کیهان آنلاین – ۵ شهریور ۹۳ – جنگ، پدر همه چیز نیست. با این همه، این تصور که هر درگیری سیاسی و نظامی را میتوان با پول و حسن نیت حل کرد، امروز به طور قطع به گذشته تعلق دارد. آنچه در جهان روی میدهد، اگر چه بدبینانه است، اما بازگشت به حالت عادی است: صلح و هماهنگی زاییدهی طبیعت نیستند بلکه قربانیان هرج و مرج برای به دست آوردن و حفظ آنها باید مبارزه کنند. این را یونانیان باستان نیز میدانستند که هرج و مرج بسی کهنتر از نظم است و میتواند همه تلاشهای بشری را به نابودی بکشاند.
*****
خبررسانی درباره پیشروی «داعش/ دولت اسلامی عراق و شامات» یا «دا/ دولت اسلامی»، آن طور که این میلیشیای ترور خود را مینامد، این احساس کُشنده را بیدار میکند که گویی یک فاجعهی طبیعی مانند سیل و زلزله از آسمان بر خاورمیانه نازل شده است: گردبادی پیشبینی ناپذیر که بر فراز اقیانوس تنوره میکشد و هر چیزی را که بر سر راه قدرت خشمگین و کور آن قرار دارد، در هم میشکند.
این احساس اما چندان صادق نیست چرا که «دولت اسلامی» زاییدهی ورشکستگی فراگیر جنگ عراق و جنگ داخلی سوریه است: «دولت اسلامی» تسلیحات و جنگجویانش را از آنجا تأمین کرده و افراطیون را در اروپا سربازگیری میکند. افراد سرخوردهای که مأیوس از وعده و وعید بهار عربی و خشمگین از شیوه عملیات اسراییل در غزه، به اسلامیسم میپیوندند و خود را گوشت دم توپ میکنند. پول و انگیزههای ایدئولوژیک «دولت اسلامی» اما از عربستان سعودی و قطر که همپیمانان غرب هستند میآید.
حافظهی رسانهها کوتاه است چرا که به نظر میرسد همه اینها را یک بار دیگر نیز تجربه کرده باشیم: نخستین موج جهاد همانا مجاهدین [افغانستان] بودند که با کمک آمریکاییها ارتش اتحاد شوروی را از آن کشور بیرون راندند.
دومین موج جهاد، طالبان بودند که در مدارس دینی پاکستان آموزش دیده و پیروزی آنها بر این متکی بود که جنگهای پر از خسارت و تلفات افغانستان، درست مانند عراق امروز، بازندگانی بر جای نهاده بود که دیگر روحیهی خود را از دست داده بودند.
سومین موج جهاد، اسامه بن لادن و القاعدهاش بود که میلیشیای «دولت اسلامی» دست پروردگان آن هستند.
«دایرهی مینا، باردار از هیولاها، آرمیده است» این را گوته پس از سقوط ناپلئون و در زمانی نوشت که کنگره وین تلاش میکرد اروپا را از نو سر و سامان دهد. آن زمان نیز مانند امروز، مورخان انتظار داشتند پس از جنگهایی سراسر تلفات، مدتی صلح برقرار شود و یا دست کم آتشبس اعلام گردد. اما برآوردن این انتظار، همان گونه که نمونهی غزه نشان میدهد، یک امر بدیهی نیست. یک نگاه به گذشته در عصر جنگهای صلیبی نشان میدهد که حتا آن زمان نیز هیچ پیروزمندی وجود نداشت بلکه همه بازنده بودند، هم مسیحیان، هم یهودیان و هم مسلمانان: به جای اینکه سرزمین مقدس دوباره فتح شود، مسیحیت شهر قسطنطنیه [کنستانتین/استانبول]، آخرین سنگر علیه گسترش اسلام را که تازه در برابر دروازههای وین از حرکت باز ایستاد، از دست داد.
هرج و مرج کهنتر از نظم است
این همه به ما چه میآموزد؟ اینکه جنگ، پدر همه چیز نیست*. با این همه، این تصور که هر درگیری سیاسی و نظامی را میتوان با پول و حسن نیت حل کرد، امروز همان گونه به طور قطع به گذشته تعلق دارد که این توهم که جنگ، اگر اتفاق بیفتد، فقط در سرزمینهای دور است و تأثیری بر ثبات و رفاه کشورهای غربی ندارد. در حقیقت، در جنگ سرد بود که دو ابرقدرت در جبهههای یخزدهی درگیریهای خود، متقابلا با موشکهای اتمی برای یکدیگر شاخ و شانه میکشیدند. درست همان گونه که جنگ دوم جهانی، ادامهی جنگ اول بود و دامنهی تخریباش فراتر از آن میرفت.
آیا درست است که همان گونه که وزیر امور خارجه آلمان [فرانک والتر اشتاین مایر] اخیرا اعلام کرد، مهار جهان از دست خارج شده است؟ یا اینکه همیشه این جور بوده است و اینک فقط رنگ و لعابی که شکاف و تَرَک آن را از چشم پنهان میداشت، پاک شده است؟
تا حدی، هر اندازه هم که بدبینانه به نظر آید، میتوان گفت این همه بازگشت به حالت عادی است: صلح و هماهنگی زاییدهی طبیعت نیستند بلکه قربانیان هرج و مرج برای به دست آوردن و حفظ آنها باید مبارزه کنند. این را یونانیان باستان نیز میدانستند که هرج و مرج بسی کهنتر از نظم است و میتواند همه تلاشهای بشری را به نابودی بکشاند*.
*هانس کریستف بوخ، متولد ۱۹۴۴، نویسنده آلمانی مرتب به مناطق بحرانی و جنگی سفر میکند و کتاب و گزارشهای بسیاری درباره این مناطق منتشر کرده است.
*توضیح مترجم: هر دو جمله علامتگذاری شده (*) اشاره است به این سخن معروف هراکلیتوس، فیسلوف یونان باستان پیش از سقراط، که به «فیلسوف تاریک» مشهور بود: «جنگ پدر همه چیز، و سلطان همه چیز است. جنگ است که یکی را به خدا و دیگری را به انسان، یکی را به برده و دیگری را به فرد آزاد تبدیل میکند.»
برگرفته از روزنامه آلمانی فرانکفورتر آلگماینه
برگردان: الاهه بقراط