باز ۲۲ بهمن است… [روحی شفیعی]

سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳ برابر با ۱۰ فوریه ۲۰۱۵


[دیدگاه]

کیهان آنلاین – ۲۱ بهمن ۹۳ – می‌گویند گذر زمان موجب می‌شود که خاطره‌ها از یاد‌ها برود تا بدانجا که خود ما هم باور بداریم که آنچه آزارمان می‌داده  زائیده ذهن ما بوده است و نه واقعیت. دریغ و درد که خاطرات روزهای پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ به گونه‌ای بس آزاردهنده در کوچه پس‌کوچه‌های ذهن چنان با لجاجت خانه خوش کرده‌اند که بسی خیال باطل از شادی از یاد رفتن‌شان. نوشته حاضر برای طلب بخشایش و پوزش از جوانانی که امروز قربانی اعمال بزرگ‌تر‌هایشان شده‌اند نیست که برای آن پوزش دیگر بسی دیر است.

روشن‌فکران ایران ۴۰ سال پیش آنچه نداشتند فکری روشن بود از خود و جهان پیرامون، وگرنه چگونه خود را و ایرانی را به دام ملایان گرفتار می‌کردند که هزاران سال از شیادی ارتزاق می‌نمودند. در مسجد و منزل و تکیه با درآوردن اشک زنان و مردان نان می‌خوردند و نه با کار در مزرعه و اداره و کارخانه.

روشن‌فکران ایرانی ۴۰ سال پیش بر خلاف روشن‌فکران دوران مشروطیت، آنچه نداشتند فکر روشن بود و گرنه روح خود را به چند صفحه اراجیف “غرب‌زدگی” نمی‌فروختند و به دستاوردهای غرب و فلسفه و تاریخ غرب روی می‌آوردند که جهان غرب را از قید و بند خرافات و مذهب سیاسی آزاد کرد. نتیجه روی آوردن به آن اراجیف افتادن در دامی بود که مذهبیون به سرکردگی آیت‌الله خمینی برای آنها گسترده بودند. دامی که همه تحصیل‌کردگان و غرب‌دیدگان و شرق‌دیدگان را در تارهای خود گرفتار کرد، مردم عادی که جای خود دارد.

روزهائی که خمینی در پاریس زیر درخت سیب می‌نشست و ده‌ها نفر برای دیدار او در صف می‌ایستادند را باید هرگز از خاطر نبریم. به راستی هرگز از خود سوال کرده‌ایم که چه شد ایرانیان از سرزمین‌های دور و نزدیک برای دیدن آن پدیده نوظهور در جهان مدرن آن روز سر و دست می‌شکستند؟ چرا تب دیدار آن مرد عبوس لجباز و یک‌دنده آن چنان ایرانیان به اصطلاح روشن‌فکر را به نوفل لوشاتو می‌کشاند؟

آن روز که ما شادی‌کنان از بیرون راندن شاه به خیابان‌ها ریختیم تا مجسمه‌های او را پائین بکشیم آیا هرگز فکر می‌کردیم روزی به جای آنها شعارهای مرگ‌آور و مرگ‌زا برای همیشه در برابر چشمان‌مان بر در و دیوار خودنمایی خواهند کرد؟

آن روز که هزاران هزار از ما در صف ۳۳ کیلومتری برای دیدن خمینی ساعت‌ها ایستادیم و با او «بیعت» کردیم آیا هرگز به عاقبت اقدام تاریخی خود اندیشیده بودیم؟ آیا هرگز فکر کرده بودیم به معنای آنچه از کسی که ۱۵ سال در تبعید به سر برده  بود و اکنون به عنوان قهرمان و رهبر به وطن باز می‌گشت در پاسخ به پرسش “چه احساسی دارید” بر زبان آورد؟ هیچ!

 ما نمی‌فهمیدیم. او اما خوب می‌دانست که “هیچ” احساسی ندارد و درست هم پاسخ داده بود. او تا روز مرگ هم هیچ احساسی برای ایران و ایرانی نداشت بلکه دغدغه‌اش پروراندن و استحکام اسلام سیاسی خود‌ساخته‌اش بود که  اگر در ایران هم نمی‌بود، در هر کشور دیگری، از نظر وی فرقی نمی‌داشت. اما قرعه به نام ایران و ایرانیان افتاده بود که مقصر و مسئول خودمان هستیم و نه اسلام سیاسی خمینی و یا جانشین وی، جناب ولی فقیه!

ما آشفته سر و پای کوبان به دیدار رهبری رفتیم که نابودی‌ ما را در سر می‌پروراند.

