سفر”پرزیدنت” روحانی به آمریکا این بارآنچنان بیاهمیت ومعمولی تلقی شده بود که اگر ملاقات پرهزینه وی با دیوید کامرون، پیش از نطق نخستوزیرانگلیس در انتقاد از نقض حقوق بشر در ایران نبود، خاطره چندانی از این سفر در اذهان باقی نمیماند. هرچند رسانههای فارسیزبان متعلق به آمریکا بسیار کوشیدند که این سفر را پر همیت معرفی کنند، اما از آنجا که وی نه اجازه طرح سخنی تازه داشت و نه همانند احمدی نژاد وهمراهانش اهل فحاشی وگزافهگوئی بود، سفرش برای رسانههای مستقل چندان خبرساز و در خور اهمیت تلقی نشد.
از همه مهمتر اینکه قرار بود حضرات موفق شوند با هر حیله و کلکی که به عقلشان میرسد همزمان با سفرروحانی به آمریکا سر و ته مذاکرات هستهای را هم طوری به هم پیوند دهند که اوباما و روحانی بتوانند مشترکاً حصول توافق را در این سفر اعلام کنند. برای دریافت پاسخ به این پرسش که چرا چنین نشد باید اندکی در انتظار باقی بمانیم. اما احتمالاً پرواز پهباد اسرائیلی بر فراز نطنز، کشفیات تازه و سپس سفر وزیر اطلاعات اسرائیل به وین، که به قول رادیو اسرائیل قراربود محرمانه باشد، با تأخیر در اعلام حصول توافق بیارتباط نیست.
در هر صورت بعید به نظر میرسد که نمایندگان ایران و آمریکا، حتی اگرمایل به حصول توافق هم باشند، موفقیتی در این امر نصیبشان شود. جمهوری اسلامی از راهی که رفته است باز نخواهد گشت و دولت اوباما هم نخواهد توانست در این مذاکرات بیش از این عقبنشینی کند. هر دو حکومت نگران جبهه پشت سرشان هستند. در آمریکا دولت اوباما را کنگره آن کشور چهارچشمی نظاره میکند و در ایران دولت روحانی در یک جنگ فرسایشی، با سپاه پاسداران وعواملش در مجلس دست به گریبان است. اوباما که در امتحان سیاست خارجی در سوریه، مصر و اوکراین تجدیدی شده امیدوار است با تقبل یک ریسک بزرگ در مذاکرات هستهای با ایران موفق شود تا شاید بخشی از آبروی از دست رفته سیاسیاش را باز یابد. اما برای کسب این امتیاز محدودیتهای بسیار دارد. چه در آمریکا و چه در منطقه در برابرمتحدان عرب و اسرائیلیاش. در آن سوی دیگر میز، دولت روحانی نیز میداند که بدون دستیابی به نوعی موفقیت در این مذاکرات و تقلیل تحریمها سرنوشت شومی در انتظارش روزشماری میکند. در چنین شرایطی روشن است که هیچ یک از طرفین مایل نیست کوچکترین خبر ناامیدکنندهای در مورد مشکلات مذاکرات به خارج درز کند.
