کیهان آنلاین – ۲ آبان ۹۳ – تحولات و رویدادهای چند ماه گذشته در سوریه و عراق، حکایت از این واقعیت تلخ دارد که نیروهای خشونتطلب و افراطی مذهبی از طیفهای گوناگون سلفی و وهابی و دیگر نیروهای منفرد و سرخورده از جامعهای که در آن زندگی میکردهاند و جانیان و جنگطلبان سرزمینهای مختلف، از غرب گرفته تا کشورهای آسیائی و عربی و آفریقائی، با اتحاد زیر پرچم اسلامی بینهایت خشن و جنگجو و ضد زن، و با استفاده از سادهانگاری کشورهائی که سرنگونی رژیم بشار اسد را در برنامه داشتند و سلاح و مهمات و آموزش در اختیار گروههای به اصطلاح مخالف قرار دادند، اکنون به شیوههای به شدت سبعانه که یادآور هجوم تیمور و چنگیز است، به بخش عظیمی از سوریه و عراق در کوتاه زمان دست یافتهاند و با به کار گرفتن نیروهای بومی سرخورده از رژیم عراق و سوریه، خواب “خلافت” خود را در خاورمیانه میبینند.
جنایات بشار اسد در سوریه که صدها هزار قربانی و خرابی شهرها و تمدن کهن آن کشور را به همراه داشته است و یکسونگری و راندن سنیهای عراق که در دوران صدام حسین حکومت را در دست داشتند، از صحنه سیاسی، و یکهتازی دولت نوری المالکی با حمایت و تشویق رژیم شیعه ایران، باعث شد نیروهائی که در بالا شرح آنها رفت با سازماندهی منظم و عزم راسخ و به کار گرفتن تاکتیکهای جنگی حساب شده به ناگاه نقشه خاورمیانه و دو کشور عراق و سوریه را در هم پیچانند، به طوری که امروز کسی نمیداند آیا عراق و سوریه به عنوان کشورهایی با مرزهای مشخص وجود دارند یا نه؟!
این نیروهای به شدت خشن و افراطی اکنون در پی فتوحات بیشتر، مناطق مسکونی کردهای سوریه و عراق را نشانه گرفتهاند. مردم مناطق زیر سلطه این نیروها با چنان خشونت فزایندهای روبرو شدهاند که تصورش از ذهن انسان عادی خارج است.
در این میان و آن طور که از خلال اخبار به گوش میرسد، سرنوشت زنان و دختران مناطق اشغالی به شدت و به طرزی تصورناپذیر وهمناک و ترسآور است. حکایت زنانی که به زور به عقد سربازان اسلام در میآیند، زنان و دخترانی که در بازار مانند دوران بردهداری به فروش میرسند، زنانی که به عنوان غنیمت جنگی مورد تجاوز گروهی قرار میگیرند و زنانی که برای فرار از داعش دست به خودکشی میزنند، همه حکایت از هجوم افرادی وحشی دارد که به اینترنت نیز دسترسی دارند و سر بریدن انسانها را با افتخار به نمایش میگذارند.
آنچه در میان این بلوای وحشت و ترور بیش از همه جای نگرانی دارد پیشروی نیروهای بنیادگرا و واپسمانده مذهبی در کشور ما ایران است که با استفاده از توجه جهانی به جنگ با داعش، و لاس زدن گروه مذاکره کننده اتمی رژیم ایران با آمریکا، به جنگ خانگی با زنان ایران دامن میزنند و هر روز در حال تعویض تاکتیکهای این جنگ بومی هستند. جنگ و ستیز با زنان و دخترانی که هرگز زیر بار خفت و سرکوب به اصطلاح سربازان امام زمان نرفتند، و تلاششان برای حفظ انسانیت خود هرگز لحظهای قطع نشده است. هرگز از زمان سر برآوردن مصیبتی به نام انقلاب اسلامی که متاسفانه همه ما در پروراندن نطفه شومش مشارکت داشتیم، زنان ایران از هجوم مداوم رژیم برآمده از آن انقلاب در امان نبودند! رژیمی که فرزندانی پرخاشجو و عقبمانده از دوران را به ما تحویل داد تا نسلهای جوان به ویژه زنان را به طور پیاپی به جرم اشتیاق و طلب آزادی به صلیب بکشند.
