وظایف، مسئولیت و ویژگی‌های رهبری یک جامعه (سیامک رضا مهجور)

سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ برابر با ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۴


کیهان آنلاین – ۱ مهر ۹۳ – در مقاله «بیماری خامنه‌ای و رویکرد اپوزیسیون رژیم به ماجرای رهبری» کوشش کردم دیدگاه‌های اپوزیسیون داخل و خارج کشور به ‌مساله بیماری  خامنه‌ای رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی را مطرح کرده و آنها را به‌چالش بکشم. همان‌ طور که در آن مقاله اشاره شد بیشتر مطالب ارائه شده از طرف برخی افراد اپوزیسیون رژیم در این زمینه پیش‌بینی فرد جایگزین ایشان بود که با ارائه دلایل کوشش دارند رهبری آینده ایران را مشخص سازند.

در این میان مطرح‌ترین دیدگاه را که کوشش داشت با نشان دادن ساختار قدرت در ایران، نماینده هر قدرت برای جایگزینی خامنه‌ای و میزان شانس او را پیش‌بینی کند، مشخص ساختم. از دیدگاه من ضعف اصلی این دیدگاه‌ها فراموش کردن نقد علمی «مقام رهبری» در ایران است. در حالی ‌که در این فرصت پیش از گمانه‌زنی در تشخیص مقام رهبری آینده ایران باید کوشش کرد تا مبنایی علمی و تجربی برای مقام رهبری تعیین و مشخص کرد. در ادامه بحث قبلی، در اینجا نیز تلاش می‌کنم تا دیدگاهی علمی در مورد ماهیت و ساختار مقام رهبری ارائه دهم. اگر چه مباحت مطرح شده، مواردی کلی هستند امَا کوشش شده تا این موارد با وضعیت جامعه ایران و ساختار رهبری در ایران تطابق داده شود.  

رهبر هر جامعه‌ای وظیفه دارد با استفاده از تمامی امکانات درونی و بیرونی گروه و جامعه برای پیشبرد اهداف گروهی که سرلوحه آن رفاه و آسایش مادی و معنوی گروه است بکوشد. در اولین گام رهبر باید کوشش کند از ایجاد تضاد میان اعضای گروه کاسته شود. معمولا تضاد میان اعضای گروه به‌ دلیل برخورداری گروهی از اعضا از مواهب و رانت‌هایی است که دیگر اعضای گروه از آن بی‌بهره هستند. برخورد دوگانه رهبر با اعضای گروه سبب می‌شود تا جامعه یک‌دست و یک‌سان گروهی تقسیم به‌جامعه‌ای با عنوان خودی و غیرخودی گردد، در این ‌صورت کسانی که خود را خودی می‌دانند کوشش دارند تا با انواع و اقسام ترفندها رهبری را در حیطه مخصوص خود نگه داشته و هر چه بیشتر میان رهبری و سایر اعضایی که غیرخودی نامیده می‌شوند فاصله و شکاف ایجاد کنند.

یک رهبر مردمی باید به‌این ترفند خرده‌گروهی آگاه بوده و کوشش کند در دام آن گرفتار نگردد. جالب اینکه گروه رانت‌خوار و خودی که در ابتدا از جبهه واحد و مستحکمی برخوردار است به ‌تدریج با اعضای خود نیز به ‌ستیز و مقابله بر می‌خیزد و حتی در میان گروه خودی‌ها نیز خود را برتر از سایرین می‌داند. متاسفانه شرایط ایران پس از انقلاب و تندروی‌ها و درگیری‌های ناشی از سرعت انقلاب، زمان کافی برای تحکیم دیدگاه‌ها در میان گروه‌های مختلف را از باقی نگذاشت. گروهی که خود را خط امامی و اسلامی می‌نامید هدف را استقرار حکومت اسلامی قرار دادند و گروهی که باور بر جدایی دین از دولت داشته و دیدگاهی فراسوی حکومت  دینی برای ایران را در نظر داشت، به حاشیه رانده شد. تقسیم‌‌بندی خودی و غیر خودی امروز نیز با گسترش زیادی در ایران به‌ چشم می‌خورد و جالب اینکه این تقسیم بندی حتی در میان گروه‌های هواخواه نظام جمهوری اسلامی نیز به ‌شدت رو به‌ افزایش است. باور نداشتن گروه اصلاح‌طلب از طرف گروه اصول‌گرا نمونه‌ای از این موارد است. امروزه نبرد درون‌‌گروهی اصلاح‌طلبان واصول‌گرایان نیز بر این مشکل افزوده است. تقسیم شدن هواخواهان چریک‌های فدایی خلق به‌ا‌‌‌قلیت و اکثریت، رشد گروه فرقان در میان هواخواهان انقلاب مذهبی، تجزیه گروه مجاهدین خلق همگی نمونه‌هایی از این وضعیت هستند. در رهبری آینده ایران باید ساز و  کارهایی اعمال شود تا از تمایل رهبری به ‌هر یک از جناح‌های کلان یا خرده ‌جناح‌ها جلوگیری گردد. در حقیقت به‌رهبری‌ای نیازمندیم که فرا جناحی و تنها در جهت منافع مشترک گروهی حرکت کند.

