جنگ بیامان دختران کوبانی با متجاوزین داعش و بیرون راندن آنها از سرزمین خود، تحسین جهانیان را برانگیخته است. سرکوب داعش در کوبانی در حالی به دست آمد که در بخشهای دیگر تحت سلطه دولت اسلامی، با وجود سپاه پاسداران جمهوری اسلامی و نیروهایی از کشورهای دیگر مجهز به جنگ افزارهای مدرن و هواپیماهای جنگنده، هنوز از وجود موجودات خونآشام داعش پاک نشده است.
آنچه باعث غلبه دختران و پسران کوبانی بر ماشین جنگی داعش شد، همت، غیرت، وطنپرستی و در نهایت داشتن ایدهآل بود. دختران کوبانی، دانش آموز، دانشجو، آموزگار، دبیر، استاد دانشگاه و کارمند اداره و یا زنان خانهدار هستند که تا پیش از رویارویی با داعش، تجربه جنگی نداشتند. جالب اینجاست که تعداد قابل توجهی از جنگجویان کوبانی، مقیم کشورهای دیگر هستند که برای کمک به همشهریهای خود و عقب راندن داعش از میهنشان به این شهر آمدهاند. جنگجویان کوبانی از سوی کشورهای پرمدعای منطقه حمایت نمیشوند. دولت ترکیه به دلیل آنکه کردها را مخالف خود میداند، حتی حاضر به مذاکره نیز با کوبانیها نیست. جمهوری اسلامی به خاطر این که کوبانیها سنی مذهبند، برخلاف آنکه به نبودن تفاوت میان شاخههای مختلف اسلام تظاهر میکند، از کوچکترین همکاری با آنها تا کنون دریغ کرده است و این در حالیست که کمکهای مالی فراوان، تجهیزات جنگی، موشک و افراد سپاه قدس را در اختیار حزبالله لبنان، گروه حماس، شیعیان عراق و حوثیهای یمن قرار میدهد.
به گفته افراد آشنا با تفکر داعشی، باختن جنگ به دختران کوبانی برای پیروان ابوبکر بغدادی بسیار سنگین بوده تا جائی که چند روز پیش گروهی از فرماندهان نیروهای کرد را مانند خلبان اردنی، برای انتقامجویی در قفس آتش زدند. دختران کوبانی در ویرانههای باقی مانده از این شهر آباد و زیبا با داعش جنگیده و متاسفانه گروهی از آنها نیز در این نبردها جان خود را از دست دادهاند. دختران جنگجو از حداقل امکانات رفاهی مانند آب، برق، محل خواب و استراحت، دستشویی و حمام و آشپزخانه محروم هستند. اما این مشکلات خللی در آمادهباش جنگی آنها برای دفع شرّ دوباره از یورش احتمالی داعش به وجود نیاورده است.
گفتنی است که بعد از شکست داعش در خاک کوبانی، رهبر و دیگر مقامات جمهوری اسلامی، امام جمعهها و آخوندهای حکومتی و حوزههای علمیه حتی یک کلمه در ستایش از این پیروزی درخشان سخن نگفتهاند.
جمهوری اسلامی از نخستین روز تاسیس خود با کردها مشکل داشته و ماجرای ترور عبدالرحمان قاسملو از رهبران سرشناس کردهای ایران در جریان مذاکرات وین با فرستادههای جمهوری اسلامی و حمله تروریستهای رژیم تهران به رستوران میکونوس در برلن از نمونههای دشمنی بیرحمانه حکومت جمهوری اسلامی با کردها بوده است. و همان طور که دیدیم بعد از آزادی رهبر عملیات تروریستی در رستوران میکونوس و مراجعت او به ایران، قشقاوی معاون وزارت خارجه و معاون شورای امنیت ملی رژیم از او در فرودگاه استقبال کردند.
پیگیری کشمکشهای سیاسی در منطقه به وضوح نشان میدهد که پیروزی جمهوری اسلامی و گروههایی مانند دولت اسلامی داعش، بوکوحرام و الشباب از طریق تجاوز و فتح سرزمینهای دیگر است. بنابراین جمهوری اسلامی برای کشورگشایی تنها در روش رسیدن به هدف با گروههای جدیدالواده با ایدوئولوژیهای مبتنی بر اسلام اختراعی هر گروه تفاوتهایی دارد والا نیت اصلی همه آنها گسترش دایره قدرت و نفوذ در کشورهای مسلماننشین است. بلندپروازی و دستاندازی به حکومت دیگران و برپایی امپراتوری شیعه هدف و آرزوی نهایی سران رژیم ولایت مطلقه فقیه میباشد. اما دخالت نظامی ایران در درگیریهای سوریه و حماس فقط و فقط به دلیل مصالح استراتژیک است والا سوریه و منطقه خودگردان فلسطین هر دو سنی مذهب و دارای حکومت سکولار هستند ولی آنها مورد تائید رژیم ولایت فقیه نیستند. اما در مورد بازگشت سوریه به آرامش و استحکام حکومت بشار اسد یا شکست سنگین داعش به دست نیروهای سپاه پاسداران در عراق زیاد صحبت میکنند و تبلیغاتی پر سرو صدا و حساب شدهای راه میاندازند.
