از محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) پس از بازداشت دوباره خبری نیست!

دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ برابر با ۰۶ اکتبر ۲۰۱۴


کیهان آنلاین – ۱۴ مهر ۹۳ – میترا پورشجری، دختر محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ‌نویس که حدود یک ماه پیش از زندان آزاد شده بود، به کیهان آنلاین نوشته است که پدرش از یک هفته پیش ناپدید شده و کسی اطلاعی از او ندارد.

میترا پورشجری در خبر خود نوشته است: پدرم دوشنبه هفته پیش به قصد سفر راهی اورمیه می‌شود ولی بستگان‌مان در اورمیه هرگز او را ملاقات نکردند. پدرم فقط در یک تماس چند ثانیه‌ای به آنها گفته است: “مرا دستگیر کردند، از کرج تحت تعقیب بودم، به میترا خبر دهید!” و تا الان که این متن را می‌نویسم کوچک‌ترین خبری از سلامتی پدرم و علت و محل دستگیری او اطلاعی ندارم.

میترا پورشجری ادامه می‌دهد:

بستگانم در اورمیه پیگیر شدند ولی به آنها گفتند در پاسگاه‌ها دنبالش نگردید چرا که این دستگیری توسط اطلاعات صورت گرفته است.

من به فردی به نام آقای ولایتی زنگ زدم. او در نهاد ریاست جمهوری اسلامی در امور گذرنامه که در طی یک ماه آزادی پدرم دایه مهربان‌تر از مادر شده بود و طی بازجویی‌ها به جای پاسخ گفتن به درخواست پدرم برای دریافت گذرنامه به وی وعده صدور دفترچه بیمه و انتخاب بیمارستان دلخواه‌اش را برای درمان بیماری‌های وی می‌داد. به او گفتم پدرم دستگیر شده و من جویای علت آن هستم و شما تنها کسی بودید که پیگیر وضعیت پدرم بودید و لحظه به لحظه او را زیر نظر داشتید. وی در جواب گفت: پدرت ما را ناامید کرد، ما می‌خواستیم او را درمان کنیم و به او کمک کنیم ولی او نپذیرفت، پاسپورت او توسط دادگاه توقیف شده بود و اجازه خروج از کشور را ندارد و این تنها کمکی بود که ما می‌توانستیم انجام دهیم و او قبول نکرد.

من پاسخ دادم: پدر من از شما تقاضای درمان نکرده بود، و چرا در آخرین ملاقاتش با شما، این مسئله را نگفتید که در دادگاهی(!) پاسپورتش توقیف شده و الان دارید به من می‌گویید! به او گفتم من بیش از ۳ سال به هر دری زدم تا پدرم درمان شود و هیچ جوابی نگرفتم و حتی دادن داروهای ساده را در درون زندان با آن شرایط جهنمی از وی دریغ کردید، چرا با وجود این عذاب‌ها پدرم باید به شما اعتماد می‌کرد و به توصیه شما به درمان بیماری خود پس از اتمام دوران محکومیت ۴ ساله خود می‌پرداخت آن هم در شرایطی که ظاهرا دیگر یک شهروند آزاد است و تحت مسئولیت هیچ ارگانی نیست! چرا باید به این پیشنهاد مشکوک شما تن می‌داد؟ آخر کدام را باور کند؟

آقای ولایتی گفت:  در اولین بحث ما با پدرت او گفت برای درمان بیماری‌ها و دیدن دخترش می‌خواهد از کشور خارج شود، ما هم سعی کردیم ابتدا او را درمان کنیم و بعد هم دیدن شما که انشاالله میسر می‌شد!

حالا یک هفته است که در بلاتکلیفی و بی‌خبری مطلق از وضعیت پدرم به سر می‌برم. بر فرض محال هم که قصد خروج از کشور را می‌داشت، (که با زمان‌بندی دقیق امکانی مبنی بر رسیدن او به مرز نیست و عملا در راه اورمیه دستگیر شده است) چرا باید این گونه ناپدید شود وامکان اطلاع به خانواده را نداشته باشد؟ چرا ارگانی پاسخگو نیست؟ او که دوران به اصطلاح محکومیت‌اش را به سر آورده و آزاد شده، به چه جرمی باید در راه یک سفر معمولی بازداشت شود؟

میترا پورشجری خبر و نامه خود را این گونه به پایان می‌رساند:
من شدیدا نگران پدرم هستم، او از بیماری‌های مختلفی رنج می‌برد و دستگیری دوباره و شرایط بازداشت الان هم برای سلامتی‌اش مضر و خطرناک است. تحمل دوباره شرایط طاقت‌فرسای بازداشت و بازجویی و زندان،  جان او را تهدید می‌کند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=1886