رهبری علاوه بر استفاده از امکانات مادی و معنوی درون‌گروهی باید توانایی استفاده از امکانات مادی و معنوی بیرون‌گروهی برای پیشرفت گروه را نیز داشته باشد. امروزه با پیشرفت‌های زیادی که از جنبه فن‌آوری‌های نوین و دیدگاه‌های نوین اقتصادی فراهم گردیده دنیا در مسیر یک‌پارچگی و تفاهم هر چه بیشتر ملت‌ها با هم به ‌پیش می‌رود. امروزه وجود منابع انسانی به‌ عنوان یکی از بزرگ‌ترین ابزار پیشرفت جوامع انسانی چه از جنبه فن‌آوری و چه از نظر اقتصادی در نظر گرفته می‌شود. گرایش وحمایت‌ کشورها از سا زمان تجارت جهانی، گسترش اتحادیه اروپا، کوشش در ایجاد قطب‌های اقتصادی دیگر هم‌چون پیمان شانگهای و بریکز همگی نشان دهنده تمایل کشورها به‌ ایجاد رابطه با سایر کشورهاست. متاسفانه پس ازانقلاب اسلامی در ایران روابط ایران تقریباَ با کل کشورهای دنیا و به ویژه کشورهای منطقه رو به وخامت گذاشت. شاید یکی از بزرگ‌ترین دلایل این امر مشکلات درونی جامعه ایران بود، در جایی ‌که در هر منطقه از ایران گروه‌هایی داعیه استقلال داشته و گروه‌هایی نیز نفع خود را در ایجاد بلوا و آشوب در کشور می‌دانستند. هرگاه کشوری با مشکلاتی درونی مواجه شود که بنیادش را با مخاطره مواجه سازد، حکومت‌اش برای ایجاد اتحاد و یک‌دستی میان افراد کشور به‌ ناچار دشمنی خارجی برای خود پدید می‌آورد تا به‌ این وسیله افکار مردم را از درون به‌ بیرون جلب کند.

از اولین روزهای انقلاب ایران شاهد چنین رویدادی در ایران هستیم. اشغال سفارت آمریکا یکی از اولین حرکت‌های آشکار دشمن‌سازی بیرونی برای جمهوری اسلامی ایران بود. خارج از نقشی که آمریکا در زمان شاه در ایران داشت که این خود نیاز به‌ تحلیلی دقیق و علمی دارد تا دلایل آن روشن شود، از آن زمان آمریکا ‌مانند دشمن اصلی ایران معرفی شده و هر موقع وضعیت داخلی ایران مقداری مشوش شود با برجسته ساختن دشمنی با آمریکا و متحد بالقوه آن یعنی اسرائیل نقطه توجه مردم به امری بیرونی جلب می‌شود. جنگ ایران و عراق خود بهانه‌ای دیگر برای حکومت ایران بود تا بار مشکلات درونی را بر دوش دشمنی خارجی بیاندازد. بعدها تضاد منافع ایران با کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی که همیشه تضادی ایدئولوژیک و سیاسی با ایران داشته است، عاملی برای تفرقه حواس مردم از مشکلات درونی به‌ بیرونی بوده است. مساله انرژی هسته‌ای ایران که امروزه تبدیل به‌یکی از مصائب ملت ایران شده و بزرگ‌ترین چالش‌ها را برای مملکت پدید آورده، خود معضلی است که منافع ملی ایران را با مخاطره مواجه ساخته است. در رهبری آینده ایران باید چالش‌های سیاست منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران به‌روشنی واکاوی شده و برای حفظ منافع ایران راه‌کارهای سودمندی برای همکاری‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران تدوین گردد.

