کیهان آنلاین – ۲۱ تیر ۹۳ – چندی پیش کتاب جدیدی به دو زبان انگلیسی و فارسی زیر عنوان “پیرامون جهانشمولی ابهامآمیز حقوق بشر” نوشته هیراد ابطحی منتشر شده است که شاید زیرعنوان این کتاب برای ما ایرانیان بیشتر جالب باشد: “اعلامیه کوروش بزرگ به عنوان چالشی در برابر انحصار دموکراسی آتنی بر گفتمان حقوق بشر”. متنی که در ادامه مقدمه زیر در معرفی نویسنده این کتاب میخوانید ترجمۀ فارسی توضیحاتی است که هیراد ابطحی خود بر این کتاب نوشته است.
هیراد ابطحی رایزن اول حقوقی و رئیس اجرایی دفتر ریاست دیوان کیفری بینالمللی است. این همان دیوان کیفری است که به جرائم میلوسویچ رئیس جمهوری یوگسلاوی پیشین پرداخت. هیراد ابطحی رایزن حقوقی کمیسیون حقوقدانان ژنو نیز هست و تا کنون مقالات متعددی به انگلیسی، فرانسه و فارسی در عرصه حقوق از وی منتشر شده است. او به غیر از کتابی که به معرفی آن میپردازیم، دو کتاب نیز در مورد “کنوانسیون نسلکشی”، “پویایی عدالت کیفری بینالمللی” منتشر کرده است.
هیراد ابطحی معتقد است که در زمینۀ حقوق بشر دو نگاه وجود دارد. یکی معتقد به جهان شمولی آن است یعنی اصول بنیادین آن باید مورد احترام همۀ جهانیان باشد. نگاه دوم نگاه نسبیگرایی است که در عین اعتقاد به اینکه حقوق بشر یک دامنۀ کلی را شامل میشود اما اصول حقوقی بشر را برخاسته از بستر ویژۀ فرهنگی و تمدنی میشمارد. در نتیجه نوع کاربرد آن را متفاوت میداند. برای هیراد ابطحی این موضوع بسیار جالب است که وقتی جهانشمولگرایان به سرچشمههای اصولی که ادعا میکنند جهانی است میپردازند در آنجا به وضوح میگویند که این سرچشمهها از دموکراسیهای غربی آغاز شده و به یونان و روم باستان بر میگردد. همین نگاه به نسبیگرایان کمک میکند که استدلال کنند که اگر سرچشمههای حقوق بشرغربی است پس دیگر دلیلی ندارد که ما که مثلا در خاورمیانه هستیم آن را بدون توجه به ویژگیهای فرهنگی خود اعمال کنیم! یعنی شما سرچشمههای حقوق بشر را نسبی میشمارید و ما هم کاربُرد آن را نسبی میدانیم!
هیراد ابطحی که خود معتقد به جهانشمول بودن حقوق بشر است، در مورد کند و کاوهای خود در این زمینه میافزاید، من بر آن شدم که این تضاد را حل کنم. در اینجا دیدم که منشور کوروش در واقع میتواند چالشی باشد بر انحصار سرچشمههای حقوق بشر به اروپا.
هیراد ابطحی توضیح میدهد که تاریخنویس نیست و با اعلامیه کوروش برخورد حقوقی میکند و میخواهد دریابد که از زاویه حقوقی آیا سرچشمههای حقوق بشر را به طور عینی میتوان در آن دید و تا چه اندازه. در جواب به این پرسش، او به پاسخهایی دست یافته که پس از این مقدمه میخوانید. ولی به طور کلی هیراد ابطحی بر این باور است که رگههایی از حقوق بشری که به قرن ۲۰ و ۲۱ رسیده است در آن منشور دیده میشود. به این اعتبار کوروش با منشور خود یکی از پیشتازان حقوق بشر است. به ویژه در زمینۀ رفتار نظامیان با غیرنظامیان در مناطق غیرجنگی آن هم با توجه به زمانۀ خود کوروش واقعا یک برخورد “انقلابی” است. در مورد حفاظت از ملک و دارایی هم در کتیبه کوروش نکتههای مهمی آمده است که در زیر به قلم خود هیراد ابطحی خواهید خواند.
