نازنین انصاری- ماه اکتبر گذشته، نخستین نشست اقتصادی ایران و اروپا ذهن و توجه بسیارى از ایرانیان مقیم خارج از کشور و همچنین سرمایهداران را به خود جلب کرد. مقدمات برپایی این کنفرانس در ژانویه ۲۰۱۴ زمانی که برنامه اقدام مشترک میان گروه ۱+۵ و ایران به مرحله اجرا درآمده بود، فراهم شد. برگزارکنندگان این کنفرانس پیشبینی میکردند که طرفین مذاکرات تا ماه جولای به توافق برسند اما این توافق نه تنها در جولای بلکه تا ماه نوامبر نیز حاصل نشد.
با این حال اشتهای سیریناپذیر اقتصاد بینالمللی برای دست یافتن به بازار پویا و پرجمعیت ایران فروکش نکرده است. در واقع به نظر میرسد طبق اصل “خواستن، توانستن است” نفس تازهای در بازار کسب و کار ایران دمیده شده باشد و برای آنان که مایلاند در مراتع این بازار حاصلخیز چرا کنند درک واقعیتهای کشور ایران جدا از مسائل و تفاسیر احساسی و ایدئولوژیک ضروری به نظر میرسد. نایجل کولتارد کتاب خود “ایران: معمای لاینحل حسین” را در همین رابطه تالیف کرده است.
کولتارد مشاور مدیریت بینالمللی در بخشهای فنآوری و صنایع سنگین و مهندسی به ویژه در محیطهای پیچیده چند فرهنگی است. سوابق کاری او در گروههای صنعتی بزرگ بینالمللی، شامل مهندسی و توسعه کسب و کار، مدیرعاملی به ویژه در صنایع برقی نیمه هادی، الکترونیک و مهندسی برق در بریتانیا و فرانسه است. وی همچنین سابقه ریاست گروه صنعتی و مهندسی آلستوم در ایران را نیز در کارنامه خود دارد.
ریچارد دالتون سفیر بریتانیا در ایران در سال ۲۰۰۲ در مورد کتاب “ایران: معمای لاینحل حسین” مینویسد: کتابهای بسیار عمیقتری در زمینه تاریخ، سیاست، جامعهشناسی و هنر ایران وجود دارد، همچنین کتابهای راهنمایی که با اطلاعات تازه خود میتوانند شما را در جهت آشنایی با اقتصاد ایران هدایت کنند. اما این کتاب ۲۰۰ صفحهای، که ثمره ۱۲سال زندگی در ایران در چهار دهه مختلف است میتواند شما را در تمامی این زمینهها به آگاهی کافی برساند، خواه تاجر باشید یا سیاستمدار و یا یک توریست معمولی.
مشوق اصلی کولتارد برای نگارش این کتاب همسر ایرانی او بود. “نینا” روانشناسی بود که به نقاشی هم علاقهمند بود. برای این مرد ولزتبار، نینا و خانوادهاش جرقههای مسیر شناخت روان ایرانیها و رفتارشناسی مردم این سرزمین بودهاند. بنا بر این کتاب«ایران: معمای لاینحل حسین» علاوه بر اطلاعات مفید خود، سرگرمکننده نیز هست.
این کتاب که به سه بخش مجزا تقسیم شده است از طریق داستانهای واقعی و سرگرمکننده واقعیتی چند بعدی از ایران را به تصویر میکشد بدون آنکه آن را به اتفاقات سال۱۹۵۳ (۱۳۳۲) محدود کند.
بخش نخست درباره جامعه است که به بررسی خصلتهاى ایرانى میپردازد. این بخش تنوع نژادی مردم را در کنار حس مشترک آنها از تعلق به یک ملیت واحد توضیح میدهد. همچنین به بررسی نقش زنان ایرانی در خط مقدم توسعه سیاسی و اجتماعی کشور میپردازد و رویکرد سیاسى و اجتماعى رضاشاه و آیتالله خمینی را در برابر ملت ایران با خواست و نحوه مطالبات مردم از حکومت مرکزى مقایسه میکند.