در تعریف علمی رهبری به‌این نکته اشاره شده که رهبری  باید در مسیر اهداف گروه، رضایت اعضای گروه و منافع گروهی حرکت کند. جریان، نیرو یا فردی که با توسل به‌شیوه‌های خشونت‌بار و ایجاد سلطه در تحکیم قدرت خود می‌کوشد شایسته  رهبری نیستند، بلکه مستبدان و دیکتاتورهایی هستند که در نهایت برخلاف مصالح گروه گام برداشته و گروه را به ‌فروپاشی می‌کشاند. رهبری استبدادی الزاماٌ از اولین روزها به ‌سمت دیکتاتوری حرکت نمی‌کند، بلکه با بازبینی شرایط گروهی که رهبری آن‌ را در دست دارد در فرصتی مقتضی به‌ یک‌باره و یا با روشی مکارانه و به ‌تدریج با ایجاد زمینه‌سازی به ‌سمت دیکتاتوری به ‌پیش می‌رود. یکی از عوامل ایجادکننده قدرت استبدادی رهبری کمبود منابع مالی جامعه در مقایسه با درخواست اعضای گروه است. اگر چه رهبری در ابتدا با شعار ایجاد عدالت و مساوات نظر موافق گروه را به ‌خود جلب می‌کند امَا درعمل هنگامی‌که با کمبود منابع مواجه می‌شود، با دادن سهم بیشتری به ‌گروهی از افراد، از قدرت آن‌ها برای سرکوب دیگر افراد و ایجاد حکومتی مستبدانه استفاده می‌کند. با شناخت این مشکل، باید در هرگونه ساز و کار انتخاب رهبری در ایران به ‌فکر محدود ساختن قدرت رهبری بود. برای این امر می‌توان به ‌تعیین زمان محدود برای رهبریت، ارکان‌ نظارتی قوی بر رفتار رهبریت، امکان سلب حق رهبریت، ملزم ساختن رهبریت به‌پاسخ‌گویی در مقابل مسئولیت خود، محدود ساختن  نقش او به ‌مثابه رهبریت نمادین هم‌چون پادشاهی انگلیس، بلژیک، سوئد، اسپانیا و و نه قدرت سیاسی… اشاره کرد. رهبریت مادام‌العمر و رهبریت انتقالی و مورثی بدون وجود ساز و کارهای نظارتی و محدودکننده منجر به ‌دیکتاتوری خواهد شد.

به ‌بیانی دیگر رهبری یک جامعه شکلی از قدرت است؛ امَا این قدرت باید در مسیر با مردم بودن شکل گیرد نه ‌بر مردم بودن. قدرت رهبری در مسیر با مردم بودن به ‌معنای وجود رابطه‌ای متقابل میان رهبر با مردم است، رابطه‌ای که مبتنی بر مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی است. در این صورت رهبری به‌جای رفتارهای سلیقه‌ای و مستبدانه در مسیر خواست‌های گروهی مردم قرار می‌گیرد و تخطی از خواست اکثریت مردم به‌ معنای سلب اختیارات رهبری از او می‌گردد. در چنین موقعیتی رهبر باید با توجه به‌ درخواست‌های گروهی مردم حرکت کرده و کوشش کند جامعه را در مسیر خواست بیشترجامعه به‌ حرکت درآورد.

رهبری امری مادرزادی یا الهی نیست. با دیدگاهی الهی نیز وجود رهبرانی الهی قابل پذیرش نیستند، زیرا با عدالت خداوندی وجود افرادی فراسوی افراد عادی قابل تصورنیست. اگر چه برخی از ویژگی‌های افراد به ‌ادامه رهبری آنها کمک می‌کند؛ امَا از لحاظ علمی رهبریت اکتسابی است، بدین معنا که رهبری ویژگی‌های خود را از راه تجربه و علم و در طول زمان کسب می‌کند. تنها تفاوت رهبران با سایر مردم چگونگی دقت آنها در شناخت جوامع و خواست آنهاست که می‌توانند با معرفی خود به ‌مثابه فرد یا جریانی که توان هدایت جامعه را به‌ سوی اهداف خود دارد، خود را شایسته رهبری معرفی کنند. در ایدئولوژی‌های سیاسی و به ویژه مذهبی، مقام رهبریت را فراسوی خواست بشری دانسته و باور دارند و رهبر عطیه‌ای الهی و آسمانی است و با این باور مقام رهبریت را دائمی و حرف او را فصل الخطاب می‌دانند و آگاهانه یا نا‌آگاهانه رهبر را به ‌سوی استبداد سوق می‌دهند. در رهبری علمی مقام رهبری جاودانگی و همیشگی نیست، او نیز ‌مانند سایر افراد گروه که مسئولیت رفتار خود را بر عهده داشته و قابل برکناری از مقام خود هست، مسئولیت رفتار خود را بر عهده دارد و در صورت لزوم از مقام خود برکنار می‌شود.

