کیهان آنلاین – ۱۱ آذر ۹۳ – در تعریف سوءتفاهم گفتهاند: سوءتفاهم شرایطی است که دو نفر در آن واحد فکر میکنند یکسان اندیشیدهاند، در حالی که به دو گونه اندیشیده بودند!
به گمان من بخش بزرگی از عدم تفاهمها و اختلافاتی که بین شرق و غرب و به ویژه در مورد خاورمیانه با غرب وجود دارد، مبتنی بر همین سوءتفاهمهاست. اما چه چیزی سبب این سوءتفاهمها میشود؟
گفتمان درونی غربیها بر مبنای بسیط اندیشی* است. به عبارت دیگر برای دستیابی به پاسخ و حل معماهای هستی، استنتاج از ترتیب وقایع و گمانهزنی، ذهن غربی از کمترین مفروضات استفاده میکند.
درست نقطهی مقابل این گفتمان بسیط اندیش، در شرق و به ویژه در خاورمیانه دیده میشود. به جهت قرنها استبداد سیاسی و نیز غلبهی منش و افکار سنتی، گفتمان درونی در این خطه بر مبنای پیچیدگی و استفاده از مفروضات زیاد و گاه ماورای واقعیت جاریست.
نظر به اینکه بر اساس تیغ اوکامی**، بسیط اندیشی، معمولاً شخص را به درستترین نتیجه میرساند، در تحقیقات علمی، راهکارهای اقتصادی، گمانهزنیهای سیاسی، برنامهریزیهای رایانهای و بسیار موارد دیگر، غربیها بسیار بهتر از خاورمیانهایها به نتیجه میرسند!
در مثالهای زیر تلاش میشود تفاوت این دو نوع نشان داده شود:
– در زمینههای اقتصادی روشن است که کاری را که با هزینه کمتر میتوان انجام داد ، با هزینه بیشتر انجام دادن خطاست! مثلاٌ وقتی میتوان بی واسطه کالائی را خرید، وارد کردن دلالها و واسطهها به معامله خطاست! حالا رشد قارچی و سرطانوار بنگاههای معاملات املاک را در کشور خودمان نگاه کنید تا دریابید بیتوجهی به بدیهیترین اصل در اقتصاد چه لطماتی به همراه دارد!
مثال دیگر خرید تجهیزات نظامی است. یک راه این است که بیواسطه از کشور تولیدکننده خریداری شود. راه دوم این است که ابتدا کشور مولد را بد و خائن و شیطان صفت نامید و روابط خود را با آن قطع کرد ، بعد کرور کرور به دلالهای بینالمللی پول داد تا تجهیزات را خریداری کرده و به کشور بیاورند!
البته راه کم هزینهی دیگری هم هست.خرید لوازم دست دوم یا خرید ابزارهائی با کیفیت پایینتر، از کشورهای متوسط! بدیهی است که در هر دو مورد ضرر کردهایم!
– در زمینههای سیاسی، از همین مناقشات اخیر اسرائیل با حماس نمونه میآورم:
مرگ سه نوجوان اسرائیلی نقطهی شروع درگیریهای اخیر بوده است.
ذهن پیچیدهنگر مرگ ۳ نوجوان را کار خود اسرائیل میداند تا بهانهای برای حمله به اعراب داشته باشد! ذهن بسیطنگر آن را محصول عملیات تروریستی حماس میداند و آن را در رابطه با تندرویهای متعصبان یهود و در پاسخ به مرگ یک نوجوان عرب برآورد میکند. طی مناقشات حاملان هر دو بینش بحثهای آتشینی با هم داشتند. اما در پایان حماس مسئولیت را به عهده گرفت!
منافع زرادخانههای غربی، لابیهای یهودی و چشم طمع به منابع خاورمیانه اگرچه در برهههائی از تاریخ نه به شکل تام بلکه کاملاً نسبی میتوانستند توجیهی برای توجه غربیها به خاورمیانه باشند، اما امروز دیگر این گونه توجیهات تنها متأثر از یک ذهن پیچیدهنگر بوده و حاصل این کجاندیشیها تنها و تنها ضرر و زیان بیشتر برای مردم منطقه است. این توهمات ما را در برآورد نیات واقعی غربیها فلج کرده و شانس قرار گرفتن در شرایط برد – برد را در معاملات بین المللی از بین میبرد!