*****
اندیشۀ غربی، ایدههای شکلگرفته درحدود سال ۵۰۸ قبل از میلاد در دموکراسیِ آتن را به عنوان سرمنشأ حقوق بشر تلقی میکند. دموکراسی مدرن و حقوق بشر مکمل یکدیگر هستند. اما واقعیتهای تاریخی نشان میدهند که سی سال قبل از تولد دموکراسی آتنی، حقوق بشر در خارج از قارۀ اروپا و در منشور کوروش معنی و مفهوم پیدا کرده است.
منشور [کتیبه کوروش] رویکردی عملگرایانه دارد و برخی از پیشنهادات آن عینی است. در آن نشانهای از نظریهپردازی دیده نمیشود. اما در بخش سوم میتوان رگههایی از اصول نظری را یافت که پیشقراول اصول پایه حقوق بشر امروزیاند: آزادیهای اندیشه، وجدان و دین، حفاظت از غیرنظامیان، و حفاظت از داراییها.
جملاتی نظیر “کوروش، پادشاه، پرستنده” ماردوک نشاندهنده احترام عمیقی است که کوروش به خدایان بیگانه از خدایان خویش، یعنی خدایانِ شاهِ فاتح، نشان میدهد. او ضمانت میدهد که ملل و افراد تحت حاکمیت او از آزادی معنوی و آزادی انتخاب برخوردار باشند. چیزهایی که در اصل ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر پیشبینی شده است.
کوروش اعلام میکند که “آرتش انبوه من در صلح و آرامش در بابِل رفت و آمد کرد” و او “هیچگونه رنج و آزاری در سراسر سومر و آکد روا نشمرد”. اینسان ، کوروش در خلافِ جهت فرهنگِ حاکم ِزمانۀ خویش حرکت کرد؛ یعنی زمانی که بر این عقیده بودند که احترام به پادشاهان از طریق اعمال و نمایش خشنترین تنبیهات باید تحقق یابد. نوع برخورد در اعلامیه کوروش منعکس کنندۀ قوانینِ انسانی قرون ۲۰ و ۲۱ و به ویژه در کنوانسیونهای لاهه و ژنو است که رفتار نیروهای جنگی را در مناطق شهری به نظم میآورد.
در اعلامیه سخنی بسیار خردمندانه در ارتباط با حقوق اشخاص وجود دارد “تا آنجا که به شهروندان بابِل مربوط میشد … که آنها را (نبونعید) به طرزی (کاملا) نامناسب برای آنها و بر خلاف ارادۀ خدایان به زیردستی درآورده بود، من آنان را از درماندگی رهانیدم و رنج و محنتِ آنان را تسکین دادم”. در این جمله به کردار و رفتار غیرانسانی به عنوان باری منفی و سنگین اشاره میشود. و این در زمانی است که بردگی- و استثمار و بهرهکشی از انسانها به طور کلی- رفتار و کردار رایجِ زمانه بود. در واقع دموکراسی آتنی نه بردگی را ملغی کرد و نه به بردگان در این “دموکراسی” هیچ حقی داده شد.
در منشور آمده است که، کوروش فرمان بازگشت آوارگان به سرزمینهایشان را صادر کرد. کوروش اعلام کرد که “من همچنین همگی مردمان آنها را گرد آوردم و به آنان، زیستگاههایشان را باز گرداندم.” این اقدامات به کسانی که خانههایشان مصادره، و یا از آنها سلب مالکیت شده و یا از ملکشان اخراج شده بودند مربوط میشد.
منشور همچنین شامل بخشهایی مربوط به میراث فرهنگی/روحانی است. کوروش اعلام میکند که اشیایِ مقدس را به پرستشگاههایشان باز گردانده است وبه تاراج آنها پایان داده است. از این نقطه به بعد، او به احیای بُعد روحانی معابد میپردازد. او فرمان میدهد که پرستشگاههایی که ویران شدهاند بازسازی شوند. او میگوید: “من همگی خدایان سومر و آکد را که نبونعید به بابل آورده بود و خشم خداوند خدایان را بر افروخته بود، بار دیگر در زیارتگاههایشان، جایگاههایی که در آنها خشنودند، اِسکان دادم.”
