[همراه با گزارش تصویری]
کیهان آنلاین – ۱ شهریور ۹۳ – دورۀ دوم جشنوارۀ تئاتر فارسی – انگلیسی لندن، روز یکشنبه سوم اگوست به پایان رسید. به مدت پنج روز سالن تئاترمجموعۀ آرتزدپو Arts Depot واقع در شمال لندن، میزبان شانزده نمایش و یک کارگاه با هنرمندیدهها هنرمند تئاتر ایرانیتبار از انگلستان، آلمان و فرانسه بود. این جشنواره به همت و با برنامهریزی گروه تئاتر سام به مدیریت سوسن فرخ نیا و با بودجهای از سوی شورای هنر انگلستان England Counsil Arts برگزار شد. از شانزده نمایش، هفت نمایش در بخش جانبی شرکت کرده و وارد رقابت برای کسب جایزه نشدند.
سه داور جشنواره ابراهیم مکی نویسنده و کارگردان تئاتر، منوچهر نامورآزاد بازیگر تئاتر و شهلا طاهری مدیر مدرسه ایرانی رستم در لندن با دقت تمام به تماشای نمایشها نشستند.
هر چند که ایرانیان انگلیس با تاخیر از ایرانیانِ کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه، بلژیک، سوئد و هلند به جرگه برگزارکنندگان جشنوارههای تئاتر ایرانیان خارج از کشور پیوستند ولی میتوان امیدوار بود که با برگزاری دورۀ دوم جشنوارۀ مزبور بتوانند این تأخیر را جبران کنند. با وجود محدودیتهای خارج کشور و نبود پشتیبانی مالی قوی ، گروه تئاتر سام نه تنها برنامۀ دقیقی برای برگزاری جشنواره ریخته و آن را پیاده کرد بلکه خود با دو اجرای خارج از بخش مسابقه در بخش هنری جشنواره حضوری فعال داشت.
در برنامه آغاز جشنواره، سوسن فرخ نیا روی صحنه رفت و پس از توضیح دربارۀ اهداف برگزاری جشنواره تئاتر در لندن گفت:
“در این میان رویداد بدی داشتیم و آن مرگ ناهنگام مشاور ادبی جشنواره و یار زندگی من، مصطفی شفافی بود. اما عشق همه ما به تئاتر باعث شد تا با وجود این درد بزرگ، کار را ادامه دهیم و من آن را تقدیم میکنم به مصطفی شفافی، یار و همراه من در زندگی و یار من در تاسیس “گروه سام”. مصطفی اگر به خاطر بیماری به مهر من احتیاج داشت من هم در پیشبرد اهداف “گروه تئاتر سام ” به پچپچ او که در گوشم می گفت: نترس جانم، هول نکن، آروم باش و برو جلو، احتیاج داشتم. یادش شاد که حتما در تمام طول این فستیوال با ما خواهد بود. از شما خواهش میکنم به یاد و احترام او یک دقیقه سکوت کنیم.”
آنگاه فیلمی پخش شد که در آن مصطفی شفافی شعری از کتاب خود به نام “شعرم” را میخواند.
پس از آن ایرج جنتی عطایی، ترانهسرا و نمایشنامهنویس و کارگردان سرشناس تئاتر، روی صحنه رفت و به صورت کوتاه ارزیابیاش را -گاه با چاشنی طنز- از وضعیت کنونی تئاتر ِداخل و خارح ارائه داد. در پایان سخنانش وی دومین دورۀ جشنوارۀ بینالمللی تئاتر ایرانی- انگلیسی لندن را افتتاح نمود.
روز اول
برنامه هنری گشایش جشنواره “نقل زال از شاهنامه” با بازنویسی رضا دانشور و با نقالی حمید دانشور و ضرب ابراهیمنیا بود. تلاش دانشور در برقراری هماهنگی بین گفتار و حرکات برای تاثیر دراماتیک بیشتر بر تماشاگران بسیار محسوس بود. اما جنبۀ بسیار جذاب کار، چه در برداشت رضا دانشور از شاهنامه و چه درنحوۀ اجرایِ حمید دانشور، القای نوعی معاصر بودن این اثر به تماشاگر بود. بی شک در اجرای متون ادبی کلاسیک روحِ زمانه و نگرش بازآفرینان آن در کالبد اثر دمیده میشود و متن را با رگههایی از نگرشهای زمانۀ معاصر میآمیزد. ویژگی این کار اما در رویکردی بسیار آگاهانه به همین امر و استفاده نمایشی از آن بود.
