«جنگ جهانی سوم» و «جنگ سرد دوم» بر سر خاورمیانه

- آنچه طی چند سال اخیر در خاورمیانه جریان دارد، از جنایاتی که توسط اسلامگرایان و ارتش تروریستی «دولت اسلامی» به صورت آشکار انجام می‌شود تا نسل‌کُشی و سرکوبی که از سوی حکومت‌هایی مانند جمهوری اسلامی علیه اقلیت‌های مذهبی مانند بهاییان و همچنین زنان صورت می‌گیرد، ابعادی کمتر از جنایات جنگ جهانی دوم یا «جنگ بزرگ» ندارد. تفاوتش‌ در این است که قربانیان اسلامگرایان بر خلاف  قربانیان نازی‌ها و فاشیست‌ها، مردمان کشورهای اروپایی نیستند و حیطه قدرت اسلامگرایان (فعلا) هنوز خاورمیانه و کشورهای مسلمان‌نشین است.
- در این میان به بازی گرفتن رژیم اسلامی و شیعه ایران به عنوان قدرت مخرّب منطقه برای مقابله با جنایتکاران افراطی و سنّی «دولت اسلامی» درست مانند آن است که آدم برای رفع طاعون به وبا متوسل شود.
- روسیه‌ پس از فروپاشی اتحاد شوروی، با دولت‌های پوتین تلاش کرد قطبی را که ازبین نرفته بلکه تنها تضعیف شده بود، دوباره مستحکم سازد و اینبار نه با کشورهای «بلوک شرق» که به «بلوک غرب» پیوسته و به اقمار «ناتو» تبدیل شده بودند، بلکه با کشورها و رژیم‌های اسلامی و گروه‌های اسلامگرا و در رأس آنها جمهوری اسلامی در ایران.

سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳ برابر با ۱۱ نوامبر ۲۰۱۴


الاهه بقراط – اصطلاح «جنگ جهانی اول» و «جنگ جهانی دوم» طبیعتا نه در دورانی که آن جنگ‌ها جریان داشتند، بلکه سال‌ها بعد به آنها اطلاق شد. در عین حال در برخی از کشورها، اساسا جنگ جهانی دوم به «جنگ بزرگ» معروف است.

خاورمیانهدر عین حال قلمداد کردن این دو جنگ به «جهانی» بودن، در حالی که بخش بزرگی از جهان در آنها دخالتی نداشت و درگیر نبود، عمدتا از یک نگاه «اروپامحور» سرچشمه می‌گیرد. نگاهی که جهان را در «غرب» و اروپا خلاصه می‌کند و اگر بقیه جهان درگیر جنگ یا جنگ‌های خانمانسوز باشد، برایش «جنگ بزرگ» یا «جنگ جهانی» به شمار نمی‌رود.

آنچه طی چند سال اخیر در خاورمیانه جریان دارد، از جنایاتی که توسط اسلامگرایان و ارتش تروریستی «دولت اسلامی» به صورت آشکار انجام می‌شود تا نسل‌کُشی و سرکوبی که از سوی حکومت‌هایی مانند جمهوری اسلامی علیه اقلیت‌های مذهبی مانند بهاییان و همچنین زنان صورت می‌گیرد، ابعادی کمتر از جنایات جنگ جهانی دوم یا «جنگ بزرگ» ندارد. تفاوتش‌ در این است که قربانیان اسلامگرایان بر خلاف  قربانیان نازی‌ها و فاشیست‌ها، مردمان کشورهای اروپایی نیستند و حیطه قدرت اسلامگرایان (فعلا) هنوز خاورمیانه و کشورهای مسلمان‌نشین است. مهم‌ترین پیامد چنین جنگی که کشورها و ملل زیادی، از جمله کشورهای غربی البته نه به عنوان قربانی، در آن درگیر هستند، تخریب کامل کشورهای منطقه و تضعیف و از بنیه انداختن مردمان آنهاست آنهم در حالی که این کشورها هرگز توان بازسازی خود را به تنهایی نخواهند داشت و نیازمند سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی و سیاسی کشورهای قدرتمند جهان خواهند بود.

