[نظر] [+عکس]
کیهان آنلاین – ۱۷ دی ۹۳ – نزدیک به ۷۰ سال از تاریخی میگذرد که به کشف حجاب زنان ایرانی، و از دیدگاه برخی زنان و مردان به اصطلاح روشنفکر، نادرست بودن این اقدام سرنوشتساز رضا شاه شهرت دارد. این نوشته به نادرستی این درک کژ از تأمین یکی از حقوق اولیه زنان میپردازد.
مادر من در دوران کشف حجاب دختری ۱۵ ساله بود و بعدها برای ما از جشنهای کشف حجاب در کرمان میگفت و اینکه به همراه دو تن از دائیهای متجددش با شوق بسیار در چند جشن شرکت کرده بود. همسران این دائیها حاضر نشده بودند حجاب از سر بردارند. (مادرم پدرش را در کودکی از دست داده بود).
مادر بزرگم میگفت برای مدت دوسال در روز از خانه خارج نشد زیرا حاضر نبود بیحجاب در انظار دیده شود. خالهام زنی بسیار مدرن و شیکپوش بود و هنوز هم عکس او به همراه معلمان مدرسه سعید در شهر کرمان و تعدادی از شاگردان در آلبوم خصوصی من او را با کت و دامن مُدِ روز نشسته در میان جمع نشان میدهد. این واکنشها مربوط به شهر بسیار سنتی کرمان است. واکنش زنان و مردان ایرانی به مسئله ورود زنان به اجتماع به دلایل اجتماعی در هر شهر و روستا متفاوت بود.
مسئله ورود زنان به جامعه و تجددخواهی با مسافرتهای شاهان قاجار به اروپا و رفت و آمدهای برخی روشنفکران به غرب در آن دوران آغاز شد. اما بیرون آمدن زنان از حرمسراها و از زیر روبنده و چادر نیروئی میطلبید بیش از تبلیغات و مبارزات زنان و مردان ترقیخواه که نیروی عظیم ارتجاع مذهبی و سنّتی را در برابر داشتند. آن نیرو نمیتوانست جز یک قدرت دیکتاتور مانند رضا شاه باشد که به شدت بر آن بود تا ایران را از خواب هزاران ساله بیدار و به جاده ترقیخواهی بکشاند.
آنچه رضا شاه را واداشت که زنان ایران را با زور و پشتوانه قانون به بیرون رفتن از چهاردیواری خانه مجبور کند، از یک سو تلاشها و نوشتارها و پشتیبانیهای زنان و مردان ترقیخواه ایران در آن سالها بود و از سوی دیگر شنیدهها و دانستههایش از جهان غرب و پیشرفتهای آن.
در سال ۱۳۰۸ امانالله خان پادشاه افغانستان سفری به ایران کرد به همراه همسر بیحجابش ملکه ثریا. حضور ملکه افغانستان بدون حجاب در تهران بین روحانیان غوغائی به پا کرد و آنها از رضاشاه خواستند تا ملکه افغانستان را وادار به پوشیدن حجاب کند که البته وی نپذیرفت. این سفر پادشاه افعانستان و ملکه ثریا، و تعدای از زنان همراهان شاه افغان، سرآغازی شد بر تأمل در شاهی که مستبد بود و دارای افکاری به شدت سنتی و مردسالار.
مشاهدات رضا شاه از سفر محدودش به ترکیه و آشنائی وی با آتاتورک و اقدامات وی و همچنین دیدگاههای آتاتورک درباره
پیشرفت کشورش، رضا شاه را در تصمیم خود راسختر کرد. وی در حین سفر به مستشارالسلطنه صادق گفت: “ما عقب هستیم و فورا با تمام قوا باید به پیشرفت سریع مردم به ویژه زنان اقدام کنیم”.
وی همچنین پس از سفر به ترکیه روزی به محمود جم، رئیس الوزرای خود گفت:
“نزدیک به دوسال است که مسئله زنان فکر مرا به خود مشغول کرده است. در ترکیه زنان پیچه و حجاب را دور انداختهاند و دوش به دوش مردان در کارهای مملکت کمک میکنند. از هر چه زن چادری است بدم آمده است. چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است”.*
اشرف پهلوی در کتاب خاطراتش از دوران کشف حجاب چنین یاد میکند:
” درست در زمانی که من از سفر سویس که به اتفاق مادر برای دیدن برادرم باز گشته بودیم و من در نهایت افسردگی و
ناخشنودی بودم، پدرم قدم در راه تغییر مسیر زندگی زنان ایران گذاشت. رضا شاه مصمم بود که ایران (پرشیا) را به کشوری همانند غرب مبدل سازد و ان را با قافله قرن بیستم همراه کند زیرا او در غرب دینامیسم پیشرفت و قدرت را میدید. برای رسیدن به این هدف او نمیتوانست از نیمی از جمعیت کوچک کشور، یعنی زنان بگذرد و آنها را در پرده و غیرفعال بر جای گذارد. برای همین بود که ایده کشف حجاب و از میان برداشتن چادر و روبنده به مرحله عمل در آمد. در اینجا نیز تضاد شخصیتی پدرم باز هم خود را آشکار میکند.من میدانستم که او هیچگاه دست از کنترل ما و سختگیریهایش بر نمیدارد اما او این تصمیم تاریخی را گرفت و به ملکه و من و خواهرم شمس دستور داد تا بدون حجاب در برابر مردم در تهران حاضر شویم. در خانه، رضاشاه هنوز هم مرد دوران خودش بود و حتی یک زمان که من با پیراهن آستین کوتاه سر ناهار حاضر شدم به من گفت برو و فورا لباست را عوض کن! اما رضاشاه به عنوان پادشاه احساسات شخصی را کنار گذاشت و من و مادر و خواهرم را با خود به مراسم بازگشائی کالج تربیت معلم تهران برد. پدرم میدانست که میتواند برای زنان، مدرسه و کار ایجاد کند اما اگر زنها در زیر روبنده میماندند هیچکدام این کارها فایدهای نداشت”.**
رضا شاه در سخنرانی خود در مراسم رسمی کالج تربیت معلم گفت:
“باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد مدهای قشنگی به بازار بیاورند. ما میلههای زندان را شکستیم. حال خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد.”
