یک آخر هفته در پاریس (بخش چهارم و پایانی)

سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ برابر با ۰۳ مارس ۲۰۱۵


الاهه بقراط  (+عکس) – پس از ناهار فرصت کوتاهی دست داد تا از آقایان محمدرضا شالگونی، مهرداد باباعلی و ناصر مهاجر نظرشان را درباره سال‌های همکاری‌شان با «آرش» و تجربه آنها در کار با پرویز قلیچ‌خانی بپرسم.

محمدرضا شالگونی می‌گوید:

«ما همه عضو خانواده «آرش بودیم» ولی بسیاری از این اعضا نمی‌دانستند که همه چیز به گردن پرویز قلیچ‌خانی بود و گاه برای دریافت مطالب خیلی اذیت می‌شد. او از روابطی که داشت به خوبی استفاده می‌کرد ولی یواش یواش به این واقعیت رسید که خیلی مشکل است.

محمدرضا شالگونی؛ خانه پرویز قلیچ خانی در پاریس
محمدرضا شالگونی؛ خانه پرویز قلیچ خانی در پاریس
Kayhan London ©

همه قول‌هایشان را نگه نمی‌داشتند. بار سنگینی بود و نقش خود پرویز خیلی کلیدی بود. وگرنه کار جمع‌آوری مطالب که واقعا تا مرحله چاپ طاقت‌فرسا بود پیش نمی‌رفت. خود پرویز قلیچ‌خانی هم درباره سطح و نوع مطالب توقعاتی داشت مثلا اینکه هر مطلب برای بار اول می‌بایست در «آرش» منتشر می‌شد و متأسفانه خیلی‌ها این مسئولیت را قبول نمی‌کردند. البته ما تشویق می‌کردیم پرویز را که ادامه پیدا کند ولی با این وضعیتی هم که اینترنت برای انتشار مطالب پیش آورده، دیگر نمی‌شد مانند گذشته کار کرد.»

مهرداد باباعلی که در طول میزگرد امروز گزارش جامعی از «آرش» داده بود از اینکه این نشریه دیگر منتشر نمی‌شود غمگین است و نمی‌تواند تصور کند که پرویز قلیچ‌خانی آرام بنشیند و دست به کاری نزند. به همین دلیل از مهرداد باباعلی می‌پرسم: آیا فکر نمی‌کنید که «آرش» را بتوان در اینترنت ادامه داد؟

«هنوز که هنوز است باورم نمی‌شود که «آرش» دیگر منتشر نمی‌شود. همه‌اش سؤال می‌کنم اقدام بعدی پرویز چیست؟! پس این مجموعه شبکه دوستانه‌ای که شکل گرفته چه می‌شود؟ من هنوز به زمان نیاز دارم که قصه «آرش» به کجا می‌رسد و جوابم به پرسش شما این است که نه، سایت نمی‌تواند جانشین «آرش» بشود.

در عین حال این همه سایت دارند کار می‌کنند ولی هیچ کدام آن «آرش» نمی‌شوند. آن «آرش» چاپی بود. در سایت باید مقالات کوتاه باشند تا اصلا خوانده شوند! در اینترنت باید «به روز» بود وگرنه کسی دنبال نمی‌کند. نه، در اینترنت نمی‌شود همان «آرش» بود. شاید بشود کار دیگری کرد، ولی نمی‌دانم. جایش واقعا خالی خواهد بود.»

رو به ناصر مهاجر می‌کنم که از یاران قدیمی «آرش» است و همان پرسش را تکرار می‌کنم. او می‌گوید:

«در یکی دو سال گذشته احساس می‌کردم که پرویز دارد می‌بُرّد. یکی دو شماره آخر به سختی در آمد و این کار واقعا فقط از عهده قلیچ‌خانی بر می‌آمد. باید اینور و آنور می‌رفت، مثلا در آمریکا چند ماه می‌ماند. درباره همه ماها که مطلب تهیه می‌کردیم، همین ‌طور بود و او باید چند بار تلفن می‌زد، و ما هم واقعا نمی‌رسیدیم مطالب را به موقع تهیه کنیم. پرویز اما دندان روی جگر می‌گذاشت. مثلا یک بار برای من شکل دو دست را فکس کرد و نوشت: به دست بریده ابوالفضل، مطلب رو بفرست!

دو سال پیش وقتی از آمریکا برگشت به هزار زبان به من رساند که دیگر شماره آخر است. پرسیدم: جا داره از تو بپرسم که ممکنه تغییر نظر بدهی؟ جواب داد: مطلقا! من تصمیم خودم را گرفتم.