دومین برنامه روز اول نمایشی بود از امیرفرهاد اعظمپناه با بازی و کارگردانی خودش به نام ” دیو اونه” و با همراهیِ “مینیمالیستی” امین جلیلیان. اعظمپناه با بازی روان خویش به خوبی از عهدۀ ترسیم سیمای یک فرصتطلب بر آمد. انسانی که دغدغهای جز رسیدن به پول ندارد و در این راه لحظهای در توسل به دروغ و اغراق و زیر پا گذاشتن اخلاق درنگ نمیکند. او با برخوردی سطحی با زندگی و روابط انسانی، همواره بدی و بدبختی را از خود دور میبیند تا آنکه آوار بدبختی ناگهان بر سر او فرو میریزد و شدیداً تکانش میدهد. و این سرآغاز نگرشی نو در او به مسئلۀ معلولین میشود.
این نمایش به خاطره بیژن ابراهیمی فقید، ایرانی معلول ساکن شهر بریستول انگلیس، تقدیم شده بود. بیژن ابراهیمی ناجوانمردانه ابتدا به اشتباه توسط همسایگان متهم به سوءاستفاده از کودکان شد و سپس در نوامبر ۲۰۱۳ توسط یکی از همسایگانش به قتل رسید. باید افزود که پلیس انگلیس هم در امر دفاع از او بسیار کوتاهی کرد.
آخرین برنامه روز اول جشنواره نمایشی بود شامل دو قسمت و بدون ارتباط با هم از پروانه سلطانی با نام “مرداب عشق” و به کارگردانی خودش. قسمت اول با بازی جذاب نادرفام دربارۀ یک مردِ مهاجر ایرانی بود که برای اولین و آخرین بار در روز تولد شصت سالگیاش به روسپیخانهای رفته است. او که تا حد اشباع از زندگی در غربت و سرکوب آمال و آرزوهای دوران جوانیاش- برای روشنفکر و هنرمند شدن – به ستوه آمده، خود را بردۀ همسر، فرزندان و بستگان همسرش میپندارد. هرچند در خانه جشنی برای تولد او برقرار است ولی از رفتن به خانه اکراه دارد و در پی رهانیدن خود از تارهای بندگی و در پی خود بودن است. وی در بلاتکلیفی بین ارضای امیال جنسی و تخلیۀ عقدههای تلنبار شدۀ دیرینهاش، به درد دل با زن روسپی مینشیند و از تحقیرهایی که از سوی خانواده دیده است میگوید و گاه به تشویق روسپی، لباسهایش را به تدریج در میآورد. روسپی هم بین بیتفاوتی نسبت به مشتری و دریافت دستمزد، و از سوی دیگر شنیدن دردهای او به عنوان یک انسان دو دل است. نشان دادن این تضادهای انسانی به کار سلطانی ژرفا میبخشند. نکته مهم دیگر در این نمایش آن است که مرد حتی در آن خلوتگاه نیز از چشیدن طعم آزادی ناتوان است. وی به دنبال زنگ تلفن همسر و عجزش درجواب ندادن به آن، پس از مکالمهای کوتاه سکته میکند.
پروانه سلطانی هنرمند حساس و پرکاری است و در این کار نیز نگاهی دقیق و موشکافانه به روابط انسانی دارد. اما سلطانی معمولاً دچار شتابزدگی روی صحنه بردن است. تو گویی جبران کمبودهای تئاترخارج کشور را برعهدۀ خود میگیرد که این امر شاید مُخل تمرکزش بر کارگردانی میشود. به نظر میرسد او همواره در نگرانی از دست دادن فرصت برای گفتن حرفهایی است که باید گفته شوند و هنوز گفته نشدهاند.