مسئله حجاب و برداشتن روبنده به ناگهان از طرف رضا شاه مطرح و به اجرا گذاشته نشد. زنان پیشرو و آزادیخواه آن دوران سالها قبل از آن به ضرورت از میان برداشتن روبنده در محافل و نشریات خود میپرداختند. به نوشته ژ. رستمکلائی: “کشف حجاب چه از سوی رضاشاه و چه زنان و مردانی که خواهان آن بودند و آن را تبلیغ میکردند به معنای از میان برداشتن کامل حجاب و روسری نبود بلکه در نهایت آن چه رواج پیدا کرد لباسی شبیه لباسهائیست که امروز جمهوری اسلامی خواهان آن است. در آن دوران پیشنهاد لباس متحدالشکل برای مردان به وزارت داخله ابلاغ شده بود.
واقعیت آن است که در آن دوران زنان پیشرو در حوزه نیازهای زنان و نحوه برآورده شدن آنها در ایرانی که هنوز دارای ساختار ملوکالطوایفی و غیرمتمرکز بود، کار میکردند اما تلاشهای آنان با مخالفتهای شدید روحانیون مواجه میشد و راه به جائی نمیبرد. در سالهای پس از انقلاب مشروطیت با آنکه زنان نیز در آن رویداد تاریخی نقش داشتند و به نشر مطالب در زمینه حقوق زنان پرداختند اما جامعه زنان هنوز در زیر روبنده و عبا در دنیائی بیخبر از دنیای بیرون از حرمسرا و چهار دیواری خانه به سر میبردند. زمانی که رضا شاه تصمیم به زیر و رو کردن بنیانهای عقبماندگی ایران و آوردن ایران و ایرانیان به جهان قرن بیستم کرد، زنان را نیز در این رویداد سهیم کرد. رویدادی که تا به امروز مورد بحث و اختلاف نظر هم در میان زنان و هم مردان و دانشپژوهان ایرانی است.
در سالهای ۱۳۱۰ نشریه زنان «عالم نسوان» در این زمینه اشاراتی دارد اما از ترس روحانیون به طور مستقیم به موضوع حجاب زنان نپرداخته است. نشریه «جهان زنان» که به گونهای بازتر به این مسئله پرداخت از سوی روحانیون قم مورد اعتراض قرار گرفت و بالاخره بسته شد. اما چند سال بعد نشریه عالم نسوان اشکارا موضوع پوشش زنان را مورد بحث قرار داده و خواهان برداشتن چادر است که این خود به زودی وارد سیاست رسمی حکومت شد”.***
اگر ما به این مسئله توجه کنیم که چنانچه زنان ایران در پشت روبنده و درون حرمسرا باقی میماندند امروز وضعیت آنان چگونه میبود قضاوتمان از دوران کشف حجاب دگرگون خواهد شد. رضاشاه نه تنها زنان را از قید روبنده رهاند بلکه زنان فرصت این را یافتند که مانند مردان در اولین دوره بازگشائی دانشگاه تهران در آن به تحصیل بپردازند. پیشرفتهای زنان در سالهای پس از رفتن رضاشاه و روی کار آمدن محمد رضا شاه با اُفت و خیزهای بسیار روبرو شد. اما زنان پس از گذشت چند سال از هیاهوی کشف حجاب توانستند به اختیار خود بدون چادر و یا با چادر، با مانتو و یا کت و دامن و بدون روسری از خانه خارج شوند و به دانشگاه بروند و در ادارات و سازمانهای گوناگون به کار بپردازند. کشف حجاب و آنچه روحانیون به آن در منبر و مسجد دامن زدند و نابخردان نیز آن را در بوق و کرنا دمیدند، هرگز زنان را بدون کلاه و روسری به خیابان نفرستاد مگر آنها که خود تمایل داشتند. حتی ملکه و دختران او در آن روز تاریخی با کت و دامن و کلاه در منظر عمومی ظاهر شدند. هدف نهائی از کشف حجاب بردن زنان از درون حرمسراها و پستوها به جامعه بیرون بود و مشارکتشان در ساختن ایرانی نوین که آرزوی رضا شاه بود.