در روزهایی که دختران کوبانی در یک جنگ تمام عیار با داعش درگیر بودند، گروهی از ایرانیها در وبسایتها و وبلاگهای خود مینوشتند در شرایطی که دختران کوبانی با از جان گذشتگی از استقلال سرزمین آبا و اجداد خود دفاع میکنند، چرا خواهران زینب و ماموران گشتهای حجاب و عفاف، به جای آنکه مزاحم دختران و زنان شاغل و گرفتار و یا خانهدار و بچه دار شوند و به خاطر بیرون ماندن یک تار مو از زیر روسری مدتی وقت مردم را تلف کنند، به خواهران مبارز خود در کوبانی نمیپیوندند تا از این طریق خاطرات بسیار تلخی را که زنان ایران از آنها دارند، به نوعی از خاطر آنان بزداید.
آنچه ۳۶ سال است که خواهران زینب و ماموران گشتهای مبارزه با بدحجابی با مردم ایران کردهاند، آیا جز ایجاد نارضایی و ارائه تصویری زشت و تأسفآور از رژیم جمهوری اسلامی و جامعه ایران به جهانیان خاصیت دیگری داشته است؟ آیا انصافاً روش «یا روسری یا توسری» در این سالها نتیجه داده است؟
جشنواره سینمایی فجر اخیراً به مدت ۷ روز در تهران جریان داشت. تا پنجمین روز برگزاری این جشن همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت. روز پنجم ناگهان سر و کله یک جناب سرهنگ پاسدار با شلواری در پوتین نظامی فرو رفته، موبایل به دست و اسلحه به کمر، همراه عدهای مامور که پیدا بود سرباز وظیفهاند و حضور یک مینیبوس نیروی انتظامی، محیط بزرگترین جشنواره سینمایی ایران را در برج میلاد از ریخت و قیافه آبرومند و سرزنده به میدان جنگ تبدیل کرد. و گروهی زن و دختر پیچیده در چادر و چاقچور برای هنرمندان سرشناس و بستگان آنها همان موعظههای همیشگی را تکرار میکردند و لابد به خانمها میگفتند که حجاب ورود آنها را به بهشت تضمین میکند و خزعبلات دیگری از این دست. انگار تنها هنر جمهوری اسلامی مانند دیگر رژیمهای دیکتاتوری ترساندن مردم در اجتماعات گوناگون و جلوگیری از توام شدن سخنرانیهای هنری با اظهار نظرهای سیاسی و بعد هم پیچیدن صدای شعارها در سالن و پیشآمدهای دیگر است.
چند سال پیش خانمی از همکاران برای دیدن خانواده به ایران رفته بود، تعریف میکرد هنگامی که برای ملاقات دوستی به یکی از شهرهای شمالی رفته بود، اتومبیلی در کنار او توقف میکند و دو دختر مامور نهی از منکر و امر به معروف از آن پیاده میشوند و در حالی که یک پلیس مرد ناظر بر صحنه بوده، از روسری او و دوستش ایراد میگیرند و بعد آنها را سوار اتومبیل پلیس میکنند و به کلانتری میبرند و تعهد میگیرند که دیگر موی سرشان از زیر روسری بیرون نیاید. این همکار گفت پس از پایان ماجرا به یکی از دخترها گفتم واقعاً کار شما از صبح تا شب همین است؟ دخترک که بسیار جوان بود، پاسخ داد بعله، به هر حال ناچارم کاری برای اداره زندگیام پیدا کنم. مدتها دنبال کار گشتم و میدانید که رقم بیکاران در ایران بسیار بالاست. سرانجام بعد از مدتی بیکاری ناچار شدم خواهر زینب شوم.
واقعیت این است که در کشورهای سرکوبگر وظیفه اصلی و روزمره پلیس، دستگاههای امنیتی و حتی ارتش و دیگر نهادهای نظامی درهم کوبیدن اعتراضات مردمی، به ویژه طبقه میانی و تحصیلکرده و فهمیده جامعه و اتحادیههای کارگری است. در صورتی که در دمکراسیها وظیفه نظامیان دفاع و حمایت از شهروندان است. نیروهای نظامی فقط به هنگام خطر از موجودیت کشور دفاع میکنند.