دومین کار پروانه سلطانی نمایشنامهای بسیار عاطفی در حکایت زجر و شکنجههایی بود که زندانیان سیاسی در سالهای ۱۳۶۰ در زندانهای ایران کشیدهاند. این موضوع بسیار حساسی در تاریخ معاصر ماست و پرداختن به آن جسارت میخواهد. اما در تئاتر باید با معیارهای هنری به ارزیابی کار پرداخت. و در اینجا نیز تعجیل در به روی صحنه بردن نمایش، نبود آمادگی کافی و سنگینی کار بر دوش خود سلطانی، ارزشهای دراماتیک کار را کاهش داده بود.
روز دوم
روز دوم جشنواره با کارگاه بازیگری صدرالدین زاهد شروع شد. شماری از بازیگران حرفهای و نیمهحرفهای بر روی صحنه تمرینهای زاهد را برای شمار قابل توجهی از تئاتردوستان انجام دادند. برای حرفهای های تئاتر، این کارگاه فرصت مغتنمی بود برای آشنا شدن با ریزهکاریهایِ سبکِ زاهد. برای تماشاگرانِ غیرحرفهای این کارگاه احتمالاً فرصتی بود برای آگاهی یافتن از تنوع و فراوانی نکاتی که بازیگران باید در نظر گیرند و به کار بندند.
دومین برنامه روز دوم جشنواره، نمایشی بود به زبان انگلیسی با فضایی “سوررئال” به نام “زندگی دشوار” اثر ساموئل گوییه به کارگردانی سوسن فرخ نیا که خارج از بخش مسابقه به روی صحنه رفت. گروه تئاتر سام چندیست که مبتکر اجرای نمایشهایی به زبان انگلیسی توسط هنرآموزان خود است. اغلب این علاقمندان تئاتر مدت طولانی نیست که در انگلیس اقامت دارند و در نتیجه تسلط بالایی بر زبان انگلیسی ندارند. در اینجا بازی روی صحنه تمرینی میشود برای غلبه بر عدم اعتماد به نفس در تکلم به زبانِ جامعۀ میزبان و قرار گرفتن در مسیر پیوستن بیشتر به آن. گفتنی است که برای تماشاگران، کارکرد آموزشی و تقویت کنندۀ تئاتر برای خود بازیگران کمتر اهمیت دارد. تماشاگر طبیعتاً بیشتر در پی سرگرم شدن (حال با کمی چاشنی آموزش) و در نهایت دریافت پیام نمایش است. نمایش “زندگی دشوار” البته در بخشهایی با دیالوگهای شگفت و جالب و بازیهایی محکم و صحنهپردازیهای خوب سوسن فرخ نیا همراه است و در جلب توجه تماشاگر موفق است. اما چیزی که تا آخر نمایش چندان روشن نمیشود همانا پیام آن برای تماشاگران است که آن را میتوان نیز برخاسته از “پوچ گرایی” متن این نمایش دانست.
نمایش بعدی جشنواره که آن هم خارج از مسابقه اجرا شد نمایش “افسانه ببر” به کارگردانی و بازی صدرالدین زاهد بود. این نمایشی است که صدرالدین زاهد مدتی است در یک تور نمایشی به کشورهای مختلف برده و اجرا کرده است. اصل داستان به چینی است و زاهد در اقتباس خود عناصر ایرانی را وارد کار نمایشی کرده و ترکیب جالبی به وجود آورده است. شیوه اجرای زاهد در برگیرندۀ شگردهایی است که دیرزمانی پیش در “کارگاه نمایش” پرورانده شده است که میتوان گفت خود زاهد تجسم دهندۀ آن است. در این رابطه مصاحبهای با او انجام دادهایم که در یک گزارش دیگر خواهید خواند.
آخرین نمایش روز دوم کاری بود از قاضی ربیحاوی، با کارگردانی و بازیِ خود نویسنده و محمد حیدری، به نام “خیمه شب ” که خارج از مسابقه اجرا شد. “خیمه شب بازی” ترکیب جالبی از سنت روحوضی ایرانی و تئاتر اروپایی را ارایه میدهد. بازی و حاضرجوابی قاضی ربیحاوی یادآور تیپ سیاههای تئاتر روحوضی ایران است. اما بازی محمد حیدری بُعد پیچیده و مرموز غربی را وارد روایت میکند. به این ترتیب صحنه عرصهای برای چالش این دو تیپ میشود که در جریان آن هوش و ذکاوت و تیزبینی سیاه روحوضی بیشتر و بیشتر نمایان میگردد.