مسئولیت مقام رهبری تنها بر دوش او نیست. از آن‌رو که رهبر در یک نظام سازمانی و نظام‌دار به‌ ایفای نقش سرگرم است، لذا سایر افراد نیز در رابطه با مسئولیت‌های فردی که بر دوش دارند در امر مسئولیت‌های اجتماعی و گروهی رهبریت نیز مسئول هستند. بنا براین در تعیین مسئولیت رهبریت آینده ایران نه ‌تنها باید بر مسئولیت‌های فردی و گروهی رهبریت تاکید کرد، بلکه باید مسئولیت افرادی را که در سطوح مختلف شغلی وظایفی را در مقابل رهبریت و مردم برعهده دارند نیز مشخص ساخت و آنها را نیز در مقابل رفتار رهبری و رفتار فردی خود مسئول دانست.

متاسفانه امروزه بیشتر مسئولین حکومتی رژیم ایران با اعلام اطاعت کورکورانه خود از مقام رهبری به ‌مثابه حکم حکومتی نقش و مسئولیت خود را نه تنها در مقابل ملت بلکه در مقابل خود مقام رهبری نیز به‌ فراموشی سپرده‌اند، شاید هم فکر می‌کنند با این عمل شانه  از زیر بار مسئولیت خالی کرده و تمام تقصیرها را بردوش رهبری گذاشته و خود از هر تقصیری مبرّا می‌شوند. نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و یا نمایندگان مجلس شورای اسلامی ظاهرا برای وظایف مشخصی از قبیل نظارت بر رفتار رهبری در مجلس خبرگان و تصویب قوانین موافق مصلحت ملت و کشور در مجلس شورای اسلامی برگزیده شده‌اند و لذا اینکه تنها مجری منویات شخص رهبر هستند نافی مسئولیت آنان نخواهد بود. از نظر من فرار از مسئولیت در این هنگام نه به ‌معنای تبعیت از رهبری بلکه به ‌معنای برائت از رهبری است که نه ‌تنها از جرم آنها کاسته نخواهد شد، بلکه بر پاسخ‌گویی آنها نیز خواهد افزود. بنا بر این در رهبریت آینده ایران باید به ‌مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی نهادها و افراد حکومتی در برابر رفتارهای خود نیز توجه کرده و محدوده پذیرش فرامین این نهادها وافراد از مقام رهبریت مشخص گردد.

رفتارهای رهبری برای ایفای نقش خود معمولاٌ به‌ دو دسته، ( الف )رابطه‌ای و ( ب ) تکلیفی تقسیم می‌شود. در رفتارهای رابطه‌ای رهبر باید از انگیزه‌ها، خواست‌ها و نیازهای افراد جامعه آگاهی داشته و در صدد ارضای آنها بر‌آید. اگر چه در ظاهر این نوع رفتار نگاهی به‌ دیدگاه انسان‌گرایی یعنی تکریم به‌شخصیت انسان‌ها را نشان می‌دهد؛ امَا در عمل به‌نوعی هرج و مرج اجتماعی و فاصله طبقاتی منجر خواهد شد. باید در نظر داشت که در بیشتر مواقع خواست‌ها و نیازهای فردی در مقابل خواست‌ها و نیازهای اجتماعی قرار می‌گیرند. تقابل این دو سبب‌ ایجاد شکاف طبقاتی خواهد شد. در خواست‌های فردی، افراد بیشتر به دنبال منافع کوتاه مدت شخصی خود بوده و کوشش دارند در حداقل زمان و با هر وسیله و ابزاری به ‌مقصود خود دست یابند. در این میان دست‌اندازی به ‌ثروت‌های ملی یک کشور ازراه برقراری رانت و رابطه‌های آن‌چنانی سرلوحه اقدام این افراد برای رسیدن به‌ منافع شخصی خود است. نگاهی به ‌فسادهای مالی در حکومت ایران که آخرین نمونه کشف شده آن ماجرای بابک زنجانی است که در فاصله کوتاهی به‌ مقدار نجومی از ثروت مردم دست‌اندازی کرده و مهره‌هایی که با حروف اختصاری معرفی می‌شوند ولی با پنهان ساختن خود در پشت منابع قدرت از پاسخ‌گویی طفره می‌روند از نمونه‌های ساده و آشکاری است که به وسیله دست‌درکاران حکومتی ایران بنا به‌ مناسبت‌هایی افشأ می‌شوند، مسلماٌ نمونه‌های بی‌شمار دیگری نیز وجود دارد که در آینده‌ افشاء خواهند شد.