در این میان به بازی گرفتن رژیم اسلامی و شیعه ایران به عنوان قدرت مخرّب منطقه برای مقابله با جنایتکاران افراطی و سنّی «دولت اسلامی» درست مانند آن است که آدم برای رفع طاعون به وبا متوسل شود. عامل مهمی که در معادله و سیاست خارجی کشورهای غربی به ویژه در دو دهه گذشته غایب است، همانا مردمان این کشورها و نیروهای بالقوه‌ای هستند که در این جوامع مدافع آزادی و امنیت در سایه دمکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند.

در عین حال نقش روسیه و چین، در بعد سیاسی و اقتصادی، به صورت یک عامل ظاهرا جانبی و نه چندان آشکار عمل می‌کند و بر سرنوشت این کشورها تأثیر می‌گذارد.

روسیه‌ پس از فروپاشی اتحاد شوروی، با دولت‌های پوتین تلاش کرد قطبی را که ازبین نرفته بلکه تنها تضعیف شده بود، دوباره مستحکم سازد و اینبار نه با کشورهای «بلوک شرق» که به «بلوک غرب» پیوسته و به اقمار «ناتو» تبدیل شده بودند، بلکه با کشورها و رژیم‌های اسلامی و گروه‌های اسلامگرا و در رأس آنها جمهوری اسلامی در ایران. روسیه در یک تناقض سیاسی، منافع منطقه‌ای خود را هم در حمایت از رژیم اسلامی سیدعلی خامنه‌ای و هم در پشتیبانی از نظام سکولار بشار اسد می‌بیند و تا کنون نیز توانسته است از این دو برگ در برابر غرب به خوبی استفاده کند.

چین در دشمنی رژیم‌ها و گروه‌های اسلامی با کشورهای غربی، چنگ بر بازار و اقتصاد منطقه انداخت. اگرچه کشورهای غربی سهم بالایی در معاملات اقتصادی با کشورهای خاورمیانه دارند، اما در کشورهایی مانند ایران، به دلیل هم تحریم‌های اقتصادی و هم قدرت خرید پایین یک جمعیت هفتاد میلیونی و هم بی‌برنامگی و بی‌کفایتی نظام حاکم، این کشور توانسته است با محصولات ارزان قیمت، تولیدات داخلی را با رکود و تعطیلی روبرو سازد و به یکی از بزرگترین شرکای اقتصادی ایران تبدیل شود که درآمد حاصل از وارداتش به جیب مافیای روحانی و نظامی حاکم می‌رود بدون آنکه این درآمد عظیم نقش مثبتی در چرخه اقتصاد کشور و بازسازی تولید داخلی داشته باشد.

این است که همزمان و در کنار یک جنگ گرم فراگیر و عملا موجود در منطقه که همه شاخصه‌های جنایتکارانه و سرکوبگرانه یک «جنگ جهانی» و یک «جنگ بزرگ» را البته عمدتا علیه مردمان همان منطقه دارد، یک «جنگ سرد» سیاسی و اقتصادی نیز بین غرب با روسیه و چین جریان دارد که قربانیان آن نیز باز مردمان خاورمیانه هستند.

به نظر می‌رسد تا زمانی که جوامع کشورهای این منطقه نتوانند از نیروی خود چنان نظامی را سازمان دهند که بر اساس آن بتوانند بر تناقضات و مشکلات داخلی خود غلبه کرده و به صورت یک واحد ملی و منطقه‌ای در برابر  قطب‌های قدرتمند جهانی از حقوق خود دفاع کنند، جنگ و درگیری در آن منطقه پایان نخواهد گرفت. اگر عوامل «بیگانه» در به وجود آمدن این وضعیت نقش بازی کرده و می‌کنند اما دلیل ادامه آن، بی تردید بی‌نقشی، بی‌بنیگی و بی‌کفایتی عوامل «داخلی» در این کشورهاست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=2341