سالها بعد که نسل ما پا به مدرسه و دانشگاه گذارد، مسوله حجاب و نحوه پوشش دیگر مورد بحث کسی نبود. در تهران و شهرهای بزرگ زنان بدون حجاب تعداد بیشتری را تشکیل میدادند تا شهرهای کوچک. من در شهرستانی که در دبیرستان آن درس میخواندم با چادر نازک روی روپوش مدرسه راه طولانی را به همراه دوستی طی میکردم که همانند من بود اما به محض رسیدن به مدرسه چادر از سر برمیداشتیم و در مراسم رسمی اداره فرهنگ نیز همه دختران دبیرستان بدون چادر با لباس اونیفورم در خیابانها ظاهر میشدند. به تهران که آمدم برای تحصیل در دانشگاه، آن چادر سبک نازک به فراموشی سپرده شد و در سالهای بعد نیز که به شهرستان میرفتم بدون چادر سفر میکردم. تعادلی در جامعه برقرار شده بود که کم کم جای خود را به نوعی همزیستی مسالمتآمیز بین زنان چادری و بدون چادر و جامعهای که در آن زندگی میکردیم داده بود ضمن آنکه زنان روستائی و ایلات وعشایر که در آن زمان چه بسا اکثریت جامعه زنان را تشکیل میدادند اصولا از نوع پوششی متفاوت با زنان شهری و آزادتر از آنا ن روزگار میگذراندند.
به اعتقاد من مسئله “کشف حجاب اجباری” توسط رضا شاه و “زیانهای” ناشی از آن، مقولههای خودساخته و هدفمندی است که یا ناآشنایان به محتوای واقعی بیحجابی در آن روزها و هیاهوی بسیار روحانیون و قشریون به آن دامن زدهاند و توهم ناشی از این هیاهوی بسیار برای هیچ حتی خود ما زنان را هم در بر گرفته است، و یا از سوی مغرضانی که با همه چیز حکومت گذشته مخالفت میکنند.
رضا شاه به این مسئله به خوبی آگاهی داشت که ورود زنان به مدرسه و دانشگاه و بازار کار به مثابه اقدامات ضروری و مثتبی که باید ایران را از قرون سیاه گذشته به جهان امروز میآورد، تنها با به کار گرفتن مصوبات دولتی و قانونی کردن و اجرای قانون امکانپذیر است. حال آنکه حجاب اجباری که جمهوری اسلامی بر زنان تحمیل کرده است، اتفاقا به همین دلیل که اقدامی ارتجاعی و عقبمانده است، حتی به زور قانون هم نمیتوان آن را پیاده کرد و زنان، بر خلاف کشف حجاب، هرگز تن به اجرای کامل آن ندادند.
واقعیت این است که اگر رضاشاه زنان را از کنج پستوهای حرمها و دیوارهای بلند خانهها به پشتوانه قانون بیرون نمیکشید امروز زنان ما میبایست برای حق رانندگی و بیرون رفتن از خانه نیز مانند زنان در عربستان سعودی مبارزه کنند. شاید باز هم زمان باید بگذرد تا بتوان به عظمت آن واقعه تاریخی مانند سایر کارهائی که رضاشاه با دیکتاتوری در دوران کوتاه سلطنت خود انجام داد پی برد. اکنون پس از دههها خانه خراب شدن ایران وایرانیان و از دست رفتن دستآوردهای تاریخی زنان ایران جا دارد که به خود این جرأت را بدهیم و به خوانش درست تاریخ معاصر کشوربپردازیم.
آنچه امروز به زنان ایرانی اجازه اعتراض و سرپیچی از فرمانهای قرون وسطائی رژیم کنونی را میدهد همان پیشینه تاریخی کوتاهمدتی است که از دوران رضا شاه بر جای ماند. بیائید تاریخ را دوباره بخوانیم و صفحات آن را برعکس، از امروز به ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ ورق زنیم! با این خوانش میتوان دریافت که زنان ایران میبایست امروز جزو زنان پیشرو خاورمیانه و جهان باشند و نه اینکه برای به دست آوردن حقوق اولیه انسانی سر از بازداشت و زندان در آورد.
واقعه کشف حجاب در روز ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ رویدادی تاریخی و سرنوشتساز است که باید از سوی به ویژه خود زنان به طور جدی بازخوانی و بازنگری و بازنگاری شود تا دریافت که خوانش نادرست تاریخ چگونه میتواند نسلها بر باد دهد.
————————————————————————–
منابع:
*مهدی اصلاح؛ کشف حجاب، زمینه ها و پیامد ها؛ موسسه پژوهشهای سیاسی
**صورتهائی در آئینه،؛ خاطرات اشرف پهلوی؛ ص ۲۴-۲۵
***ساختن ایران مدرن، خانواده، قانون و کشف حجاب؛ نوشته ژ. رستمکلائی؛ ص ۱۶۸
****ساختن ایرانی مدرن؛ دکتر استفان کرونین