وقتی قرار باشد که غرب و شرق با هم از سر داد و ستد و گفت و گو برآیند، بیدقتی به این تفاوت نگرش، میتواند سوء تفاهم و بیاعتمادی در سطح بینالمللی ایجاد نماید. مثلاً پیچیده انگاری ذهنیت شرقی در زمینههای سیاسی معمولاً منجر به توهم توطئه میشود. یک غربی در برخورد با این ایده ممکن است متعجب شود یا در بهترین حالت ، سعی در رفع این سوءظن نماید. در حالی که این یک پارانویای غیر قابل درمان است و حتی با خالصانهترین گفتگوهای سیاسی نیز قابل زدودن نیست زیرا ریشه در گفتمان درونی شرقی و ذهن متوهم و پیچیدهنگر او دارد و آن هم مولود سدهها آموزش و تربیتی است که از استبداد همه جانبه و سنتها به ارث رسیده است.
از سوی دیگر، پیچیدهانگاری همواره موجد گمراهی و نداشتن و نیافتن پاسخ صحیح به معماهاست. با چنین ذهنیتی، معمولاٌ نمیتوان گمانهزنیهای نزدیک به واقعیت داشت، پس خاورمیانهایها در بسیاری موارد، از برآورد صحیح نیات غربیها در معاملات و دیپلماسی بینالمللی عاجز میمانند. اشتباه در محاسبات، ضرر و زیانهای بعدی را به دنبال دارد. وقتی ضرر و زیان از راه رسید، باز انسان شرقی در تخمین خطاهای خود عاجز است و تمام کاسه و کوزه را بر سر غربیهای «توطئهگر» میشکند! این چرخهی خطا و ضرر در نهایت نفرت و کینهتوزی نسبت به غربیها را به دنبال دارد و متعاقب آن بحرانهای منطقهای و حتی جهانی شکل میگیرند.
اگر غربیها بخواهند روابط خوبی با شرقیها داشته باشند، لازم است همواره پیچیدهانگاری ذهنی آنها را پیش چشم داشته باشند و از سوی دیگر اگر خاورمیانه بخواهد در زمینههای مختلف اقتصادی، فنآوری، علوم ،اقتصاد و سیاست، شرایط خود را بهبود بخشد و خود را به موفقیتهای غرب نزدیک کند، تنها راه آن است که بسیطاندیشی را بیاموزد!
معمولاً نخبههای شرقی در کشورهای غرب از موفقیتهای شایانی برخوردارند و من همیشه میاندیشم یکی از محورهای اساسی پیشرفت و موفقیت آنها این است که وقتی در آن بستر فرهنگی قرار میگیرند و در اولین گامها برای حل شدن و موفقیت در جامعهی میزبان، بسیطاندیشی را میآموزند. در مقابل، مهاجران با استعداد کمتر و یا با تعصبات بیشتر به علت نیاموختن این طرز نگرش، موفقیتهای عمدهای در کشورهای میزبان به دست نمیآورند و چه بسا این تفاوت و جدایی مبتنی بر ذهنیت پیچیدهنگر و توطئهجو که در جامعه میزبان نیز ادامه مییابد، آبشخور کینهتوزیها و خشونتهای تازه میشود.
_________________________________________
*بسیط در این نوشتار معادل واژهی SIMPLE در زبان انگلیسی بوده و نباید با EASY اشتباه شود. SIMPLE برای حل یک مساله مفروضات را به حداقل میرساند، اما EASY سرسری و بی دقت از یک مسئله عبور میکند.
**تیغ اوکامی: از میان دو فرضیه که به حل یک مسئله میپردازند، آن فرضی درستتر است که سادهتر بوده و از مفروضات کمتری در آن استفاده شده باشد.