واپسگرایان مذهبی در ایران با استفاده از چهارچوبهای قانونی، قضائی و اجرائی، با حضور در مجلس و قوههای قضائیه و مقننه، با تشکیل دهها نهاد موازی سرکوب، با در اختیار داشته ثروت بیش از شمارش ملت ایران، با در اختیار داشتن سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات، گاه قانون عوض میکنند و زنان را بیشتر به صلابه میکشند، گاه به گناه تماشای مسابقه ورزشی به سلول انفرادی میاندازند، گاه زنجیرهای به انها تجاوز میکنند، درهای دانشگاهها را بیشتر به روی آنان میبندند، امکانات شغلی را هرچه محدودتر میکنند، حقوق زنان را به امتیازات شوهران وابسته میکنند، و هرگاه دستشان نرسید تا زنان را از خیابان و کار و دانشگاه جمع و برای تولید مثل به اتاق خواب بفرستند، دست به ایجاد چنان فضای ترور و وحشتی میزنند که زنان گوشه خانه را به رفتن به خیابان ترجیح دهند.
ناقص کردن چهره و بدن زنان با شیوهای که حتا تصورش هم هراسانگیز است، یعنی جنایتی که اگر جانیانش مجازات هم شوند، هرگز نمیتواند برای قربانیان عدالتی به همراه داشته باشد. چهرههای جوان و زیبایی که با اسید سوختهاند را در هیچ دادگاه و با هیچ معیار عدالتی نمیتوان به این زنان باز گرداند.
پاشیدن اسید به صورت زنانی که هیچ گناهی به جز زن بودن و حضور در خیابان نداشتهاند، نشانه حضور تفکر داعشی و افراد داعش در ایران است. حضوری که نه امروز، بلکه از همان انقلاب ۵۷ که با صدور احکام ضد زن، با به دار کشیدن نخستین زن وزیر آموزش و پرورش در ایران، و با فاحشه نامیدن همه زنانی که در فعالیتهای اجتماعی بودند، آغاز شد.
نگارنده بر این باور است که اگر داعش اکنون به عنوان پدیده نوظهوری در سوریه وعراق شمشیر از غلاف بر کشیده و همه جهان را به تعجب واداشته است، اگر داعشیهای دیگر در نیجریه دختران بیگناه را میدزدند، مدارس را به اتش میکشند، اگر در پاکستان ملاله به گلوله بسته میشود و طالبان در افغانستان یک قدم عقب نمینشینند، نطفه این کابوس منطقهای و جهانی، در سرزمین ما ایران بسته شد، با نخستین موج اعدامها بر پشت بام مدرسه علوی و سکوت و حتا گاه تحسین بیخبران از تاریخ و سادهانگاری غرب که اکنون نیز در همه جا به به چشم میخورد. آن زمان که کم نبودند کسانی که درباره «صدای پای فاشیسم» هشدار دادند و کسی آن را نشنید تا شاید بتوان به موقع علیه آن به مقابله پرداخت.
حضور داعش در ایران و با انقلاب اسلامی آغاز شد و رهبر آن بعد از آنکه بر مسند خلافت نشست سلطه یک حکومت اسلامی را در همه جهان نوید داد! جانشینان وی نیز با تکیه بر ثروت ملّی و غارت ایران به پرورش این تفکر در سایر سرزمینهائی پرداختند که خاکشان مساعد بذر کینه و خشونت بود. سیاستهای شبه داعش در ایران هرگز لحظهای متوقف تا به امروز که در خشنترین هیبت باز هم زنان ایران را هدف قرار داده است.