کوروش با حمایت از میراث فرهنگی مردم فراتر از حمایت زندگی انسانی – که آن نیز بدعتی در زمانۀ اوست – میرود تا میراث فرهنگیِ ملموسِ آنها را در بر بگیرد. اگر کوروش با تشویق باورهای مذهبی مردم، جنبۀ غیرملموس میراث فرهنگی/ روحانی آنها را گرامی میدارد، با حمایت و بازسازی ستایشگاهها بُعد ملموس میراث فرهنگی/روحانی را نیز پاس میدارد.
حال پرسش اینجاست تا چه حد میتوانیم بر درستی و دقت منشور تکیه کنیم؟ چقدر امکانپذیراست که اعلامیه ابزاری بیش برای تبلیغ شاهنشاه نبوده باشد. آیا حقوق اعلام شده در آن به راستی به عمل درآمدهاند؟ در واقع، شواهد تاریخی فراوانی وجود دارند که تاییدی بر عمل و کردار کوروش هستند .
در بخشهای آسیب ندیده از منشور کوروش، اشارهای به دیاسپورای یهودی نمیشود. اما در نوشتههای ” تالمیودیک” چندین بار به او اشاره شده است. در بخشهای زیادی ازانجیل عبری نیز، “یهوه” از عظمتِ کوروش، با استفاده ازعناوینی مانند “شبان” و “مسیح”ِ خویش سخن به میان میآورد. انجیل عبری همچنین نقش کوروش در بازگشت آوارگان و حمایت ار میراث فرهنگی آنان را مورد تایید قرار میدهد. کوروش پس از تسخیر بابل، به ۵۰ هزار یهودی کمک کرد که آنان به اورشلیم بازگردند و پرستشگاه سلیمان را بازسازی کنند. کوروش سپس داراییهایی را که آشوریها و بابلیها از یهودیها مصادره کرده بودند به آنان بازگرداند. کوروش با تسهیل و تسریع این بازگشتِ عظیم به اورشلیم، مبتکر “بازگشت به صهیون” نیز شمرده میشود.
با وجود برخوردها و جنگهای متعددی که بین ایرانیان و یونانیها رُخ داده، بسیاری از اندیشمندان یونانی ارزیابیهای بسیار مثبتی از کوروش ارائه میدهند. هرچند هیچ کدام از این ارزیابیها به طور مستقیم در تایید اعلامیه نیستند ولی همگی در آنکه کوروش حاکمی مهربان بود، همچنان که در خود اعلامیه بازتاب دارد، توافق دارند.
هرچند منشور در برگیرندۀ انتزاعها و کلیات اخلاقی نیست، ولی محتوای آن به ما اجازه میدهد که مجموعهای ازحقوق شهروندان را در آن متمایز کنیم که توسط شاهنشاه به مردم اعطا شده است.
کوروش این حقوق را در زمانی که در اوج قدرت بود اعطا کرد. هیچ انقلاب یا فروپاشیدگی درونی در شاهنشاهی هخامنشی، او را مجبور به واگذاری این حقوق نکرد. کوروش این حقوق را به عنوان سازشی برای نجات شاهنشاهی خود و یا جلوگیری از زیانهای بیشتر نداد. کوروش از سوی هیچ الیگارشی، مانند پارلمانی که به منظور افزایش حقوق و قدرت خویش برای تضعیف قدرت پادشاه خیز برداشته است (که در رژیمهایی که به سوی نظام پارلمانی حرکت میکنند دیده میشود) مورد تهدید نبود. در واقع، منشور از سوی شاهنشاهی صادر شده که در اوج قدرت خود بود و حقوقی را که بخشی از حقوق بشر را تشکیل میدهند به مردم اعطا کرد. اینها اصولی هستند که با ایجاد تعهدات و اجبارهایی، تمایلِ اجتناب ناپذیرِ صاحبان قدرت در سوء استفاده از موقعیتشان را محدود میسازد.
