[ترجمه] [مترجم: عباس نیّری]
کیهان آنلاین – ۲۲ دی ۹۳ – باراک اوباما دست به سوی ایران دراز میکند. چنانچه در مذاکره دربارۀ انرژی هستهای توفیقی حاصل شود وی میتواند با رژیم ملاها به سازشی برسد.
آیا پس از کوبا نوبت ایران است؟
باراک اوباما که مورد سؤال رادیو NPR رادیوی دولتی آمریکا قرار گرفته بود امکان استقرار روابط دیپلماتیک با دومین دشمن آشتیناپذیر آمریکا یعنی دولت پیرو مذهب شیعه ایران را در دو سال باقیماندۀ دوران ریاست جمهوری خود انکار نکرد.
وی تأکید کرد که من هیچوقت «هرگز» نمیگویم ولی معتقدم این مسائل باید مرحله به مرحله حل شود. موانع و مشکلات زیادی در بهبود روابط با رژیم ملاها وجود دارد. این رژیم از تروریسم پشتیبانی میکند به ویژه که به دنبال تولید انرژی اتمی برای نیل به مقاصد نظامی است ولی چنانچه مذاکرات کنونی دربارۀ امکانات هستهای به نتیجه مطلوب برسد ایران میتواند «یک نیروی منطقه ای بسیار مترقی» شود.
آیا رهبر جمهوری اسلامی آیتالله خامنهای و محافظهکاران و اطرافیان او میتوانند با کشوری که شیطان بزرگش میخوانند و آن را در سرنگون ساختن حکومت ملی مصدق در سال ۱۹۵۳ که نفت ایران را ملّی کرده بود مسؤول میشناسند و سپس مدت ۲۶ سال از حکومت استبدادی شاه حمایت میکرد، روابط عادی برقرار کنند؟ سفارت آمریکا در تهران از زمانی که در پاییز سال ۱۹۷۹ کارمندانش توسط دانشجویان ایرانی به گروگان گرفته شدند همچنان بسته است. کابوسی که به دست دانشجویان مسلمان ایرانی به مردم آمریکا تحمیل شد ۴۴۴روز به طول انجامید و موجبات تزلزل ریاست جمهوری کارتر را فراهم آورد. یک دیپلمات معتقد است که «آن زمان دورانی بود که جمهوری اسلامی شکل میگرفت. برای ایرانیان، منفور آمریکائیان بودن موجب افتخار بود. حال اگر مقابلۀ دو دولت پایان پذیرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ایران ملتی ۷۷ میلیون نفره با درآمد سرانهای ناچیز خواهد بود».
تا کنون بحران در روابط بین دو کشور پایان نپذیرفته است. حملات انتحاری از طریق حزبالله لبنان به قرارگاه سربازان آمریکایی در بیروت، بمباران اسکلههای نفتی ایران در خلیج فارس به وسیلۀ نیروی هوایی آمریکا، حمله رزمناو آمریکایی USS Vincennes به هواپیمای مسافربری ایران در سال ۱۹۸۸ در خلیج فارس که به کشته شدن همه خدمه و ۲۹۰ مسافرش انجامید، بدون در نظر گرفتن درگیریهای لفظی طرفین علیه یکدیگر همچنان ادامه دارد.
جرج بوش در نطق معروف خود در ژانویه سال ۲۰۰۲ میلادی، ایران را همراه با عراق و کره شمالی، کشورهای «محور شرارت» نامید. و عجب آنکه یک سال بعد، نیروهای آمریکایی صدام حسین بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی را از میان برداشتند و با سرکوب نیروهای بعثی سنّی که سالیان دراز بر شیعیان عراق که اکثریت جمعیت آن کشور را تشکیل میدهند، تسلط و حکومت داشتند به شیعیان این امکان را دادند که سرانجام نه تنها دستی در حکومت داشته باشند بلکه بر اقلیت سنّی آن کشور حکمرانی کنند.
امروز ایرانیان و آمریکائیان در کنار یکدیگر ولی نه با هم، با نیروهای داعش (حکومت اسلامی) در عراق میجنگند و به این ترتیب عملا در مقابل جهادیون که دشمن مشترک هر دو کشور به شمار میرود متفق یکدیگرند.
آیا نزدیکی این دشمنان دیرینه به یکدیگر اثری بر مذاکرات اتمی بین دو کشور خواهد داشت؟
چنین فرضی محتمل نیست. محافظهکاران ایرانی بر این عقیدهاند که بقای رژیم اسلامی به بسته ماندن سفارت آمریکا در ایران بستگی دارد ولی مردم کشوری که بر اثر تحریمهای اقتصادی و سقوط بهای نفت به شدت دچار بیثباتی هستند ممکن است یک بار دیگر مانند سال ۲۰۰۹ در پی تقلب در گزینش احمدینژاد به ریاست جمهوری اسلامی سر بلند کنند.
همان دیپلمات میگوید که جامعۀ ایرانی مانند شیر است و همین که حرارتش به ۱۰۳تا ۱۰۵ درجه برسد سر میرود.
منبع: هفته نامه نوول آبزروتور؛ ص ۱۴ و ۱۵ (۲ ژانویه ۲۰۱۵)