احمد احرار، نازنین انصاری و مهندس عبدالرضا انصاری
احمد احرار، نازنین انصاری (در آینه)، مهندس عبدالرضا انصاری
Kayhan London ©

و من فهمیدم که انتشار «آرش» دیگر متوقف خواهد شد. اگر امکاناتی می‌بود که خود را متعهد بدانند، کار دیگری نداشته باشند، جوانتر باشند و… شاید. اما پرویز دیگر کار و مسئولیت خود را انجام داده است.»

 روز به پایان می‌رسد. مانند هر پدیده دیگری که جای خود را به دیگری می‌دهد. «آرش» نیز عمر پر بار خود را پشت سر گذاشته بود و در جایی می‌بایست بگوید: تمام شد! و تیر آخرش را در شماره ۱+۱۱۰ بگذارد و به اعماق تاریخ شلیک کند.

فردا روز دیگریست. می‌‌روم احمد احرار را ببینم. روزنامه‌نگاری پیش‌کسوت که بیست سال همکاریم ولی تا کنون یکدیگر را ندیده‌ایم. آخرین سردبیر نسخه چاپی کیهان لندن. او نیز معتقد است هر پدیده‌ای عمری دارد که وقتی به پایان رسید، باید پذیرفت که به پایان رسیده است.

با احمد احرار...
با احمد احرار…
Kayhan London ©

گفتگوی ما، فردا، یک‌شنبه، ۱۸ ژانویه، یک هفته پس از ترور روزنامه‌نگاران مجله طنز «شارلی اِبدو» بیشتر درباره همین موضوع است. پرویز قلیچ‌خانی، مهندس عبدالرضا انصاری عضو هیئت مدیره پیشین کیهان لندن، نازنین انصاری روزنامه‌نگار بین‌المللی و مدیر مسئول کنونی کیهان نیز حضور دارند. در کافه‌ای نشسته‌ایم. قلیچ‌خانی از تجربه «آرش»‌اش می‌گوید و مانند روزهای گذشته اصرار می‌ورزد که نسل آنها کار خود را در تبعید انجام داده و حالا نوبت جوانترهاست. احمد احرار با سابقه‌ای بیش از نیم قرن روزنامه‌نگاری حرفه‌ای (نه این روزنامه‌نگاری‌هایی که الان هر کسی خود را می‌پندارد) برای ما که می‌خواهیم کیهان لندن را زنده نگاه داریم، و تا کنون نیز داشته‌ایم، آرزوی موفقیت می‌کند و گفتگویمان در مسیرهای مختلف چرخ می‌زند.

این روز هم می‌رود که به پایان خود نزدیک شود. موقع وداع است. «آقای احرار» را در آغوش می‌گیرم و از همکارانی که هر کدام زندگانی پر فراز و نشیبی را پشت سر نهاده‌ایم و اینک در کافه‌ای در پاریس، باز هم همه حرف‌مان مانند تمام سال‌های گذشته، تمام ۳۶ سال گذشته، درباره و بر سر ایران است، جدا می‌شوم و به سوی مترویی می‌روم که مرا به فرودگاه برساند.

با «آقای احرار» وداع می کنم...
با «آقای احرار» وداع می کنم…
Kayhan London ©

فقط وقتی آن بالا، در آسمان، در هواپیما نشسته‌ایم، همه چیز آن پایین، روی زمین، به شدت کوچک و بی‌اهمیت به نظر می‌رسد. نمی‌‌توانیم با هیچ تصور و تخیلی، خود را در آن لایتناهی که تا بیکران‌ها در برابر چشم گسترده شده، بیابیم. ولی وقتی، بر روی زمین، دوباره به این موجودات و رویداهای کوچک و بی‌اهمیت می‌پیوندیم، و خود جزیی از آنها می‌شویم، آن وقت همه چیز دوباره اهمیت خود را می‌یابد، زندگی و روزانگی‌ ما می‌شود همه چیز و هر چیز اهمیت ویژه خود را می‌یابد: «آرش»، «کیهان لندن»، «کیهان آنلاین»، و همه ماهایی که در این آخر هفته در پاریس یکدیگر را دیدیم و گفتگو کردیم، و همه شماها که این گزارش‌ها را خواندید.

زندگیست دیگر، کاریش نمی‌شود کرد. همین است و نمی‌بایست اهمیت همه اینها را نادیده گرفت چرا که ما نه در آسمان‌ها، بلکه بر زمین هستیم و بهتر است زندگی زمینی خود را ارج بنهیم و اهمیت آن را درک کنیم.

۱ مارس ۲۰۱۵

[بخش اول] [بخش دوم] [بخش سوم]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=6086