پیام روح‌الله خمینی از گورستان به گوش جهانیان و ایرانیان رسید نه از ورزشگاه و پارک و زمین سبز با پرچم‌های رنگین و موزیک شادی و رقص و پای‌کوبی.  اما پیام وی از گورستان هم موجب نشد که ما به اصطلاح روشن‌فکران ایرانی دمی به خود آئیم و به آواز گوش دهیم نه آوازه‌خوان.

چندان روزگاری نگذشت تا پیام اصلی خمینی به گوش همه ما و جهان برسد و زنگ‌های خطر را به صدا در آورد. فقط سه روز بعد  از ۲۲  بهمن بود که نماینده وی در صدا و سیما، صادق قطب زاده، در تلویزیون دولتی اعلام کرد که انقلاب تمام شده است به خانه‌هایتان برگردید! و نگارنده از یاد نمی‌برد که با تلویزیون تماس گرفتم و جویا شدم “که این آقا کیست که برای ما تعین تکلیف می‌کند؟” و مردی که ظاهرا سرگرم فیلم‌برداری بود پاسخ داد: “خانم، من هم مانند شما ایشان را نمی‌شناسم!”  

 روزگاری بس طولانی و گران از آن روزها و سال‌های انقلاب ۵۷ گذشته است. اما آن روزگاران و اشتباهات تاریخی و جمعی ما ایرانیان را نباید از خاطره ها زدود. زنده نگاه داشتن تاریخ برای آن است که چراغ راهی برای آینده باشد به ویژه در دورانی که حکومت‌گران در تلاش‌اند تا حافظه تاریخی ایرانیان را از آن چه بر آنها گذشته است و خود عامل و کارگزار آن بوده‌اند پاک کنند، درست همان گونه که در تلاش‌اند تا تاریخ کهن ایران را از حافظه ایرانیان پاک کرده و ما را به ملتی تبدیل کنند بدون گذشته و صد البته بدون آینده!

اکنون که سی و اندی سال از روزهای انقلاب و خون و آتش بهمن ۵۷ می‌گذرد و آن اشتباه تاریخی برای ایرانیان بلکه برای منطقه و جهان پیامدهائی بس گران به همراه آورد جا دارد که با اعتراف به مشارکت در آن اشتباه تاریخی به دوباره‌خوانی تاریخ معاصر بپردازیم، تاریخی که روشن‌فکران ایرانی از دیرگاه، بدون آگاهی کامل از جهان پیرامون و به ویژه جهانی که راه ما را رفته بود و آزموده‌های تلخ و شیرین را در اختیار همگان قرار داده بود آن را به غلط تفسیر و تعبیر کردند.

گام اول آن است که مروری کوتاه بر تاریخ سه دهه بعد از انقلاب بهمن داشته باشیم تا دوباره‌خوانی و تفسیر تاریخ را از هم آنجا آغاز کنیم:

