از کمیتهها اخراج گشته و نقششان به افراد دیگر واگذار شود. در چنین مواردی اگر چه نقش فرد از او گرفته میشود امَا ماهیت نقش در جای خود ثابت بوده و دگرگون نمیشود، حتی اگر چه عنوان آن دگرگون شود، بهطور نمونه کمیتههای انقلاب اسلامی تبدیل به سپاه پاسداران یا سازمان بسیج مستضعفان گشت.
افراد در گروه به دو صورت به ایفای نقش میپردازند، برخی تنها به آنچه از آنها خواسته شده سرگرم میشوند(نقش تکلیفی) در حالی که افراد دیگری نقش تشویقکنندگی را برعهده میگیرند (نقش هیجانی اجتماعی). تشخیص این نقشها در شبکههای اجتماعی بسیار ساده است، بهطور نمونه برخی ازاعضای مشارکتکننده در گروههای موسیقی یا ادبی در شبکههای اجتماعی مجازی در صفحه خود آهنگها یا رویدادهای اجتماعی را منتشر میکنند (نقش تکلیفی) در حالی که افراد دیگر تنها با لایک کردن (پسندیدن) و نوشتن یادداشت آنها را به ادامه کار تشویق میکنند (نقش اجتماعی هیجانی). جالب اینکه هر گاه افرادی که در شبکههای مجازی به رفتار تکلیفی سرگرم هستند مدتی لایک یا نوشتهای دریافت ندارند از رفتار خود سرخورده شده و از ادامه کار خودداری میکنند (پاشیدگی گروه). در سخنرانیها و گردهمآییهای سیاسی و اجتماعی عدهای سخنرانی میکنند و دستورات و تکالیفی بر دوش افراد گروه میگذارند (نقش تکلیفی) و گروهی با دادن شعار کوشش در تائید و تقویت اثر گفتار فرد سخنگو دارند (نقش اجتماعیهیجانی). گردهمآئیهای نماز جمعه و اعیاد و مراسم مذهبی و سیاسی از نمونههای آشکار این فرایند است. این فرایند زنجیرهای بوده و نقش مهمی در استمرار و دوام گروه دارد، بهاین صورت که هر چه فرد اجتماعی هیجانی در ایفای نقش خود موفقتر باشد، پاسخ و هیجان اعضای تکلیفی گروه بیشتر شده و فرد اجتماعی هیجانی نیز با شدت بیشتری به تهییج اعضای تکلیفی میپردازد و در مقابل هر چه فرد اجتماعی هیجانی در ایفای نقش خود با کاستی بیشتری مواجه باشد، واکنش افراد تکلیفی به او کمتر شده و او نسبت به ایفای نقش خود سرخوردهتر میشود. بهترین نمونه این فرایند در جریان جنگ ایران و عراق قابل مشاهده است. در طول این جنگ مداحانی همچون آهنگران، کویتیپور و سایرین با خواندن اشعار مذهبی افراد داوطلب بسیجی و پاسداران را تهییج کرده و آنها را آماده هرگونه جانبازی و از خودگذشتگی میکردند. استفاده از این فرایند یکی از دلایل مقاومت سرسختانه ایرانیان در جنگ با عراق بود، به ویژه اینکه در این جنگ رژیم عراق با بهترین سلاحهای جنگی و مدرن روز مجهز بود و بسیجیان و پاسداران در برخی موارد بهسبب تحریمهای صورت گرفته و کاستی مدیران کشوری حتی از ملزومات اولیه نبرد نیز بیبهره بودند. نگاهی به فیلمهای زمان جنگ مشخص میسازد که در بسیاری از موارد بسیجیان و پاسداران در هنگام جنگ در جبهههای غرب کشور و در زمستان که سراسر منطقه جنگی از برف پوشیده شده بود حتی فاقد پوتین چرمی و سربازی بوده و از کفشهای کتانی استفاده میکردند. چگونگی مقاومت و استقامت ایرانیان و آنچه ایثار خوانده میشد همیشه سبب تعجب کسانی میگردید که از تاثیر نقش اجتماعیهیجانی اطلاع چندانی نداشتند. امروزه رسانههای گروهی و مجازی در ایفای این نقش مشارکت دارند.
