کیهان آنلاین – ۵ شهریور ۹۳ – سیمین بهبهانی در پی زدودن پیشداوریها و شکستن قالبهای ذهنی دربارۀ زنان بود. ارزشهای جاافتاده و پذیرفته را وارونه کرد و سزای همۀ آنچه را که در شعر کهن فارسی در زن ناپسند شمرده و زیر عناوین گوناگون نکوهیدهاند، به جان خرید.
خواهی نباشم و خواهم بود، دور از دیار نخواهم شد
تا “گود” هست میاندارم، اهل کنار نخواهم شد
یک دشت شعر و سخن دارم، حال از هوای وطن دارم
چابک غزال غزل هستم، آسان شکار نخواهم شد
برقام که بعد درخشیدن از من سکوت نمیزیبد
غوغای رعد ز پی دارم فارغ ز کار نخواهم شد
سیمین بهبهانی رخت از این جهان بربست و در خاک وطنش آرمید. واکنش کمنظیر ایرانیان و فارسیزبانان در سراسر جهان به درگذشت این شاعر عالیقدر چندین واقعیت را برای همگان آشکار کرد. نخست آن که شعر، جایگاه بلند و ارجمندش را همچنان در فرهنگ ایرانیان و فارسیزبانان حفظ کرده و هنوز نیرومندترین و اثرگذارترین وسیلۀ بیان احساسها و آرزوهای آنان است. دوم آن که ایرانیان و فارسیزبانان، شعر زیبا و نیکو را میشناسند و ارج مینهند و شاعران و سخنوران اصیلشان را گرامی میدارند. سوم آن که ارزشها، اندیشهها و احساسهای نهفته در شعر سیمین بهبهانی را از آن خود میدانند. چهارم آن که خصلتهایی مانند استواری منش، فروتنی، انصاف، میهندوستی، انسانیت، امیدواری، دوستی، پایداری، یکرنگی و آزرم را، که سیمین بهبهانی همه را داشت، میستایند. و پنجم آن که دلبستگی ژرفی به زبان مادری خود دارند و سپاسگزار و ستایشگر همۀ کسانی هستند که این زبان را میآرایند و میپرورانند.
گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا می کنم
بیپروایی سیمین بهبهانی در بیان احساسها و اندیشههایش حد نمیشناخت. در اینکه او گفتار شاعرانۀ احساسهای زنانه را به حربهای برضد رژیم جمهوری اسلامی تبدیل کرده بود، شکی نیست. اما فراتر از جدالی که با این رژیم داشت، در پی زدودن پیشداوریها و شکستن قالبهای ذهنی دربارۀ زنان بود. در همین دوبیتی که شنیدید، ارزشهای جاافتاده و پذیرفته را وارونه میکند. یعنی سزای همۀ آنچه را که در شعر کهن فارسی در زن ناپسند شمردهاند و زیر عناوین گوناگون نکوهیدهاند، به جان میخرد. درواقع، همۀ آنچه را که مایۀ گلهگزاری شاعران بزرگ پارسیگوی از زنان بوده، میپذیرد و آنها را دوباره ارزشگذاری میکند.
یا رب مرا یاری بده، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم
در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم
البته این همه را شاعر برای خاطر عشق میکند. زیرا در پایان میگوید:
چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم
بازیِ عشق، یکی از موضوعهای اصلی شعر سیمین بهبهانی است. شبی که شاعر در گذشت، رضا مقصدی نوشت: امشب، عشق است که سوگوار است.
بخش مهمی از شعر سیمین بهبهانی را میتوان به درستی شعر معترض خواند، اما شعر سیاسی به معنای رایج و پذیرفتۀ آن نیست. او در آنجا هم که به مسائل اجتماعی و رویدادهای سیاسی میپرداخت، نگران شعریت شعرش بود. از همین روست که میتوان اشعار به اصطلاح اجتماعی و سیاسی او را همواره خواند و خسته نشد. دربارۀ قالبهای شعریاش خود بارها در نوشتهها و مصاحبههایش سخن گفته است. اما آنچه با فروتنی همیشگیاش در این باره گفته، برای پی بردن به شگفتیهای شعر او از نظر فرم کافی نیست. میگوید: بیشترین کاری که از نظر فرم کردهام، در زمینۀ غزل است. تاکنون برخی از نوآوریهایش را در غزل از نظر وزنشناسی بررسی کردهاند، اما هنوز کاری منظم و بسامان در این باره انجام نگرفته است. قالبهای شعری او بیشک موافق و مخالف دارد، اما منطق او در آفرینش آن قالبها استوار وپرزور است. واژگان نو در وزنهای کهن غریب مینمودند؛ بنابراین، شاعر باید در آن وزنها دست میبرد و قالبهای جدید میساخت تا بتواند احساسها، اندیشهها و واژههای امروزین را در آنها بریزد و جایگیر کند.
سیمین بهبهانی را در اروپا و امریکا و دیگر نقاط جهان میشناسند، اما دریغ که شعرش را چندان که باید نمیشناسند. شناساندن شعر او به زبانهای دیگر کار سادهای نیست. از همین رو، بیشترین خوانندگان شعر او هنوز فارسیزبانان اند. زیرا ریزهکاریهای زبانی او را درمییابند و با نمادها، اشارهها، نشانهها و شخصیتهای تاریخی، حماسی و افسانهای که او از آنها در شعرش یاد کرده و یاری جسته، آشنا هستند. بیجهت نیست که شعر او را فارسیزبانان افغانستان و تاجیکستان میستایند. رضا مقصدی در هفتاد و هشتمین زادروز سیمین بهبهانی شعری تقدیم او کرده است که سه بیت پایان آن چنین است:
صدایت از جنس آتش است بخوان هماره! که دلکش است
همین، همین جانِ سرکش است درین میانه، نشان تو
در ازدحام ِتبر اگر، شکسته شد شاخههای تر
مرا زجنگل دهد گذر، شکفتن ِشادمان تو
دوباره میسازمت وطن”، سرودِ سبز دلِ من است
زمانه را گو! چه می سزد اگر نبوسد دهان تو
متن را به فرانسه و فارسی می توانید در سایت رادیو فرانسه بخوانید و بشنوید