آغاز پایان رژیم شاهنشاهی در ایران

  • ناآرامی در سطح شهرها و آغاز راهپیمائی‌ها و سر دادن شعارهائی که منبع و مرکز آنها نامعلوم بود. هرج و مرج در تهران و ناآرامی در سرتاسر ایران
  • حادثه سینما رکس آبادان
  • ورود خمینی به پاریس و روی آوردن ایرانیان و خبرنگاران ایرانی و خارجی به نوفل لوشاتو برای دیدار با این پدیده نوظهور قرن بیستم
  • ماه‌های پایانی حکومت شاه و تلاش برای شکل دادن به دولتی که بتواند نظم را برقرار کند
  • رفت و آمد ژنرال‌های آمریکائی به ایران برای سر و سامان دادن و جمع و جور کردن تشکیلات نظامی و تسلیحاتی که آمریکا در ایران داشت. گرایش آمریکا به روی تافتن از شاه که همکار و همگام منطقه‌ای‌اش بود و ایران “جزیره ثبات»‌اش در خاورمیانه به حساب می‌رفت
  • هرج و مرج در همه سطوح و فشار برای رفرم‌های اجتماعی و سیاسی در برهه‌ای که دیگر بسیار دیر شده بود
  • آزادی زندانیان سیاسی دوران شاه که تعداد آنها به حدود ۳۰۰ نفر می‌رسید
  • رفتن شاه از ایران و ریختن ما به خیابان‌ها برای شکستن مجسمه‌های پهلوی‌ها و سرور و شادمانی
  • راهپیمائی‌های قبل و بعد از آن روزهای آتش و خون
  • خروج هزاران نفر از ایرانیانی که جان و مال خود را در خطر می‌دیدند
  • آمدن خمینی به ایران و آن صف طولانی ۳۳ کیلومتری برای استقبال از رهبری که “هیچ” احساسی برای ما و سرزمینی که او را در برابر «شاه» انتخاب کرده بود نداشت
  • در دست گرفتن نقاط استراتژیک در تهران توسط مردم و عمدتا نیروهائی که بعدها به نیروهای حزب‌اللهی شناخته شدند و بدنه بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دادند.
  • روز ۲۲ بهمن، روز پایان یک دوران تاریخی کهن دو هزار و پانصد ساله و ورودِ تاریخ به سالِ صفر یا ۱۴۰۰ سال پیش
  • استقرار خمینی در مدرسه علوی و ایجاد صف‌های طولانی جوخه‌های اعدام و اعدام‌های بدون محاکمه سران رژیم سابق
  • اغاز فرمانراوئی اسلام سیاسی که سر آغاز ویرانی ایران بود
  • شروع حکومت اسلامی با فرمان برای پرچم‌داری زنان که “امام” آنها را با حفظ حجاب اجباریِ اسلامی به عنوان نماد حکومت اسلامی واجب می‌دانست
  • فرمان‌های اولیه “امام” درباره حجاب زنان آغاز شد. فرمانی که تا به امروز از اهمیت و ابهت و ضرورت آن کاسته نشده زیرا این زنان بوده و هستند که نماد حاکمیت اسلامی را در انظار به نمایش می‌گذارند
  • ایجاد رعب و وحشت با غارت و مصادره اموال مردم و واگذاری کارخانه‌ها و شرکت‌ها به اعوان و انصار حکومت نوبنیاد و حزب‌الله
  • فروردین ۱۳۵۸ و رفراندوم انتخاب جمهوری اسلامی در برابر هیچ انتخاب دیگر
  • اسلامی کردن ایران که ابتدا با حربه شایعه در سطح شهر آغاز می‌شد و سپس به مرحله اجرا در می‌آمد 
  • بستن دانشگاه‌ها و اخراج هزاران دانشگاهی و دانشجو و شروع پاکسازی فرهنگی زیر عنوان «انقلاب فرهنگی»
  • اخراج تدریجی هزاران زن و مرد از ادارت و سازمان‌های دولتی و کارخانه‌ها
  • لشکرکشی حزب‌الله و جایگزینی بی‌سوادان در مناصب و مقاماتی که لازمه‌اش داشتن سواد و آگاهی بود
  • فرو پاشاندن ارتش مدرن و مجهز کشور، اعدام فرماندهانی که در ایران مانده بودند و جایگزینی آنان با پاسداران بی‌سواد
  • تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و ایجاد شوراهای مختلف در سطح رهبری با هدف استراتژیک حفظ قدرت اقلیت حاکم بر مردم. ایجاد نهاد ولایت فقیه که به خودی خود انکاری بود بر سایر قوانین کشوری زیرا ولی فقیه در همه سطوح حرف آخر را می‌زند

– استراتژی جوّ دشمنی و نفرت پراکنی علیه جهان و تسخیر سفارت‌خانه امریکا که پیامدهای بس زیانباری تا به امروز به همراه داشته است

  • سیاست دشمن‌ورزی و دشمن‌آفرینی در رابطه با همسایگان و تشویق همسایه غربی، عراق، به جنگ با ایران که به ویرانی شهر‌ها و صنعت نفت کشور و کشته شدن هزاران هزار جوان ایرانی و از میان رفتن و هدر دادن میلیاردها ثروت ایران انجامید و با خفت و خواری و نوشیدن جام زهرپس از ۸ سال پایان یافت
  • ایجاد جوّ وحشت و دشمنی بین دسته‌ها، احزاب و سازمان‌هائی که به روی کار آمدن حکومت اسلامی یاری رسانده بودند و دستگیری و زندانی کردن و شکنجه و اعدام هزاران هزار جوان ایرانی که خود موجب فرار میلیون‌ها ایرانی در طی سال‌های دور و نزدیک شد
  • روی آوردن به سیاست خصمانه با همسایگان با هدف صدور انقلاب اسلامی که تنش‌افزائی در رابطه با غرب و اسرائیل را به همراه داشت
  • هدر دادن میلیون‌ها دلار از ثروت ایران برای ایجاد گردان‌ها و یکان‌های نظامی در سایر کشورها از جمله حز‌ الله لبنان و تنش‌افزائی بین فرقه‌های مختلف اسلامی از جمله سنی و شیعه
  • – تخریب تدریجی زیربناهای ساختاری کشورداری مدرن و جایگزینی آنها با ساختارهائی که با جهان امروزین سازگاری ندارند

