اختر قاسمی – فیلم «مادر قلب اتمی» دومین فیلم بلند کارگردان جوان علی احمدزاده در بخش فوروم ۶۵امین جشنواره بینالمللی برلیناله به نمایش در آمد. فیلم از بازی هنرپیشگان حرفهای چون محمدرضا گلزار، پگاه آهنگرانی و ترانه علیدوستی به همراه مهرداد صدیقیان برخوردار بود.
علی احمدزاده کارگردان فیلم به همراه محمد رضا گلزار در جشنواره حضور داشت. آنها پس از نمایش فیلم در جلسه پرسش و پاسخ با تماشاگران شرکت کردند.
نام فیلم « مادر قلب اتمی» که گفته میشود برگرفته از آلبومی از گروه معروف پینک فلوید هست، نشان از زیرکی کارگردان در شرایطی دارد که مذاکرات اتمی ایران و کشورهای غربی مسئله روز جهان است و برنامه اتمی حکومت اسلامی ایران از نظر جامعه جهانی یک تهدید جدی برای صلح منطقه و جهان به شمار میرود. از این رو نام «مادر» «قلب اتم» توجه زیادی را نه تنها بین دوستداران فیلم بلکه در میان مخاطبان دیگر هم بر میانگیزد.
«مادر قلب اتمی» یکی از سه فیلم ایرانی جشنواره برلیناله و دومین فیلمی بود که عمدتا در یک اتومبیل میگذرد. فیلم «تاکسی» جعفر پناهی، و این فیلم که بیشتر صحنههایش در ماشین فیلمبرداری شده. شاید انتخاب فضاهای بسته برای کارگردانان ایرانی به نوعی نمادین بیانگر بسته بودن فضا و وجود سانسور در جامعه ایران باشد.
فیلم «مادر قلب اتمی» زندگی دو دختر جوان را که یک شب هنگام بازگشت از مهمانی تصادف میکنند به نمایش میگذارد.
فیلم با باز و بسته شدن تکراری درِ آسانسور به هنگام بازگشت آرینه (ترانه علیدوستی) از مهمانی آغاز میشود. او به همراه دوست خود نوبهار (پگاه آهنگرانی) به سمت پارکینگ میرود و با هم به دنبال اتومبیلشان میگردند. تماشاگر متوجه میشود که این دو مست هستند. دوستی و نزدیکی و علاقهی بین این دو دختر جوان نیز بسیار توجهبرانگیز است به طوری که در گفتگویی که با برخی خبرنگاران غربی در جشنواره داشتم آنها این رابطه را به عنوان نشانی از حضور همجنسگرایی زنان در جامعه ایران درک کردند.
دیالوگ طنزآمیزی که از مسائل مختلف اجتماعی بین این دو دوست صورت میگیرد تماشاگر را جذب میکند. همزمان با سوار کردن کامی، دوست مشترک آنها، دیالوگها جالبتر میشوند و طنز فیلم هم بیشتر. فیلم تا این مرحله به خوبی پیش میرود اما با حضور ناگهانی یک شخص چهارم (محمد رضا گلزار) فیلم ظاهرا به سوی تخیل و سوررئالیسم کشیده میشود که به نظر من کارگردان در بیان آن موفق نیست.
محمدرضا گلزار گویا نقش یک فرشتهی نجات را برای دخترانی که تصادف میکنند بازی میکند. اما در ادامه فیلم متوجه میشویم که بیش از آنکه فرشته باشد، شیطان است! او به دختران که بعد از تصادف، گرفتار پلیس میشوند کمک میکند اما از آن پس آنها را رها نکرده و همه جا با آنهاست و آن دو را آزار میدهد.
این شخص به هر دو ابراز علاقه میکند و قصد دارد آنها را با خود به یک دنیای ناشناخته و یا به جهان مرگ ببرد. تماشاگر میتواند تعابیر و تفاسیر متفاوت از نقش این شیطان در لباس فرشته و نقش دو دختر داشته باشد، از جمله خمینی که در نقش فرشته ظاهر شد و شیطان از آب در آمد! بگذریم از اینکه چهره محمدرضا گلزار هیچ شباهتی به خمینی ندارد! دیالوگ بین پلیس، دختران و کامی از قسمتهای خوب و طنزآمیز فیلم است. به ویژه در جایی که نیروی انتظامی به خاطر نام آنها و یا دوستی آرینه و نوبهار با یک پسر (کامی) و همچنین به خاطر ظاهر و پوشششان به آنها اتهام میزند و تصمیم میگیرد آنها را به مقرّ پلیس ببرد. فیلم در اینجا اتهامات واهی نیروهای انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی به جوانان را به تمسخر میگیرد. یا جایی که صحبت از فیلم «آرگو» ساخته بن افلک هنرپیشه و کارگردان آمریکایی میشود که در سال ۲۰۱۳ برنده جایزه اسکار به خاطر بهترین فیلم شد، و دختران معتقدند که فیلم بدی بود چون علیه ایران بود و نیروی انتظامی به آنها می گوید: «شما با این ریخت و قیافه جایی همگام با نظام می شوید!»
احمدزاده با زبان طنز مسائل و دغدغههای جوانان ایران را با آمیختن با مسائل جهان از جمله مسئله اتمی و دیکتاتورهایی چون صدام، هیلتر و چاووز با ادبیات خاص نسل جوان امروز که بعد از انقلاب رایج شده است تصویر میکند. او که خود از نسل بعد از انقلاب اسلامی است به خوبی بر فرهنگ نسل خود آگاه است و زبان رایج نسل جوان را که برای جامعه پیش از انقلاب به عنوان «زبان چاله میدانی» و زبان لایه خاصی از جامعه به شمار میرفت، به خوبی نمایش میدهد.