روز سوم جشنواره با بازنویسی نمایشنامۀ “لوله” اثر احمد زاهدی توسط آیدا منصوری و به کارگردانی خود او آغاز شد.
نمایش دوم این روز “طلا” نام داشت و کاری بود از مهدی هوشمند. و اما پایانبخش روز سوم، نمایش “از یاد رفته” اثر بردیا جلالی بود که جوایز متعددی گرفت. این نمایش که مورد توجه خاص هیئت داوران قرار گرفت، دربارۀ مفهوم زندان و وضعیتی است که زندانیان، به ویژه زندانیان زن در آن دچار میشوند. بردیا جلالی، نویسنده و کارگردان این نمایش، مفهوم زندان را فراتر از مزرهای جعرافیایی ایران و هر کشور دیگر در نظر گرفته و از منظر حقوق بشر به آن میپردازد. تیم جوان و پرانرژی که در این نمایش همکاری داشتند به خوبی از ارائه چگونگی سرکوب به بهانههای کوچک و سوء استفاده از زندانیان زن بر آمدند.
حمید جاودان در چهارمین روز جشنواره تئاتر فارسی – انگلیسی لندن درخشید
چهارمین روز از دومین فستیوال تئاتر ایرانی – انگلیسی لندن، با بحث و گفتگو درباره کیفیت کار فستیوال آغاز شد. در این نشست، سوسن فرخ نیا، مدیر جشنواره، به پرسشهای شرکتکنندگان پاسخ گفت.
جشنواره سپس با نمایش جانبی “بودن یا نبودن” حمید جاودان از فرانسه ادامه یافت. جاودان توانست با قدرت بازیگری خود به روی صحنه، بینندگان را مسحور کند.
نمایش بعد از ظهر، کاری بود از بهروز قدیرحسینی از آلمان به نام “خونه جدید”. این نمایش رویای یک دختر جوان (آزاده داربوئی) از دو عشق است (مهرداد سیاوشی و حمید خسروزاده).
در پایان، داریوش رضوانی از لندن “میز شام به افتخار پسر خوانده” نوشته بهزاد وزیری را به صحنه برد. در ا ین نمایش، مجید خلیلی با بازی پرقدرت خود، به معلمی بازنشسته و وا خورده جان داد. حکیمه فیوجی در نقش همسر و رضاپور در نقش پسری که خواستار ایجاد رابطه با او است، ظاهر شدند.
بردیا جلالی جایزههای جشنواره را درو کرد
فستیوال تئاتر ایرانی – انگلیسی لندن، که از چهارشنبه ٣٠ جولای آغاز شده بود، یکشنبه (سوم اگوست) به پایان رسید.
نمایشهای آخرین روز جشنواره عبارت بودند از:
نمایش کودکان: “بارون بارونه” – نویسنده و کارگردان نرگس وفادار و با بازیگری و عروسکگردانی: مرضیه علیوردی، پرنیا معنوی و صادق پویا زند.
“سقوط آزاد” – نوشته بهمن فرسی به کارگردانی و بازیگری فرشید آریان به همراه داریوش احمدی و علاء امیرشاهی.
“هزار و یک…” بر اساس نمایش “رابطه آزاد زناشوئی” نوشته فرانکا راما و داریوفو ، به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی و بازیگری بهرخ بابائی و شاپور سلیمی.
و سرانجام نمایش جانبی “مدرسه شبانه”، اقتباسی از نوشته هارولد پینتر توسط صهبا لاجوردی و به کارگردانی سوسن فرخ نیا و بازیگری صفورا بدائی، ایراندخت صیادپور، ملیسا ثابتی، محسن فارسی، مهدی هوشمند و سامان بایون سا. اجرای این کار بر روی صحنه با توجه به اینکه برای اجرای تلویزیونی نوشته شده است، بسیار مشکل است. در اجرای تلویزیونی دکور رئالیست ودوربینها و انتقال از یک دوربین به دوربین دیگر، تنوع ایجاد میکند که سبب جذب تماشاگر میشود. این عناصر اما در صحنه تئاتر نیستند. با توجه به اینها، کارگردان و بازیگران در این نمایش کار ارزندهای ارائه کردند.
