کیهان آنلاین – ۵ آذر ۹۳ – در یکی از نشریات داخل ایران مقالهای دیدم زیر عنوان “هدف ایران در مذاکرات چه بود؟” این نوشته پاسخ یا در حقیقت تکملهایست بر آن مقاله که به گمان من با وجود پارهای کاستیها و یکجانبهنگریها، اما اعتقاد من آن است که نویسندهاش، با نیت خیر آن را به رشته تحریر درآورده است.
برخلاف نوشتههای شعارگونهای که امروزه مرتب با بسیاری از آنها در مطبوعات جمهوری اسلامی و گاه در مطبوعات برونمرز، مواجه میشویم، این نوشته کاملا با ملایمت نوشته شده است. اما البته باز هم در نهایت، طبق معمول، دیوار به روی غرب و به ویژه آمریکا خراب شده و غرب و در راس آنها آمریکا، به عنوان عامل این نابسامانیها وتحریمها معرفی شدهاند.
اگر با عینک واقعبینی به قضایای دو دهه اخیر نگاه کنیم، انصافا به این نتیجه میرسیم که غرب و در راس آنان آمریکا در طول این سالها در نهایت خونسردی و مماشات، بدون دست زدن یا به کاربردن تهدیدهای جدی و حتا تنبیهات شدید، تلاش کردهاند معضل اتمی را حتیالامکان، به صورت مسالمتآمیز حل و فصل کند. کما اینکه تحریمهای خردکننده، در آخرین مرحله علیه جمهوری اسلامی اعمال شد و اینکه رهبران ریز و درشت جمهوری اسلامی میگویند ما همیشه از سوی غرب و آمریکا در تحریم بودهایم، سخنی نیست که واقعیت داشته باشد و آن تحریمها صرفا بیشتر روی کاغذ بود و هرگز ضربه آشکار به جمهوری اسلامی نزده بود. اما هنگامی که علی لاریجانی مقام ارشد مذاکرهکننده جمهوری اسلامی به ژنو رفته و با دادن تقریبا اولتیماتوم، بلافاصله به تهران بازگشت و در نهایت جمهوری اسلامی با بیسیاستی و یا درحقیقت “گردن کلفتی” بسیار آزاردهنده، اولتیماتوم خود را با دستور شکستن مهر و موم تاسیسات به اجرا گذاشت و عملا نشان داد که تحت شرایط آژانس حاضر به مذاکره نیست و یا در زمانی دیگر، با خرید قطعهای “کیک زرد” از چین، رئیس جمهور پیشین در نهایت مباهات و با جار و جنجال تبلیغاتی بسیار اعلام کرد که اکنون جمهوری اسلامی رسما قدم به باشگاه کشورهای دارنده انرژی اتمی گذاشته است و بسیاری اقدامات ناپخته و ناپسند دیگر، در حقیقت جمهوری اسلامی، متاسفانه جامعه جهانی را با مردم داخل ایران یکی دانسته و تصور کرد که همان رفتار یکجانبهای را که با مردم داخل ایران، از سالها قبل، در پیش گرفته، میتواند با جامعه جهانی نیز همان رفتار را در پیش گیرد. آنجا بود که صبر کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا سر آمد و دست به شدیدترین اقدامات زدند که در راس آنها تحریم فروش نفت و بلوکه کردن ارزهای حاصل از فروش نفت مجاز بود و نباید فراموش کرد که البته هنوز اقدامات شدیدتری هم اگر لازم باشد، به صورت زیانبارتری پیاده خواهد شد تا جمهوری اسلامی را وادار به تمکین به تعهدات خود سازند.
اگر خبری که در مطبوعات این دوروزه انتشار یافت صحت داشته باشد که غرب حاضر شده است از محل ارزهای بلوکه شده، هر ماه ۷۰۰ میلیون دلار به جمهوری اسلامی بپردازد، حقیقتا باید به این نتیجه رسید که غرب عملا نمیخواهد زمامداران ایران را به گوشه بامی هدایت کند که راهی غیر از پریدن از بام برای آنها باقی نماند.