بخش دوم کتاب مربوط به بررسی سیاستها و روابط ایران با غرب است و به بررسی توسعه سیاسی دولت خارج از کشور به قیمت از دست دادن مشروعیت در داخل میپردازد. به بیان دیگر، این بخش وجود دوگانگی میان خواستههای مذهبی دولت در مقابل خواست مردم عادی برای ایجاد دولتی سکولار و آزاد را مورد بحث قرار میدهد.
بخش سوم به توضیح پیچیدگیهای بازار اقتصادی ایران و چگونگی تجارت و مدیریت کسب و کار در کشور میپردازد. کولتارد در این بخش توضیح میدهد که چرا نسل جدید بازرگانان و مدیران کسب و کار ایران به دنبال سودجویی هستند و مردان بزرگ سیاست و اقتصاد این کشور برای فرار از “حس به حاشیه رانده شدن از دنیایی که آرزو دارند بخشی از آن باشند» به ناسیونالیسم مفرط روی آوردهاند.
کیهان لندن با کولتارد به گفتگو نشسته است:
تز کتاب شما چیست؟
با وجود انقلاب، ۸سال جنگ ویرانگر، ۳۵ سال انزوای بینالمللی و مجموعه تحریمهایی سنگین، ایران کشوری مدرن، نیمهصنعتی با مردمی تحصیلکرده و آگاه است. این کتاب قصد دارد که فرای تصویر سطحی، ظاهربینانه و غلطی که معمولا رسانههای غربی از ایران ارائه میدهند واقعیتی ملموس از ایران را به زبانی ساده، آموزنده و طنزآلود به تصویر در آورد.
کتاب شما با کتابهای دیگر نویسندگان غربی چه تفاوتهایی دارد؟
تا جایی که اطلاع دارم چنین کتابهایی یا توسط ایرانیان مقیم خارج از کشور نوشته شدهاند مانند “آیتالله، نظری متفاوت دارد” به قلم هومن مجد، یا نوشته دیپلماتهای غیرایرانی با نگاه سطحی و ظاهربین و تجربه محدودی از زندگی در این کشور بوده، مانند “عمامه و گل رز” نوشته فرانسیس نیکولاد. کتاب من براساس تجربیات دست اول یک شاهد عینی اروپایی است در گستره تاریخی بیش از چهار دهه، شامل دهه ۷۰ و حکومت شاه بر ایران، دوران انقلاب اسلامی و جنگ ۸ ساله ایران و عراق در دهه ۸۰، تا ایران امروز.
کتابهای بسیار عمیقتری در زمینه تاریخ، سیاست، جامعهشناسی و هنر ایران وجود دارد، همچنین کتابهای قطوری که با جزییات دقیق به بررسی اقتصاد ایران پرداختهاند، اما کتاب من دربرگیرنده تمام این موضوعات است تا عصارهای از ایران و جامعه ایرانی را با رویکردی خوشبینانه و امیدوارکننده و در عین حال تلخ و گزنده به مخاطب ارائه دهد. ساختار این کتاب بر اساس کسب و کار و مدیریت ویژه ایرانی با چشماندازی که در این سالها به دست آمده، بنا شده است.
خصوصیات خواننده کتاب شما چیست؟
در واقع یکی از مهمترین انگیزههای من برای تالیف این کتاب آگاه ساختن خواننده تحصیلکرده غربی از واقعیت درونی ایران بود. من با شنیدن دیدگاههای غلط مدیران کسب و کار غربی با وجود تحصیلات بسیار بالای آنها شگفتزده و عصبی میشدم. بسیاری فکر میکنند ایران یک کشور عربی است و بسیاری دیگر پیشینههای فرهنگی و مردم شناسی و اقتصاد ایران را نادیده میگیرند و در نتیجه وضعیت ایران را با بحران موجود در عراق و افغانستان و یا فضای بسته اجتماعی عربستان سعودی یکسان میدانند، به هر حال از استقبال ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور از این کتاب شگفتزده شدم و این استقبال برای من غیرقابل پیشبینی بود.