آخرین قسمت جشنواره توزیع جوایز بود که با رفتن سوسن فرخ نیا مدیر جشنواره به روی صحنه و سپاسگزاری او از همه هنرمندان و همکاران فستیوال شروع شد.
به دنبال آن، صهبا لاجوردی، بودجهیاب و مدیر مالی این پروژه، رأی داوران جشنواره را چنین اعلام کرد:
برنده بهترین متن نمایشنامه، بهترین دکور صحنه، بهترین بازیگر مرد: بردیا جلالی برای نمایش “از یاد رفته”.
از آنجا که دو بازیگر زن برای بازی خود رأی مساوی آورده بودند، داوران فستیوال، سنتشکنی کرده و دو برنده برای این جایزه اعلام کردند: “تارا هادیزاده” برای بازی در نمایش “از یاد رفته”، و “بهرخ بابائی” برای بازی در نمایش “هزار و یک…”
این موضوع برای بهترین کارگردان نیز اتفاق افتاد. داوران به دو کارگردان “علیرضا کوشک جلالی” برای نمایش “هزار و یک…” و “بردیا جلالی” برای نمایش “از یاد رفته” جایزه بهترین کارگردانان فستیوال را عرضه کردند.
و اما “از یاد رفته” به عنوان بهترین نمایش فستیوال نیز شناخته شد و نشان داد که تا مدتها از یاد نخواهد رفت.
در پایان، نظر یکی از دست درکاران و تحصیل کردکان تئاتر، منوچهر حسینپور را در مورد فستیوال جویا شدیم. حسینپور در ضمن به عنوان برنامهگزار به خوبی با مشکلات عملی برگزاری این نوع کارها بسیار آشناست و از این منظر این جشنواره را به راستی حرکت فوقالعادهای ارزیابی میکند زیرا آوردن گروههای مختلف از کشورهای گوناگون، به ویژه با توجه به محدویتهای بودجه، کار بسیار مشکلی است. این جشنواره جایگاهی شد برای هنرمندانی که آمدند و حرفهای خودشان را با تماشاگران در میان گذاشتند. در مقابل هم شناخت بیشتری از توقع و انتظارات تماشاگران کسب کردند چرا که چنین شناختهایی تنها در عرصه عمل امکانپذیر میشود. این شناخت بسیار مورد نیاز است زیرا تماشاگران خارج کشور و علایق و سلایق آنها هنور به اندازۀ کافی شناخته شده نیست. کسب این اطلاعات باعث میشود که دست درکاران تئاتر در کارهای آینده خود تعادل بیشتری بین جنبۀ هنری و سرگرم کنندۀ کار برقرار کنند. حسینپوراین ایده را نیز داشت که جشنواره می توانست از سالن انتظار نیز برای اجرای چند نمایش که نیازی به نور و صدا نداشتند و یا برای بحث و گقتگو استفاده کند. به این ترتیب از سنگینی بار بر دوش سالن اصلی کاسته میشد.
نظر حسینپور به طور مشخص درمورد اجراها چنین بود. در “نقل زال از شاهنامه” که کار زیبایی بود هماهنگی بین حرکات و گفتار در نقالی هنوز به تعالی نرسیده بود. شاید اگر نمایش کارگردان داشت میزانسنها و حرکات دقت و صلابت بیشتری مییافتند و تاثیر بیشتری بر تماشاگر میگذاشتند.
در مورد قطعه “سقوط آزاد” بهمن فرسی، حسینپور معتقد بود که با توجه به زمان و فضای خاص این اثر باید تحلیل بیشتری از دنیای پیچیدۀ نمایشنامهنویس میشد تا شناخت بیشتری به دست آید. او بخصوص بازی علا امیرشاهی را در این نمایش پسندیده بود.
بد نیست در آخر، دو مورد دیگر از جنبههای مثبت جشنواره بگوییم. بروشور جشنواره بسیارخوب طراحی شده بود. از وجوه بارز آن حمایت مادی و معنوی کسب و کارهای ایرانی لندن با دادن آگهی در آن بود.
بخش رزرو و فروش بلیت نیز به خوبی وظیفه خود را انجام داد. اساساً تمام اعضای گروه تئاتر سام زحمت زیادی در برگزاری این جشنواره کشیدند.