گفتگو با دکتر احمد کریمی حکاک: غربت‌گزینی و غربت‌گریزی و آن آهوی کوهیِ همچنان دوان در دشت…

سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳ برابر با ۱۸ نوامبر ۲۰۱۴


کیهان آنلاین – ۲۸ آبان ۹۳- دکتر احمد کریمی حکاک، استاد ادبیات فارسی در دانشگاه مریلند چندی است در لندن اقامت دارد. او که از سوی دانشکده مطالعات شرقی و آفریقائی دانشگاه لندن (SOAS)   به عنوان استاد میهمان به این شهر دعوت شده، مشغول پژوهش درباره “غربت‌گزینی و غربت‌گریزی در ادبیات فارسی” است.

کیهان لندن گفتگویی با احمد کریمی حکاک انجام داده که در ادامه می‌خوانید.

-شما که می‌گوئید غربت در ادبیات، شنونده به یاد این شعر مولانا می‌افتد که می‌گوید:

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

آیا منظور شما از “غربت” همین جدائی از اصل است؟

-خیر، این شعری که شما می‌گوئید، گوهر و روح برخورد عارفانه با موضوع غربت است یعنی همان طور که شما گفتید جدائی ازاحمد کریمی حکاک اصل. این جدائی که مولانا و شاعران پیش از او چون سنائی و عطار از آن سخن می‌گویند، از روزی آغاز شده که آدم از بهشت رانده شد. حافظ می‌گوید:

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد به این دیر خراب‌آبادم

در عرفان، انسان به دلیل دور افتادن از “عهد الست”  تمامی این جهان خاکی را “غربت” می‌بیند. این مرحله دوم غربت در ادبیات ماست. غربت مرحله اول که من از آن صحبت می‌کنم، بسیار پیش از این آغاز شده و داستان آن آهوی کوهی است که به هر دلیلی، شاید برای پیدا کردن چراگاه‌های بهتری به دشت آمده، حال آنکه سم‌هایش برای راه رفتن در دشت ساخته نشده:

آهوی کوهی در دشت چگونه دوزا

او ندارد یار، بی یار چگونه بوزا

-یکی از اولین ابیات شعر فارسی، سروده حنظله بادغیسی…

-دقیقأ مطمئن نیستم که این بیت از “حنظله بادغیسی” باشد، یا از “ابو حفص سغدی” اما به او نسبت می‌دهند. تفاوت این “آهو” با آن “نی” که شما گفتید این است که این “آهو” عملأ از دیار خود به دور افتاده است. چنین غربتی در ادبیات ما یک سیر تاریخی را طی کرده است، از “مسعود سعد سلمان” گرفته تا “ناصر خسرو” که برای تبلیغ عقاید خود جلای وطن کرد، و تا شاعران و نویسندگان امروزی که شاید برای نجات جان خود ناچار به ترک میهن شده‌اند.

– آیا منظور شما این است که جلای وطن “ناصر خسرو” یک غربت اختیاری بود؟ یعنی آنچه شما “غربت گزینی” می‌نامید؟

– دقیقأ. “ناصر خسرو” به میل خود خطه “قبادیان” را ترک کرد. ولی مسئله در این است که همیشه این طور نبوده. برای نمونه، بسیاری از شاعران درباری در دوران صفویه دیگر بازاری برای اشعار خود نمی‌دیدند و در نتیجه به قفقاز، آسیای میانه، قلمرو عثمانی و بیش از همه به شبه قاره هند مهاجرت کردند.

-شاعران مدرن با مسئله غربت چگونه برخورد می‌کنند؟

-در دوران حکومت قاجار دیگر شعر از جنبه مدیحه‌سرائی صرف خارج می‌شود. شاعر ناگهان سر بر می‌دارد و می‌بیند که کشورش از قافله تمدن عقب‌افتاده و این او را به سرودن وا می‌دارد. می‌توان گفت شاعران و نویسندگان مدرن گاه “غربت گزینند” و گاه “غربت گریز”. یعنی تا زمانی که در ایران زندگی می‌کنند در آرزوی سفر به آن سوی مرزند و آنگاه که در خارج از ایران به سر می‌برند، هوای وطن در سر می‌پرورانند.

-مثل شفیعی کدکنی که می‌گوید: به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم…

-بله، یا فروغ که می‌گوید: کاش ما آن دو پرستو بودیم/ که همه عمر سفر می‌کردیم/ از بهاری به بهار دیگر…

شاعرانی مانند نادر نادر پور، اسماعیل خوئی و دیگران را هم داریم که پس از خارج شدن از ایران غم غربت زندگی آنها را در تسخیر خود می‌گیرد و مدام آرزوی بازگشت به ایران را در شعر خود بیان می‌کنند گیرم ایران به دوزخی عذاب‌آور تبدیل شده باشد.

– بعضی‌ها هم با غربت خوب کنار آمده‌اند…

– بله، مثلأ شاهرخ مسکوب خود را خوب با غربت سازگار کرد. اما غلامحسین ساعدی مکانیزم‌های سازگاری با غربت را نداشت و عملأ به نوعی انتحار دست زد.

-خود شما چطور؟

-برای من در دوران غربت، زبان و ادبیات فارسی حکم “وطن” را پیدا کرده‌اند، می‌توانم آنها را به هر کجای جهان که بخواهم ببرم، با آنها کار کنم و با آنها عشق بورزم…

سخنرانی دکتر کریمی حکاک درباره “غربت‌گزینی و غربت‌گریزی” و آن «آهوی کوهی» روز جمعه ۲۸ نوامبر ۲۰۱۴  ساعت هفت بعد از ظهر از سوی «کانون ایران» در لندن در کتابخانه شهرداری کنزینگتون برگزار خواهد شد.

*طرح «آهوی کوهی…» از صادق هدایت

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=2393