معمولاٌ رهبری مستبد و دیکتاتور به ‌سبب بی‌باوری به‌ اهداف اصلی جامعه و گروه به‌ ایجاد رابطه و یا در واقع به ‌رفتارهای رابطه‌ای رو می‌آورد. دلیل این امر می‌تواند تشکیل گروهی برای سرکوبی مخالفان و یا شراکت در منافع نامشروع گروه‌های رابطه‌ای باشد. دلیل دیگر نیز روان‌شناسانه است، زیرا رهبر دیکتاتور بر خلاف ظاهر پر هیبت خود شخصیتی است ضعیف و بزدل که دل بر مداهنه‌گویی اطرافیان خود بسته است، کیش خودپرستی رهبران دیکتاتور و مستبد بزرگ‌ترین برگ برنده مدیحه‌گویانی ا‌ست که با خوار داشتن خود، رهبر دیکتاتور را به‌عرش و مقام خدایی می‌رساند.

رهبریت تکلیفی رهبریتی است که رفتارهای خود را در مسیر اهداف گروهی و منافع جمعی اجتماعی هدایت می‌کند. چنین رهبریتی برای موفقیت نیاز دارد تا بیشترین آگاهی را از اهداف گروهی داشته و دائم در حال تبادل داده‌ها با جامعه باشد. چنین رهبریتی باید از قدرت ابداع و نو‌اوری بسیاری برای پیش‌برد اهداف گروهی برخوردار باشد. یکی از مشکلات این نوع رهبریت تضاد دائم با افراد فرصت‌طلبی است که منافع فردی را بر منافع گروهی ارجح می‌دارند. از آن‌رو که شرایط انقلابی ایران تا کنون نتوانسته حد فاصل منافع گروهی با منافع شخصی را مشخص سازد و این امر بیشتر به ‌سبب وجود مراکز قدرت بی‌شمار و متعدد است، لذا وجود رهبران تکلیف‌مدار در ایران همیشه با مشکل مواجه شده است. نمونه این امر هم اکنون در برخورد با حجت‌الاسلام حسن روحانی مشخص است، او  به ‌ظاهر خود را مکلف می‌داند که به ‌قول‌های داده شده به ‌مردم در زمان انتخابات ریاست جمهوری پای‌بند باشد، لذا این باور ایشان سبب شده تا کسانی که تکلیف‌مداری ریاست جمهوری را با منافع خود در تضاد ببینند پیوسته در جریان امور کارشکنی کنند و  روحانی نیز در مقابله با این دسته افراد گاه‌گاهی مجبور به ‌کسب پشتیبانی از خامنه‌ای می‌گردد. نمونه این امر پایان دادن به ‌مساله انرژی هسته‌ای ایران با کشورهای ۵+۱ است که بزرگ‌ترین قول روحانی به ‌مردم در جریان مبارزات انتخاباتی‌اش بود. بر این باورم که در رهبریت آینده کشور باید کوشش گردد تا تکلیف‌مداری رهبری نهادینه گردیده و راه‌کارهایی برای آن ارائه گردد.

هر چه مردم از نقش رهبری و میزان مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی رهبری آگاهی بیشتری داشته باشند، امکان تخلف رهبریت ازوظایف و تکالیف واقعی خود کمترخواهد شد و در مقابل هر چه آگاهی مردم در این زمینه‌ها کمتر باشد امکان رفتارهای دیکتاتورمنشانه رهبری بیشتر خواهد شد. شاید این دلیلی است که افراد فرصت‌طلب در جوامع نا‌آگاه جهان سوم همیشه کوشش داشته‌اند که مقام رهبریت را با قرین‌سازی با نقش‌های مقدس و مذهبی از حیطه پاسخ‌گویی و مسئولیت‌پذیری به‌دور سازند. نمونه ملقب کردن سلاطین فاسد قاجاریه به ‌لقب ظل‌السطان، یا خدایگان و یا ساختنن شعارهایی همچون خدا،شاه و میهن و ارتقای آن با «روح خدا» در رژیم ولایت مطلقه فقیه و جدیدترین نمونه آن خلافت از نوع داعشی می‌تواند دلیلی بر این مدعا باشد. بر این باورم که در رهبریت آینده کشور باید کوشش و وقت زیادی به ‌آگاهی مردم از حیطه و اختیارات رهبری اختصاص داده شود.

