کیهان آنلاین – ۲۳ آذر ۹۳ – بهنام ابراهیم زاده از فعالان مدافع حقوق کارگران و کودکان از ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ به دلایل سیاسی در زندان به سر می برد، طی نامه ای خواستار توجه افکار عمومی به وضعیت خودش و هزاران زندانی سیاسی دیگر شده است. نیما تنها فرزند بهنام ابراهیم زاده به بیماری خونی مبتلاست و در معالجه مداوم به سر می برد.
متن کامل نامه وی را که خطاب به «وجدان های بیدار بشریت» نوشته شده در ادامه می خوانید.
به وجدانهای بیدار بشریت
من زندانی سیاسی و فعال کارگری و مدافع حقوق کودکان بهنام ابراهیم زاده از مخوفترین زندان ایران و شرایط جهنمی رجایی شهر کرج این نامه را مینویسم.
از زندان کرج که در آن در غل و زنجیرم، زندانی که در آن به راحتی مواد مخدر و شیشه مصرف و خرید و فروش میشود. زندانی که در آن وحشیانهترین رفتارها را با زندانیان سیاسی میکنند و حداقل نیازهای زندانیان را از آنها دریغ میکنند.
از زمان دستگیریام در ٢٢ خرداد ١٣٨٩ از نحوه بازداشت و ماندن در سلولهای انفرادی طولانی مدت و نحوه بازجویی ومحاکمه ناعادلانه و حبس سنگین و روز بازرسی و حمله گارد ویژه به بند ٣۵٠ معروف به پنج شنبه سیاه و ضرب و شتم و انتقال به سلولهای انفرادی و پروندهسازی و فشارهای مسئولان بر خود و خانوادهام و از وضعیت بد پزشکی خودم و فرزند بیمارم خبر دارید و آگاه هستید.
من در زندان و فرزندم به سرطان خون مبتلا شد و هر ماه در بیمارستان بستری میشود و شیمی درمانی میشود، این را هم بگویم که هرگونه فشار و استرس برای او مضر و خطرناک است و هر پدری آرزو دارد و میخواهد که در زمان بیماری فرزندش در کنارش باشد و برای بهبودیش با جان و دل تلاش کند.
من نه دزدی و غارت کردم و نه مال کسی را خوردم و تنها به خاطر مبارزه برای آزادیخواهی و عدالتطلبی گرفتار شدم و اتهام من آشکار کردن بیعدالتیها و دفاع از کودکان و کارگران است، مسئولان زندان از هیچ اذیت و آزار و تهدیدی بر من و خانوادهام دریغ نکردهاند. یک زندانی و خانوادهاش با وجود یک فرزند بیمار مگر چقدر میتوانند تحمل این گونه مشکلات را داشته باشند.
روز دوشنبه ۱۰ آذر ماه وقتی به من اطلاع دادند که باید به دادگاه بروم، از رفتن خودداری کردم اما ماموران شعبه اعزام “مصطفی قیاسوند” و “علیرضا نوروزی” به همراه تنی دیگر از ماموران در حضور دو تن از زندانیان سیاسی “فرشید فتحی” و “آرش مقدم اصلان پور” و تعداد دیگر از زندانیان عادی به زور متوسل شدند. چند نفر بر سرم ریختند و ضمن ضرب وشتم و توهین در حالی که در برابرشان مقاومت میکردم هر دو دستانم را از پشت بسته و به زور وارد ماشین و راهی دادگاه کردند، هیچ قانون و تبصرهای نگفته اگر زندانی برای رفتن به دادگاه خودداری کند باید به زور و تا این اندازه وحشیانه و توهینآمیز برخورد کنند، آن هم دادگاهی که توسط قاضی صلواتی به جلسهای دیگر موکول شد.
در این فاصله من شکایتی علیه دو مامور خاطی تنظیم و به رییس زندان تحویل دادم تا اینکه روز ۱۲ آذر به دادگاه احضار شدم، اما با توجه به رفتار وبرخورد خشن روز ۱۰ اذر بار دیگر از رفتن به دادگاه خودداری کردم، ولی رییس زندان ” آقای مردانی” با ترفند و حیله و خیلی مدبرانه با دروغ و به بهانه پیگیری شکایتم، مرا به دفتر مدیریت زندان کشاند و گفت: نباید با شما این رفتار را میکردند و همچنین گفت: من شکایت شما را پیگیری میکنم و در حضور مامور شعبه اعزام تاکید کرد که حالا برو دادگاه و دستبند هم نزن، اما متاسفانه به محض اینکه به دم در زندان شعبه اعزام رسیدم، ماموران بار دیگر در حالی که سخت مقاومت میکردم به زور متوسل شدند و هر دو دستانم را دستبند زدند و به دادگاه بردند. در دادگاه توسط قاضی “احمدزاده” به اتهام ارتباط با احمد شهید و ارتباط با «منافقین» محاکمه شدم و بعد از برگشت به زندان بدون اینکه اجازه دهند به سالن ۱۲ برگردم و لوازم و لباسهای شخصی و داروهایم را بردارم، بدون هیچ توجیهی به اندرزگاه ۱ در میان قاتلان و جانیان و معتادین منتقل شدم، این در حالیست که پزشک قانونی زندان تاکید کرد که باید سریعتر به وضعیت پزشکیام رسیدگی شود و عمل جراحی که در پیش دارم صورت بگیرد، اما تا کنون با ناراحتیهای کلیوی که دارم هم اکنون در حسینیه اندرزگاه ۱ در میان زندانیان خطرناک و بر روی زمین سرد و هوای سرد میخوابم و هیچ گونه امنیت جانی و روانی ندارم. طی روزهای گذشته یک جوان ۲۳ ساله به نام مهدی امیری به خاطر عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست داد.
در درگیری و نزاع دستهجمعی که میان زندانیان به وقوع پیوست، چند زندانی به شدت توسط همدیگر مجروح شدند و حتی
نیروهای امنیتی گارد برای جدا کردن آنها دخالتی نکردند. رفتار خشونتآمیز در این زندان فراگیر است و این تنها گوشهای کوچک از آن است. من به بند و سالنی منتقل شدم که مواد مخدر، شیشه و قرصهای روانگردان به راحتی خرید و فروش میشود. آنچه که پیداست تمام مواد مخدر از شیشه گرفته تا شیره مصرفی زندانیان توسط مسئولان زندان و مقامات رده بالا و با قیمتهای چند برابر به زندانیان فروخته میشود. این زندان از نظر خوراک و بهداشت در حد صفر است و سوسک و رشک و شپش از سر و کول زندانی بالا میرود. غذای زندانیان تنها شده عدسی و سویا حیوانی و حلواشکری. لبنیات و میوه و سبزی و مواد پروتئیندار در برنامه غذایی جایی ندارد.
مقامات زندان حداقلهای یک زندانی را مطابق آنچه آییننامه زندان به آن تاکید دارد، از دادن آن به زندانی خودداری میکنند.
این وضعیت اسفناک ۷ هزار زندانی است که در بدترین شرایط و حبسهای طولانی مدت و یا حکمهای اعدام روزهای خود را سپری میکنند.
من از همه سازمانهای حقوق بشری و وجدانهای بیدار میخواهم صدای ما زندانیان سیاسی و همچنین پدری مثل من باشند که تنها فرزندم در بیمارستان بستری است و با سرطان دست و پنجه نرم میکند.
بهنام ابراهیم زاده
زندان رجایی شهر
آذر ۱۳۹۳