دانش شما از علم فیزیک چگونه به درک شما از ایران کمک کرد؟
بهتر است به طور دقیقتر بگویم نقشی که دانش مهندسی من در این شناخت ایفا کرد به همان اندازهی فیزیک بود. مدرک اولیه من در مهندسی برق و الکترونیک و دکترای من در رشته فیزیک کاربردی بود که در واقع دامنه آن به نیرو و الکترونیک میرسید، چیزی که میخواهم بگویم این است که مطالعه این علوم باعث شد تا ذهنام پویا و کاوشگر شود و دید دقیقتری به دنیا پیدا کنم. از طرفی نکته مهم دیگری که از این علم آموختم تلاش برای پیدا کردن یک مدل مناسب برای توضیح و توجیه یک پدیده مشخص بود خواه فیزیکی باشد، خواه روانی و یا اجتماعی.
روش دیگری که فراگیری علم مهندسی به وضوح در نوشتن این کتاب به کمک من آمد، دقیقا حرفه مهندسی بود. اشتغال به مهندسی، زبان متداول و متعارفی برای ارتباط گرفتن در اختیار میگذارد که موانع ارتباطی را از سر راه بر میدارد، بدین ترتیب من قادر بودم با تمام لایههای جامعه ایرانی رابطه متقابل و مفیدی برقرار کنم، از کارگران و تکنسینها گرفته تا مدیران شرکتها و وزرای دولت.
برای انجام کسب و کاری موفق در ایران به چه شرایطی نیاز است؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش، خوانندگان شما را به خواندن کتابم دعوت میکنم، به طور خلاصه بگویم که شرایط لازم برای راهاندازی کسب و کار در ایران تفاوت چندانی با دیگر کشورهای جهان ندارد، آنچه مهم است درک درست از فرهنگ ایرانی است، برای تجارت با ایرانیان باید مانند خودشان صبور و منطقی بود. همچنین بسیار مهم است که طرف معامله تمام اهداف و محدودیتهای خود را قبل از شروع پروژه کاملاَ معین کند در غیر این صورت در دریایی از چانهزنیها و درخواستهای واگذاری امتیاز غرق خواهد شد
این شرایط چگونه به مذاکرات اخیر بر سر توافق هستهای مربوط میشود؟
من اخبار دست اولی از نتایج این مذاکرات ندارم، اما به نظرم هر دو طرف باید اهمیت دستیابی به یک نتیجه دو سر بُرد را دریابند و بدانند این نتیجه به نفع همه است. به بیان دیگر اگر ایرانیها از حدود تعیین شده توسط طرف دیگر مذاکره عبور کنند آنگاه میدانند که برنده نخواهند بود، این یعنی آنها به دنبال یک نتیجه برنده- بازنده هستند که به نظر میرسد در نهایت به وضعیتی لاینحل منجر میشود.
نگرانی من این است که در مذاکرات اخیر هیچ یک از دو طرف، نه ایران و نه ۱+۵، به هیچ وجه آنچه را خواست طرف دیگر است در نظر نمیگیرد. به علاوه به نظر میرسد بخش اعظم مذاکرات میان ایران و آمریکا صورت میگیرد و این خطر وجود دارد که دیگر اعضای گروه ۱+۵ احساس کنند منافع و خواستههای آنها در مذاکرات مطرح نمیشود.