اگر چه سبک‌های مختلفی برای رهبری وجود  دارد، امَا پژوهش‌های صورت گرفته مشخص ساخته رهبری انعطاف‌پذیر یکی از موفق‌ترین سبک‌های رهبری است. در این سبک رهبری با توجه به‌ شرایط دگرگون شده اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… درونی و بیرونی کوشش می‌کند با متقاعد ساختن مردم در سیاست‌های خود انعطاف‌ به‌خرج دهد. در ایران اگر چه بسیاری از مردم شاهد بودند که خمینی در زمان رهبری خود با توجه به ‌دگرگونی‌های پیش‌آمده سیاست‌های انعطاف‌پذیری برگزیده‌ بودند امروز اما گروهی که خود را هواخواه نزدیک وی می‌داند در مقابل هرگونه نوآوری در سیاست‌های داخلی و خارجی رژیم اسلامی ایران به ‌مخالفت برخاسته و بر این باور است که نباید در سیاست‌های داخلی و خارجی کشور دگرگونی‌هایی حاصل شود. این گروها امروزه بزرگ‌ترین مانع پیشرفت‌ کشور هستند. تعیین نهادی مشورتی از میان بزرگ‌ترین نخبگان و متخصصان ایرانی در زمینه‌های گوناگون برای کمک به‌ انعطاف‌پذیری رهبریت یکی دیگر از وظایفی است که در رهبری آینده ایران باید مورد توجه قرار گیرد.

در گروه‌هایی که با رهبری مستبد اداره می‌شوند در زمان وجود و حضور رهبر نرخ کوشش‌ها و تولیدات افزایش می‌یابد؛ امَا در هنگام غیبت رهبری این نرخ به ‌سرعت کاهش می‌یابد. به ‌بیانی دیگر در رهبری مستبد و دیکتاتوری دوام و حضور جامعه وابسته به ‌وجود رهبر است و در غیاب او سررشته‌ها کارها از هم‌ پاشیده خواهد شد. شاید این دلیلی بود که در آخرین روزهای حکومت شاه تمامی کسانی‌ که از طرف او برای پست نخست‌وزیری دعوت می‌شدند اولین شرط خود را برای پذیرش پست نخست‌وزیری، حضورشاه در  کشور قرار می‌دادند و نهایت شاهد بودیم که با خروج شاه از کشوربزرگ‌ترین نهاد حافظ او در درون کشور و حافظ تمامیت ارضی کشور در منطقه یعنی ارتش به‌ فوریت از هم پاشیده شد. شاید دلیل ترور رهبرهای کشورها به وسیله گروه‌های مخالف نیز ریشه در این واقعیت داشته باشد. در حالی‌ که در کشورهای دموکراتیک وجود یا نبود رهبری تاثیر چندانی در جریان امور کشورو پیشرفت آن ندارد زیرا کارکرد نهادها مبتنی بر ساختار سیاسی دموکراتیک آنهاست نه فلان و بهمان مقام.

نتیجه آنکه رهبری مقوله‌ای است علمی و نظام‌دار که نیاز به ‌واکاوی تک تک اجزای نظام داشته و در این مسیر باید به‌ مولفه‌های سازنده رهبری و نهادهای مشورتی و نظارتی رهبری توجه‌ گردد. با پی‌گیری این اصول علمی است که می‌توان به‌ نقش مثبت رهبریت در یک کشور و نهادهای قانونی مستقر در آن امیدوار شد. صحبت و اظهار نظرهای تهی از پایگاه علمی نمی‌توانند زمینه ساز استقرار و تحکیم دموکراسی در جوامع باشند. دیدگاه‌ها و اظهار نظرهای گروه‌های اپوزیسیون داخل و خارج کشور و حتی هواخواهان نظام در هنگام بیماری خامنه‌ای نشان‌دهنده ضعف ساختار دیدگاه‌های سیاسی این گروه‌ها و افراد برای پیشرفت جامعه ایرانی است، مساله‌ای که سبب‌ دلسردی و افسردگی و سرخوردگی از جریان‌های سیاسی موافق و مخالف جمهوری اسلامی است.        

۱ مهر ۹۳، کالیفرنیا

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=1727