–  تغییرات بنیادی و تدریجی در نظام آموزش و پرورش ایران و به ویژه تخریب و تحریف تاریخ

– سازمان‌دهی و استحکام نهادهای سرکوب و کشتار مخالفان در داخل و خارج ایران

–  سرکوب بی وقفه هر گونه صدای مخالف با وضع قوانین و ایجاد نهادهای امنیتی و انتظامی موازی در سطح کشور

– تغییر در نظام قضائی و دادگستری ایران و تصویب  قوانین  مربوط به خانواده بر اساس شرع اسلام و احکام شریعت و در نتیجه زیر پا نهادن حقوق زنان به مثابه نیمی از جمعیت ایران

پایان قرن بیستم میلادی  

در پایان قرن بیستم میلادی ایران دیگر تبدیل به کشوری شده بود که نهادهای سرکوب و وحشت  برآن حکمروائی داشتند. تغییرات پیاپی در سطوح رئیس جمهور و انتخابات مجلس شورای اسلامی،

روی کار آمدن دولت‌های پیاپی که برخی شعار بهبود شرایط اقتصادی و برخی بهتر شدن شرایط اجتماعی را وعده می‌دادند هیچ یک به کاهش مشکلات اقتصادی واجتماعی مردم نیانجامید.

تشکیل نهادهای موازی قدرت چه در سطوح اقتصادی و چه در سطوح سیاسی و فرهنگی موجب نهادینه شدن شرایط خفقان و سرکوب هرچه بیشتر به ویژه زنان و جوانان و روشن‌فکران و دانشگاهیان و دگراندیشان شد تا آنجا که طی این سال‌های سیاه هزاران نفر به زندان و شکنجه و اعدام محکوم شدند که نقطه عطف آن کشتار سال ۱۳۶۷ بود که به دستور مستقیم خمینی در زندان‌های سراسر ایران صورت گرفت و طی تنها چند ماه هزاران زندانی به جوخه اعدام سپرده شدند.

با مرگ خمینی در خرداد ۱۳۶۸ و روی کار آمدن سیدعلی خامنه‌ای، نظام ولایت فقیه پا برجاتر و مصمم‌تر از قبل به انحصارگرائی و انحصارطلبی  تا به امروز ادامه داده است.

انحصارطلبی‌های نظام ولایت فقیه و نفوذ تدریجی و گسترده سپاه پاسداران در حوزه اقتصادی پس از پایان جنگ و نهادهای موازی امنیتی، دست به دست هم دادن این نیروها در مواقع لزوم، موجب شده است که قدرت مردم که در قانون اساسی خود جمهوری اسلامی بر آن تاکید شده است به هیچ گرفته شود زیرا گزینش از سطوح بالا تا به پائین با مصلحت و انتخاب ولی فقیه و دخالت سپاه و امنیت صورت می‌گیرد.

پس از روی کارآمدن علی اکبر رفسنجانی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی که با هدف سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی بی سر و سامان ایران و به اصطلاح «سازندگی» بود و باز شدن دریچه کوچکی برای حضور مردم در عرصه سیاسی، امید به بهبودی در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی موجب شد که نیروهای اجتماعی حضوری هر چند کم رنگ بیابند که البته دیری نپائید.

دوران به اصطلاح اصلاحات

انتخاب حجت‌الاسلام محمد خاتمی به ریاست جمهوری با آرای میلیونی مردم امیدهای فراوانی با خود به همراه داشت. دیری نپائید که آن امیدواری‌ها و خوش‌بینی‌ها به سردی و ناامیدی گرائید. قدرت نیروهای سرکوب  و دخالت نهاد ولی فقیه در همه سطوح و ناکارآمدی دولت خود خاتمی که قادر نبود در برابر فشار بنیادگرایان مقاومت کند نه تنها موجب سرخوردگی هرچه بیشتر مردم به ویژه زنان و جوانان شد بلکه قوانین سرکوبگر دیگری به جمع قوانین پیشین اضافه شد. به دانشگاه حمله کردند و جوانان در خوابگاه دانشجوئی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و تعدادی جان خود را از دست دادند. جمعی از نویسندگان و شاعران ناپدید شدند و بعد اجساد مثله شده آنان در بیابان‌ها یافت شد.  شماری از آنان که راهی سفر ادبی بودند دچار توطئه کشتار جمعی شدند که با هشیاری خودشان خنثی شد. قانون حجاب و عفاف با جزئیات بی‌مثال نوشته شد و به تمامی ارگان‌های حکومتی ابلاغ گردید و در این میان امیدهای مردم میلیونی نیز به سراشیب ناامیدی درغلتید.