رهبری در گروه
یکی از مهمترین تکلیفهای نقش رهبری هدایت افراد گروه به سوی هدفهایی است که گروه به دلیل آن شکل گرفته. برای هدایت گروه، رهبر مکلف است دستوراتی چه ساده و چه مشکل برای این امر صادر کند. در برخی از موارد عدهای از افراد گروه چندان با این دستورات موافق نیستند و لذا گامهایی دال بر مخالفت بر میدارند، هر چه تعهد فرد به گروه کمتر باشد امکان بروز این مخالفتها بیشتر میشود. در برخی مواقع پایبندی زیاد به گروه سبب میشود تا فرد بپندارد رهبر در مسیر اهداف حرکت نمیکند و لذا به مخالفت با دستورات رهبر میپردازد. گسترش زیاد مخالفت با دستور رهبر سبب تلاشی گروه میشود، نمونه این موارد را میتوان در تلاشی گروههای مسلح مخالف شاه چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب شاهد بود. نمونه دیگر آن انشعاب میان جناحهای مختلف هواخواه حکومت چه میان اصلاحطلبان و چه در میان اصولگرایان است
در گروهها اعضاء از برخی افراد صرفاْ انتظار ایفای یک نقش را دارند و برای برخی ایفای چند نقش را در نظر میگیرند. افرادی که چند نقش را بر عهده دارند از محبوبیت بیشتری در گروه برخوردارند ولی به همان نسبت نیز به سبب انتظارات زیادی که از آنها میرود فشار روانی زیادی احساس میکنند، به ویژه وقتی نقش آنها تعریف مبهمی داشته و یا با نقش شخصیتی آن شخص ناهمساز باشد. چنین مسالهای دقیقاْ در نقش هاشمی رفسنجانی و در هنگام برخورد با خامنهای مشخص است. نقش ریاست مجمع تشخیص مصلحت نقشی مبهم و دوگانه است. جایگاه قانونی و قدرت اجرایی و تصمیمگیری این نهاد به هیچ وجه مشخص نیست. در تعریف آن آمده برای کمک و مشورت دادن بهرهبری. از طرفی دیگر افراد عضو این نهاد با حکم و انتخاب رهبری مشخص میشوند. انتخابی بودن افراد به معنای محدودیت میزان قدرت تصمیمگیری و نهایتاْ ضعف این نهاد است، مشکلی که در هر گونه شغل انتخابی و انتصابی دیگر نیز دیده میشود. شورای نگهبان، ریاست قوه قضائیه و… از جمله نهادهای دیگری هستند که با این مساله مواجهند و بنا بر این نمیتوانند در انجام امور استقلال کامل داشته باشند، در حالی که به طور قانونی استقلال کامل داشته و مسئول رفتارهای اجرایی خود هستند.
سلطه در گروه
دیدگاه سلطه که در مورد رفتارهای شخصی افراد در گروه صحبت میکند، میگوید افراد برای اعلام قدرت یا اعلام ضعف در گروه رفتارهای ویژهای از خود بروز میدهند. از آن رو که فرد مقتدر در گروه منابع بیشتری از بقیه افراد در دسترس دارد، دائماْ برای حفظ مقام خود افراد پائینتر گروه را تهدید کرده یا به آنها حمله میکند. در مقابل افراد پائینتر گروه کوشش دارند با نشان دادن رفتارهای ویژه ضعف و کاستی خود را نشان داده و خود را از آماج تهدید و حمله مصون دارند. فرد هر چقدر بیشتر احساس ضعف و کاستی کند این رفتارها را در مقیاس بیشتری نشان خواهد داد. شاید بتوان دست به سینه گذاشتن، کرنش کردن، دست بوسیدن افراد صاحب مقام را از این زمره در نظر گرفت، جالب اینکه مقام بالاتر نه تنها از این رفتارهای افراد پائینتر دوری نمیکند بلکه آن را تشویق هم میکند، بهطور نمونه پیش آوردن دست برای بوسیده شدن.
در دیدگاه سلطه باور بر این است که افراد بالا کوشش دارند در گفتار خود باور بهسلطه خود را به افراد پائین دست نشان دهند، بدین صورت که آنها در مقابل افراد فرودست تجربه بیشتری دارند، دانش و داوری آنها در مرتبه بالاتری است. البته این موضوع همیشه صادق نیست از جمله در مورد انقلاب اسلامی در ایران که رهبری آن نه در دانش و نه در کار سیاسی تجربهای بیش از کسانی که زیر دست او بودند، نداشت. جالب اینکه افراد فرودست نیز خود را به پذیرش این باور متقاعد میکنند. بهطور کلی افراد بالاتر دوست دارند:
(الف) رفتار و اعمال خود را از دیگران پنهان کنند،
(ب) گفتار افراد دیگر را تفسیر کنند،
(ج) نظر دیگران را تائید یا رد کنند و
(د) گفتارها و بحثها را خلاصه یا منعکس کنند.