اینکه نویسنده مقاله یادشده معتقد است “تحریمها برضد همه جهان است” به گمان من اعتقادیست نارسا و شاید مقصود نویسنده محترم “تحریمها به ضرر همه جهان است” بوده باشد که اگر چنین به ضرر و زیان تحریمها اشاره میفرمود، بیشتر با حقیقت امر همخوانی داشت. یا آنجا که میفرماید “همه میدانند نگرانی از برنامه هستهای ایران یک بهانه برای فشار به ایران است” باید پرسید مگر پیش از افشای فعالیتهای محرمانه و زیرزمینی جمهوری اسلامی در زمینه انرژی اتمی، به عبارت دیگر ثابت شدن عدم صداقت و اعمال پنهانی جمهوری اسلامی، آیا غرب باز هم به این بهانهها میآویخت؟ بیشتر تیربارانها و اعدامها در زمان آیتالله خمینی در جمهوری اسلامی انجام شد. حتا در دهه شصت کشتاری که از زندانیان گرفته شد، حقیقتا وجدان بشری را بسیار متاثر و متالم و حیثیت و آبروی جمهوری اسلامی را جدا لکهدار کرد، اما با این وجود غرب چندان عکسالعمل نامساعد وشدیدی از خود نشان نداد.
اما هنگامی که آشکار شد جمهوری اسلامی عملا مصر است که به سلاح اتمی دست یابد و تمام تلاش و کوشش آن مصروف به خرید وقت است تا به هدف خود دست یابد، غرب دو راه در پیش گرفت:
نخست، دست به تحریمهای کمرشکن اقتصادی-نفتی-ارزی زد و برخلاف اظهارات مقامات جمهوری اسلامی که میگفتند این تحریمها هیچ تاثیری بر جمهوری اسلامی نداشته و حتا باعث استقلال اقتصادی ما نیز خواهدشد، ملاحظه کردیم که این تحریمها بسیار اثرگذار و حتا اثر آن در پارهای از دستگاههای جمهوری اسلامی اثری فلج کننده بود. واقعا اگر این تحریمها نبود، تصورمیکنید کمکرسانی به سوریه به این زودیها فروکش میکرد؟ یا دخالتهای جمهوری اسلامی در پاکستان، افغانستان، عراق، لبنان و پاره دیگری از نقاط جهان فروکش کرده و به صورت فعلی در میآمد؟
دوم، با وارد آوردن فشار به کشورهای شرقی و در راس آنها چین، روسیه و حتا کره شمالی (البته با اعطای کمکها و امتیازات بسیار مخفی و محرمانه به آن کشور) سعی کرده است که دستیابی به پارهای از هدفهای جمهوری اسلامی را در زمینه انرژی اتمی عملا به تعویق اندازد. البته در این قسمت از تلاش در ایجاد اختلال اینترنتی در تاسیسات اتمی نیز نباید غافل ماند که مدت زمانی این برنامهها را به تاخیر انداخت.
غرب هنوز اعمال به کلی فلج کننده خود را آغاز نکرده است. آنها تلاش دارند به هر قیمتی که ممکن است، از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی جلوگیری کنند و به محض آنکه اطمینان یابند جمهوری اسلامی به نخستین کلاهک اتمی دست یافته است، بلافاصله بمباران بسیاری از تاسیسات اتمی و نظامی و سپاه پاسداران را برقآسا انجام خواهند داد، البته به احتمال زیاد به دست اسرائیل اما با پشتیبانی کامل و دست و دلبازانه آمریکا و ناتو.
غرب با این اطمینان که هرگاه اراده کند، میتواند حتا ایران دارای بمب اتمی را نیز فلج و عملیات آنها را خنثی سازد، فعلا در نهایت حسن نیت و با خونسردی تلاش میکند تا به هر وسیلهای که شده این مذاکرات را با مسالمت به سرمنزل مقصود برساند. اما هنگامی که از دست یافتن به توافق اصولی مایوس شده و با بنبست روبرو شود، قطعا با دست اسرائیل حمله برق آسا به جمهوری اسلامی را آغاز خواهد کرد که نخستین و سریعترین اقدام آنها نیز علاوه بر بمباران تاسیسات حساس ایران که نقشه جامع آن به دقت و با ظرافت از مدتها پیش تهیه شده است، کنترل آبراهه خلیج فارس و تنگه هرمز و تضمین آزادی رفت و آمد کشتیها، به ویژه عبور سالم و توام با امنیت نفتکشها خواهد بود. فراموش نشود، آمریکا ذخایر بسیار عظیم نفتی خود را در تاسیسات عظیم زیر اقیانوسها و کنار ساحل برای روز مبادا ذخیره کرده است که در چنان حالتی ذخیره سرشار نفتی خود را به صورت پشتوانه لازم برای کنترل افزایش ناگهانی قیمت نفت، ، بلافاصله وارد بازار خواهد کرد.
