کیهان آنلاین – ۱۹ آذر ۹۳ – ما بدبین نیستیم و هر آنچه را در جمهوری اسلامی روی میدهد، سیاه نمیبینیم. اما اوضاع تیره و تار است.
مردم ایران و هم چنین کشورهای غربی با امید و انتظار بسیار از دولت حسن روحانی استقبال کردند و نخست حتا نقض مداوم حقوق بشر را نیز به روی خود نیاوردند. اما اینک بیش از یک سال گذشته و ما میبینیم که تنها نقابها عوض شدهاند و نه اندیشهای که پشت آنها پنهان است.
اگر میخواستیم موارد نقض حقوق بشر در ایران را مستند کنیم، حتما میشد یک کتاب منتشر کرد اما با توجه به موقعیت کنونی جهان که ما را لحظهای آسوده نمیگذارد، از آن چشم میپوشیم و به چند نمونه بسنده میکنیم.
پیش از هر چیز موضوع زنان است که ما از سالها پیش درباره ایستادگی آنها گزارش میدهیم. زنانی که از خود در برابر مقررات حجاب اجباری، بر ضد پدرسالاری و بر ضد انواع تبعیضها دفاع میکنند. در برابر کسانی که مانند امام جمعه اصفهان، آیتالله سیدیوسف طباطبایی نژاد معتقدند: «مساله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوبِ تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد» و با این سخنان حمله اسیدپاشان در اکتبر ۲۰۱۴ آغاز میشود.
بله، درست خواندید. همان بلایی که در سال ۱۹۸۰ بر سر زنان میآمد، امروز تکرار میشود. اراذل و اوباش سوار بر موتورسیکلتهای اهدایی و نشئه از شعارهایی که در گوش آنها خوانده شده، با اسید به زنانی حمله میکنند که به نظر آنها به اندازه کافی حجاب اسلامی را رعایت نکردهاند.
فرمانده نیروهای انتظامی کشور، احمدی مقدم، از حمله اسیدپاشان چنین دفاع میکند: «مگر بدحجابها یواشکی آمدهاند که ما یواشکی کار کنیم؟»
امام جمعه مشهد، علمالهدی حتا پا را از این فراتر گذاشته و میگوید: «باید به اندازه موهایی که از زیر حجاب معلوم هستند بکُشیم که روسریها تا روی پیشانی پایین بیاید» و تازه این هم کافی نیست و علمالهدی به بسیجیها میگوید: «بسیجیها، مگر مُردهاید که ناموس کشور این طور مضحکه بشود و هیچ اتفاقی نیفتد؟ اگر مسئولان اقدامی نکنند، شما باید اقدام کنید!»
به این ترتیب آیا جای شگفتی است که زنان در خیابان با اسید مورد حمله قرار میگیرند؟
در حال حاضر این بحث در مجلس شورای اسلامی جریان دارد که به ویژه قوانین مربوط به حجاب زنان را در رابطه با «امر به معروف و نهی از منکر» سختتر کنند.
از سوی دیگر موضوع اقلیتهاست که نه تنها مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، بلکه دستگیر، شکنجه و حتا اعدام میشوند. در پاسخ به اعتراض نهادهای حقوق بشری چنین گفته میشود که اینان نه به دلیل عقایدشان بلکه به خاطر جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شدهاند.
در روز اول نوامبر ۲۰۱۴ یک سازمان در کردستان برای همبستگی با رزمندگان کوبانی فراخوان داد. یک روز پیش از آن یک نهاد حقوق بشری کرد گزارش داد که چهار تن از فراخوان دهندگان دستگیر شدهاند.
یک شو لباس که از سوی بهاییان سازماندهی شده بود، به عنوان اقدام «غیراسلامی» ممنوع گشت و برگزارکنندگانش دستگیر شدند به این بهانه که از این طریق تلاش میشود تا فرهنگ اسلامی و ارزشهای والای آن در طول زمان «بیرنگ» شوند.
روز ۲۷ سپتامبر که رییس جمهوری اسلامی با هیئت همراه عازم نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل بود، وال استریت ژورنال نوشت که فرشید فتحی، کشیش مسیحی، ۳۵امین سال زندگی خود را در زندان آغاز کرد. فرشید فتحی، پدر دو فرزند، در سال ۲۰۱۰ به اتهام واهی به «اقدام علیه امنیت ملّی» به شش سال زندان محکوم شد.
اینکه اجرای احکام اعدام به زندگی روزانه تعلق دارد، موضوع تازهای نیست. در فاصله بین ژوئن ۲۰۱۳ و ژوییه ۲۰۱۴ شمار ۸۵۲ حکم اعدام به اجرا در آمد که بسیاری از آنها در ملاء عام بود. این رقم نسبت به سال پیش از آن، افزایش داشته و این در حالیست که همین رقم نیز واقعی نیست چرا که اعدامهای پنهانی که اعلام نمیشوند نیز وجود دارد.
تنها به خاطر عقیده، در حال حاضر تقریبا ۳۰۰ انسان در زندان به سر میبرند. محسن امیراصلانی، ۳۷ ساله، به دلیل عقاید خود در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴ اعدام شد.
تنها به خاطر خواستن حق آزادی بیان بیش از ۳۵ ژورنالیست و وبلاگنویس در زندان هستند.
اینکه زندان چه پیامدهای روحی بر جای میگذارد را میتوان در گزارش مهرداد گنجی دید که درباره دوران حبس خود زیر عنوان «پنج سال پس از کهریزک» نوشته است.
این چه نظامی است که در آن حتا پزشکان برای انجمنهای پزشکی، حقوقدانان برای انجمنهای وکلا، و علاقمندان برای نمایندگی منافع مجامع خود در پارلمان، نمیتوانند خود را نامزد کنند! این زمامداران قدرت هستند که تعیین میکنند چه کسی در نظام باشد و چه کسی نباشد! در کدام کشور درباره خصوصیترین مسائل مانند نوشیدن و خوردن و گذران اوقات تفریح و استراحت، فتوا داده میشود؟!
ممکن است برخی این سرمقاله را با تردید بخوانند. برخی مانند آنهایی که به تازگی از سفری به ایران بازگشتهاند و در آنجا انسانهای صمیمی و باز را از نزدیک دیدهاند و متوجه چیزی نشدهاند که بتوان از آن به عنوان نقض حقوق بشر نام برد. صنعت توریسم در ایران رونق دارد و در سال گذشته نزدیک به چهار و نیم میلیون تن به ایران سفر کردهاند که بخش مهمی از آنان آلمانی بودهاند.
آری، ایران سرزمینی است با دیدنیهای بسیار و فرهنگی بسیار غنی. تقریبا همیشه زمانی برای این باقی نمیماند که بتوان نگاهی به پشت پرده انداخت! ما تلاش میکنیم تا این پرده را با «لیگارپورت» کمی کنار بزنیم.
—————————————————–
سرمقاله شماره ۳۶ «لیگارپورت» از انتشارات «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران- برلن» که هر سال در ماه دسامبر به زبان آلمانی منتشر میشود.