دوران سقوط آزاد ایران                   

گزینش پدیده‌ای به نام احمدی نژاد که نماینده تندروترین بنیادگرایان در ایران بود، میخ محکمی بر تابوت اصلاح‌طلبی و امید به هر گونه پیشرفت در ایران زد. ظهور پدیده احمدی نژاد موجب شد که طی سال‌های حکومت او ایران در سطح جهانی به انزوای هرچه بیشتر کشانده شود و در سطح داخلی سرکوب و زندان و اعدام و شکنجه تداومی بیشتر یابد.

انتخابات ریاست جمهوری فرمایشی ایران در سال ۱۳۸۸ که بار دیگر احمدی نژاد را بار دیگر به حکم خامنه‌ای بر مسند ریاست جمهوری ایران نشاند،  موج اعتراضات وسیع مردم جان به لب آمده را در پی داشت  که طی ۹ ماه تظاهرات و اعتراضات به تقلب انتخاباتی بالاخره با کشتار ده‌ها تن و زخمی و معلول شدن بیش از ۸۰۰ نفر و ناپدید شدن و زندانی شدن صدها نفر و رانده شدن هزاران نفر به خارج از ایران ظاهرا خاموش شد.

در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، علاوه بر سرکوب سراسری مردم، تصویب قوانین تبعیض‌آمیز در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و قوانین ضد حقوق انسانی ایرانیان، رواج فقر و فحشای بی حساب و اعتیاد افسارگسیخته، ثروت‌های ملی ایران و درآمد حاصل از فروش نفت و گاز نیز توسط واسطه‌های وابسته به حکومت اسلامی به غارت رفت.

درگیری ایران با غرب و پیچیده کردن مسئله انرژی هسته‌ای هر چه بیشتر کشور را دچار تحریم‌های اقتصادی کرد. از قبال تحریم‌های اقتصادی گروه‌های مافیائی وابسته به حکومت، ثروت ایرانیان را به غارت بردند تا بدانجا که محاسبه میزان غارت ثروت بر باد رفته غیر ممکن شده است. این علاوه بر آن است که نهاد ولایت فقیه اجازه رسیدگی به دزدی‌های آشکار مقامات نزدیک به خود را نمی‌دهد و در نتیجه ایران را در مدار فساد از درون و فشارهای اقتصادی منشعب از تحریم‌ها از بیرون درگیر کرده است.

۲۲ بهمن ۱۳۹۳

روی کار آمدن حجت‌الاسلام حسن روحانی که باز هم با رأی میلیونی به ریاست جمهور انتخاب شد، تا این تاریخ چشم‌انداز روشنی با خود به همراه نداشته است. اعدام‌ها در ایران افزایش یافته‌اند. مذاکرات برای حل مسئله اتمی به نتیجه مطلوبی نرسیده است. دخالت رژیم ایران در منطقه، اوضاع به شدت متشنج جنگ در سوریه و عراق را به بن‌بست کشانده و قدرت سپاه و فرماندهان فربه سپاه هر چه بیشتر افزایش یافته است. در سطح اجتماعی از سرکوب مخالفان به ویژه زنان اصلا کاسته نشده است.

این نوشته تنها خطوط کلی از سیر تحول تاریخی ۳۶ سال گذشته در ایران را برای یادآوری نسل جوان ایران مرور کرد. آنچه می‌شود آن را اشتباه تاریخی یک ملت نامید، در کوتاه مدت قابل جبران نیست. برای ایرانیان به ویژه جوانان، مرور دورانی  که از منظر تاریخی بسیار کوتاه است ضروری است زیرا که روند سیاه‌کاری‌های این دوران کوتاه  بر نسل‌های آینده نیز تاثیر خواهد گذارد.

چاره‌ای نیست جز اینکه به آینده امیدوار باشیم. ملت ایران ملتی است با جای پای محکم در تاریخی کهن که طی هزاران سال سلسله‌های و جنگ‌های بسیار آن را به ویرانی کشانده ولی باز هم سر برافراشته است. هر ایرانی در آن ریشه‌های تاریخی کهن سخت پا برجا ایستاده است. ما می‌بایست امیدوار باشیم که ایران این بار نیز سرافرازتر از گذشته از زیر بار رژیم ولایت فقیه بر آید و جای شایسته خود را در جهان امروز بیابد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=4851