در نهایت ادامه وضع موجود قطعا بیش ازآنکه به ضرر کشورهای غربی و آمریکا باشد، به زیان جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی بهتراست در زمانی که علیالاصول هنوز از موضع قدرت این مذاکرات را انجام میدهد، با دست برداشتن از چانهزنیهای بیهوده که سبب آشکار شدن قصد واقعی و پنهان رهبران آن کشوراست، به نتیجه مطلوبی دست یابد و خود را به وضعیت ایران در عصر سوم شهریور ۱۳۲۰ یا ایران پس از سقوط حکومت دکترمصدق نیندازد زیرا در چنان شرایط دشواری، ایران ناچارخواهد تمام شرایط غرب را پذیرفته و عملا به عنوان حریف شکست خورده از معضل انرژی اتمی بیرون آید.
فراموش نکنیم ایران در عصر معاصر چهار بار به شدت از غرب لطمه دیده است، جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به بهانههای واهی، قرارداد تحمیلی کنسرسیوم پس از وقایع ۲۸مرداد، آزادسازی گروگانها و خاتمه دادن به جنگ بیحاصل با عراق که مسبب آن آیتالله خمینی اما، درواقع امر، آغازگر آن عراق بود، اما در نهایت به ضرر و زیان ایران تمام شد، زیرا هم خسارات جنگی را تحمل کردیم و هم قادر به وصول غرامات جنگی نشدیم وهم عملا تبدیل شدیم به کمکدهنده بلاعوض به عراق.
برگردیم به زمان حال، ادامه وضع موجود آن گونه که به ایران لطمه میزند و با مهار و کشیدن اهرمها میتواند وضع را برای ایران حتا بحرانیتر هم کند، برای غرب، به ویژه آمریکا چندان ضرر و زیانی ندارد. اگر بانکهای غربی قادرند این جریمههای سنگین و ارقام باورنکردنی را، به سبب تخلفات از تحریمها، پرداخته و خم به ابروی خود نیاورند، واقعا تصور میکنید این جریمهها ازجیب کدام کشور خارج میشود؟ در حقیقت اینها بهائی است که ایران بابت دور زدن تحریمها متحمل میشود، و نه بانکها یا کشورهای غربی! غرب، هم به صورت غیرمستقیم، کالاهای لازم را به ایران میفروشد هم وجه آن را به قیمتی بسیار بیشتر و با صرفهتر از بازار عادی وصول میکند و هم از اینکه جمهوری اسلامی ناچار شده است در پارهای موارد قیمتها را گاه به شش برابر بهای عادی آنها بپردازد، خوشحال است.
حال تصور کنید در مرحله سخت تری که در پیش است، قرار شود همین مقدار ارز را نیز به جمهوری اسلامی پرداخت نکنند که در حقیقت ارزهائی است که مسلما و به صورت صد در صد تعلق به کشور دارد. اما اکنون آن را با درصد هزینهای اضافی و بیمورد یا در واقع تحمیل شده، در اختیار ما میگذارند و در دنیا نیز با بوق و کرنا جار و جنجال تبلیغاتی راه انداختهاند که غرب به سبب حسن نیت و کمکهای انسانی حاضر شده است این مقدار ارز را در اختیار جمهوری اسلامی قرار دهد! حقیقتا به دیوانگی ماند این استقامت و چانهزنی جمهوری اسلامی! یا به اصطلاح نرمش قهرمانه و خرید وقت بیشتر.
با گریزی به انرژی اتمی مطلب را خاتمه میدهم. این انرژی اتمی برای هدفهای صلحآمیز یا به دست آوردن برق لازم برای جمعیتی هشتاد میلیونی که اکنون عملا در تامین نیازهای آنان درماندهایم و اصرار هم داریم که حتما آن را به یکصد و پنجاه میلیون نفر برسانیم، چه فایدهای برای ما دارد؟ آیا بهتر نیست با در نظر گرفتن امکاناتی که داریم، توقعات خود را متعادل کرده و بیش از اجرای برنامههای بلندپروازانه بینالمللی و منطقهای، به فکر تامین رفاه و آسایش همین هشتاد میلیون جمعیت باشیم و خود را با مشکلات کشورهایی چون پاکستان، هند، چین در زمینه تورم جمعیتی، درگیرنکنیم که افزایش جمعیت آنها را درپارهای جهات واقعا فلج کرده است؟