با نزدیکتر شدن ماه نوامبر، از هم اکنون زمزمه تمدید زمان مذاکرات مطرح شده است. با در پیش بودن انتخابات میان دورهای مجلس و سنای آمریکا در اوائل ماه نوامبر، اوباما تا ژانویه سال نو از شرّ مزاحمت سناتورها و نمایندگان در امان خواهد بود. اما اگر تا گشایش مجدد مجالس قانونگذاری آمریکا در اواخرماه ژانویه سال نو نتواند نتیجه قابل توجهی از این یک سال و نیم مذاکره نشان دهد، از سوی کنگره به بیلیاقتی و وقتکُشی متهم خواهد شد. از سوی دیگراز آنجا که هر نوع توافقی که در آن نوعی حق غنیسازی برای ایران به رسمیت شناخته شود بر خلاف مصوبات شورای امنیت سازمان ملل و نیات کنگره آمریکاست، حتی پس از انتخابات هم صرف نظر از اینکه چه حزبی در آمریکا پیروز شود، کنگره آن کشور به سادگی زیر بار هیچگونه توافقی که ادامه غنیسازی در ایران را، به هر اندازه و کیفیتی، پذیرا باشد نخواهد رفت. هیلاری کلینتون هم که احتمالًا نامزد حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری آینده خواهد بود با نتانیاهو همصدا شده وعدم توافق با ایران را بهتر از یک توافق بد میداند. در آن سوی میز باید پرسید آیا روحانی و ظریف خواهند توانست توافقنامهای را که در آن حق غنیسازی برای ایران منع شده است با خود به ایران ببرند؟ آیا با این همه رجزخوانیهای خامنهای و اطرافیانش نوشیدن چنین جام زهری امکان پذیر است؟ پاسخ مردمی را که تا کنون با شعار”غنیسازی حق مسلم ماست” فریفتهاند چگونه خواهند داد؟ آیا حسن روحانی که در گذشته به قول خودش توانسته است غربیها را فریب دهد این بار هم بدون آنکه نظام جمهوری اسلامی تسلیم بررسی و بازرسی واقعی شود و سالم بودن برنامههای هستهای و موشکیاش را به تضمین سازمان بینالمللی انرژی هستهای برساند، خواهد توانست تحریمها را کاملاً لغو کند، نفت را دوباره به فروش رساند و حسابهای بسته شده بانکی را بگشاید و رژیم را از بحران اقتصادی نجات دهد؟
گره کار رژیم اقتصاد کشور است
سوای مسئله هستهای، نجات رژیم روحانی در گرو حل مشکلات اقتصادی مردم است. برای حل مسائل اقتصادی کشور، روحانی نیازمند سرمایهگذاری خارجی و داخلی است و تا زمانی که پاسدارها روی تمام امور اقتصادی مملکت پنجه انداختهاند و اموال دولت و ملت را به انحاء گوناگون به نفع خود تصاحب کردهاند نه کسی در این مملکت سرمایهگذاری خواهد کرد و نه ایجاد کار خواهد شد و نه رشد اقتصادی به وجود خواهد آمد. بدون سرمایهگذاری و رشد اقتصادی مسأله بیکاری حل نخواهد شد. فراموش نکنیم که بر فرض اینکه تمام تردیدها در مورد نیات آقای روحانی را کنار بگذاریم و بگوئیم که ایشان فقط دارای حُسن نیت مطلق است و هدفش هم نجات مملکت است، باز هم مشکل حل نخواهد شد، به دلیل اینکه اولاً از سه قوه مملکت دو قوه آن یعنی مجلس و قوه قضایی در اختیار برادران لاریجانی و مافیائی است که آنها تشکیل دادهاند و عملا ًاین این دو قوه در کنترل رهبری است. پاسداران هم دست انداختهاند روی دار و ندار کشور و امور مملکت، از امور امنیتی گرفته تا تجاری و صنعتی و حتی سیاست خارجی. از نظر داخلی هم بسیج و وزارت اطلاعات شرایطی را ایجاد کردهاند که هیچ نوع آزادی عمل چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی در کشور وجود ندارد. در واقع باید گفت آقای روحانی فاقد آن نیرو و انرژی لازم است که بتواند این موانع بزرگ را از سر راه بردارد. ایشان با در دست داشتن قدرت محدود ریاست جمهوری نخواهد توانست آنچنان بر اوضاع مسلط شود که موانع اصلاح مملکت را از میان بردارد.
انتشار آمارغیرواقعی در مورد به نصف رساندن نرخ تورم و یا ادعای چهار و نیم درصد رشد اقتصادی، بیش از آنکه در مردم ایجاد اعتماد کند دروغهای دوران گذشته و رشد هشت درصدی دوران احمدی نژاد وهاله نورش را تداعی میکند. اما از آنجا که ماهیت این نظام صرف نظر از آنکه که چه کسی بر مسند ریاست جمهوری نشسته تغییرنخواهد کرد و باید همچنان در انتظار دروغهای هرروز بزرگتر روزشماری کنیم.
پاریس، دوشنبه ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۴