افراد بالا جسور بوده و اغلب ادعا میکنند دیدگاههای افراد فرودست را بهتر از خودشان درک کرده و میفهمند، از این نظر خود را محق میدانند که برای زندگی دیگران خط مشی تعیین کرده و آنها را وادار به پیروی از آن خط مشیها کنند. نمونه جدید بیانات ائمه جمعه احمد خاتمی و علمالهدا است که باور دارند آنها بهتر از مردم میدانند و لذا باید به هر ترتیب باشد مردم را به بهشتی رهنمون کرد که نهایت سعادت بشر است در مقابل گروه دیگری همچون حسن روحانی به مثابه نقش اجتماعیهیجانی خود و جلوگیری از تعارضات بیشتر بین مردم و حکومت مسیر دیگری انتخاب کردهاند. جالب اینکه افراد هم بر اساس میزان اعتماد به نفس یا نبود اعتماد به نفس هواخواه یکی از این دو جناح هستند. یعنی کسانیکه خود را بالغ فکری میدانند حق آزادی و انتخاب راه را با خود میبینند و کسانی که نیاز بههدایت دیگران دارند خود را تابع تصیمیم دیگران میشمارند.
ارتباط در گروه
شبکه ارتباطی گروه نیز مهم است. گروهها کوشش دارند از بدو تشکیل شبکهای ارتباطی پدید آورند. این شبکه بیشتر مرکزی است بدین معنا که دادهها را گردآوری کرده و سپس آنرا در اختیار سایر افراد گروه قرار میدهد. اگر چه دادههای ارسالی بهمرکزیت گروه معمولاْ شامل تمامی دادهها بدون سانسور است؛ امَا برگشت این دادهها بهاعضاء گروه انتخابی و تحریف شده است، یعنی در واقع اخباری سانسور شده بهافراد گروه برگشت داده میشود. شاید بهاین دلیل است که امروزه اخبار دهان بهدهان هنوز در اولویت خبر رسانی قرار دارد. این امر امروزه در کلیه شبکههای خبری رسمی و مجازی بهچشم میخورد، شاید یکی از دلایل آن انبوه دادههای منتشر شده و ناتوانی شبکهها برای پوشش دادن کلیه آنهاست.
جالب اینکه با گسترش گروه روابط افراد با یکدیگر بهصورت طبقهای در میآید، بدینصورت که افراد بهجای ارتباط رو در رو مجبورمیشوند در ردههای مختلف با هم ارتباط داشته باشند. در اینصورت شبکههای ارتباطی پیرامونی چندی شکل میگیرد که بعد از انتخاب کردن دادهها آنها را بهردههای بالاتر انتقال میدهند. در اینصورت ملاک انتخاب داده بهرده و مقام بالاتر بیشتر از حالت نیاز بهحالت مصلحت بر میگردد، یعنی کوشش میکنند اخباری را بهردههای بالاتر انتقال دهند که سبب خوشآیندی فرد بالا باشد نه اخباری که برای گردش کار گروه مورد نظر است. نمونه این امر را میتوان در زمان شاه مشاهده کرده که هر چه او فاصله خود را با مردم بیشتر کرد و حلقههای واسطهای و پیرامونی تشکیل گردید، اخباری فرمایشیتر در اختیار شاه گذاشته شد، تا حدی که باور نداشت ممکن است موج نارضایتی مملکت را فرا گرفته باشد. شاید افسانههای ایرانی که شاهان کوشش داشتند برای کسب خبر خود با لباس مبدل بهمیان مردم بروند از این واقعیت حکایت دارد. بههر حال هر چه این حلقههای پیرامونی گسترش بیشتری یافته و دادههای ارسالی بهمقام بالاتر گزینشیتر باشد، احتمال در همپاشی گروه بیشتر میشود. احتمال وقوع این درهمپاشی در گروههای استبدادی که تمام تصمیمات بهیک فرد ختم میشود بسیار است. در حالی که در گروههای دموکرات احتمال تحریف و سانسور بهسبب تصمیمگیری مشارکتی بسیار کمتر است.
توجه بهساختار گروه و عوامل نافذ در این ساختار برای تشکیل و دوام گروه مهم بهنظر میرسند. بیتوجهی بهاین ساختار، ماهیت و عملکرد آن میتواند نه تنها سد راه تشکیل گروهی منسجم برای رسیدن بههدفهای گروهی گردد، بلکه میتواند سبب از هم پاشیدن گروههای متشکل نیز گردد.
۱۰ خرداد ۱۳۹۳، کالیفرنیا