زمانی که شما در ایران به تجارت مشغول بودید چه ویژگیهای منفی در ایرانیان یافتید؟
من معتقدم تنها در شرایطی قادر به پاسخگویی به این پرسش هستم که ابتدا ویژگیهای مثبت آنها را برشمارم. من به شدت تحت تاثیر سخاوت و بخشندگی آنها قرار گرفتم، اکثر آنها هوشمند و منطقی هستند، ویژگی که نپسندیدم گستاخی آشکار آنها بود به ویژه در میان نسل جوان. این رفتار میتواند زاییده نتایج سخت اقتصادی و اجتماعی انقلاب ایران و جنگ ۸ ساله باشد که در نتیجه به عملکرد نسل جوان بر مبنای اصل “اگر ضربه نزنی، ضربه میخوری” انجامیده است.
چشمانداز بهبود وضعیت اقتصادی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر مذاکرات به نتیجه مطلوبی برسد، وضعیت اقتصاد ایران بهبود چشمگیری خواهد داشت، سرعت این بهبود مستقیما به سرعت دیگر کشورها در رفع تحریمها بستگی خواهد داشت. ایران اساساَ زیربنای اقتصادی خوبی دارد و هم اکنون نیز صنایع خاصی در این کشور دارای زیربنای قوی میباشد. بنا بر این ایران از پتانسیل قابل توجهی برای پیشرفت اقتصادی برخوردار است.
موانع و چالشهای این راه چیست؟
بخش خصوصی میتواند نقش کلیدی در تنوع بخشیدن به اقتصاد کشور بازی کند از جمله جذب سرمایه و تکنولوژی خارجی. با این حال علاقه و اراده دولت و سازمانهای شبهدولتی برای حمایت از بخش خصوصی در ایران چالش بزرگ برای دولت روحانی خواهد بود.
به نظر شما ایرانیان مقیم خارج نمىتوانند در ایران به آسانى کار کنند، چرا؟
در دوران ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد زمانی که من در ایران زندگی میکردم، فرصت آشنایی با بسیاری از ایرانیانی را داشتم که بخش عمده از نوجوانی و جوانی خود را در غرب و به ویژه آمریکا گذرانده و اکنون به کشور بازگشته بودند. این واقعیت که آنها به زبان فارسی رایج در ایران امروز تسلط کامل نداشتند به نوعی به جای سودآوری، آنها را گمراه کرده بود. به عبارت دیگر آنها خود را متقاعد کرده بودند که با فرهنگ و مسائل اجتماعی ایران پس از انقلاب آشنایی کامل دارند در حالی که رفتار آنها در واقع مطابق با هنجارها و ارزشهای پذیرفته شده از سوی جامعه غربی بود. عقاید آنها از طریق هموطنان خود که پس از انقلاب در ایران مانده بودند دچار دستکاری و تغییر شده بود، به علاوه ایرانیان خارج از کشور محبوبیت زیادى ندارند که این نیز شرایط آنها را پیچیدهتر میکند.
آیا عین همین اتفاق برای غربیها نخواهد افتاد؟!
تفاوتهای فرهنگی فاحشی میان ایران و غرب وجود دارد که میتواند منجر به بروز سردرگمی میان تاجرانی شود که قصد راهاندازی کسب و کار با ایران را دارند، با این وجود خارجیها با این تفاوتها آشنایی نسبی دارند و اگر از قبل آماده باشند میتوانند در این باتلاق فرهنگی عملکرد بهتری داشته باشند، همچنین تجار خارجی میتوانند از بخشندگی و لطف خاص ایرانیان بهرهمند شوند که من در کمتر کشوری شاهد آن بودهام.
همسرتان نینا چگونه به درک روحی و روانی شما از ایران کمک کرد؟
نینا یک روانشناس و روانکاو بود که استعداد ویژهای در تشخیص، شناخت و فهم سریع ویژگیهای رفتاری انسانها داشت. من از مشاهدات و مطالعات او کمک بسیاری گرفتم، همچنین خانواده نینا و برادرانش حمایت همه جانبهای ازمن کردند که موجبات رشد مرا فراهم آورد.