اما نباید به کوروش بسان یک شخصیت خدایگونه نگاه کرد؛ او یک فاتح و شاهنشاه بود. او، اما، گونۀ جدید فرمانروا در میان حاکمانِ دوران باستان بود. میتوان استدلال و توجیه کرد که سیاست بزرگمنشانۀ کوروش در مورد یهودیها و اجازۀ بازگشت آنان به اورشلیم حرکتی برای دست و پا کردن متحدانی با هدف تسخیر مصر است. و نیز میتوان گفت که کوروش احتیاج داشت که به ساکنان سرزمینهای فتح شده قولهایی بدهد تا قدرتش را تحکیم بخشد. اما در آن هزارههای به دور از استانداردهای جهانی و اخلاقی، هیچ چیزی مانع از پشت پا زدن او به قولهایش در فردای استقرار قدرتش– که بزرگترین قدرت زمانه بود – نمیشد. به جایِ آن اما کوروش از با خاک یکسان کردن بیرحمانۀ شهرهایِ فتح شده، سلب کامل دارایی خصوصی و میراث معنوی، اخته کردن مردان، فروش زنان و کودکان و تجاوز به آنان و پاکسازی قومی مردم پرهیزکرد. برخلاف سیاستِ اسکندر مقدونی در یونانیسازیِ سیستماتیک ملتهای به زیر سلطه کشیده شده از طریق تحمیل زبان و فرهنگ یونانی و نامگزاری مجدد شهرها ه بنام خودش، کوروش در حوزۀ معنوی و فرهنگیِ مردم دخالت نکرد. علامه طباطبایی، یکی از سرشناسترین متفکران شیعه در قرن ۲۰، بر مبنای رفتار بزرگمنشانۀ کوروش با یهودیها، مطرح میکند که “ذوالقرنین” قرآن کسی نیست بجز کوروش.
اگر کوروش اینچنین رفتار نکرده بود، خاطرۀ او با چنین انسانیتی در ذهن مردم، چه ملل تابعِ او و چه ملل آزاد شده توسط او، نقش نبسته بود. ارزیابی مثبت از کردار کوروش در طول هزارهها در تایید آن است که اعلامیه [کتیبه کوروش] نتیجۀ گرانبهای خوشه چینی یک فرمانروا (کوروش) از میوههای فکری یک اندیشمند (زرتشت) است. منشور در واقع یکی از نتایج مبارزات برابریطلبانه در جهان باستان بود. یا میتوان گفت که منشور شکلی پیشتاز از اعلامیه جهانی حقوق بشر است که توسط یک فرمانروا به مردم زیرسلطۀ خود اعطا شده است.
شوربختانه، بیشترین چیزی که آموزشِ رایج در بارۀ رابطۀ حاکم و محکوم در چنته دارد تلاش برای دستیابی به قدرت برای خودِ قدرت است که اسطورههایی نظیر سزار، چنگیزخانها، تیمورلنگ و ناپلئون از آن جمله هستند. اگر “عظمت” اسکندرمقدونی بررسی شده است، این بیشتر ناشی از جذابیتی است که توسعهطلبی دارد. در مقابل، آموزش رایج فضای کمتری را به پیامهایِ انسانی امثال کوروش اختصاص میدهد. این شاید از نادانی و یا فقدان علاقه و یا هر دو ناشی میشود.
به این ترتیب، هدف عمدۀ آموزش حقوق بشر باید تصحیح ارزیابیِ به شدت تبعیضآمیزی باشد که تمدنهای “دیگر” را به دلیل ناتوانی مادرزادی از درک اصول حقوق بشر عاجز میداند و آنها را همیشه نیازمند رایزنی اخلاقی ِ مباشران ” آره اوپاگوس ” میداند تا بتوانند متمدن شوند. به این ترتیب، آموزش حقوق بشر باید مفاهیم برابریخواهانۀ تمدنهای “دیگر” را نیز جداً مورد توجه قرار دهد. در آن صورت، “دموکراسی آتنی” و منشور “کوروش” هر دو، بدون شک، تنها دو قطره در اقیانوس بیکران آرمانهای حقوق بشری خواهند بود. تنها در آن زمان است که ابهام موجود پیرامون جهانشمول بودن حقوق بشرمیتواند برداشته شود.
متن انگلیسی کتاب هیراد ابطحی در نسخه پی دی اف