مینو یگانه – از بهاره هدایت باید به عنوان اسطوره مقاومت یاد کرد. همینطور از شیوا نظرآهاری دخترانی که بهترین سالهای زندگی خود را به جای نشستن سر کلاس درس در دانشگاه برای آزادی ایران از یوغ رژیم سرکوبگر ولایت فقیه مبارزه کردند، از تحصیل محروم شدند، از بازداشت، شکنجههای وحشتناک و زندگی نکبت بار در زندانهای شهرهای دوردست ایران خم به ابرو نیاوردند و با وجود این صدمات هولناک، در عکسها آنها را همیشه مرتب، خوش لباس، با آرایش، زیبا و لبخند بر لب میبینیم.
شیوا نظرآهاری چند روز پیش در وبسایت خود نوشت:
«آقای عباسی» که رابط وزارت اطلاعات با بند زنان زندان است و هرچند وقت یک بار میآید توی بند. این بار که آمده بود، در جواب سؤال بهاره که آیا «مرخصی شب عید داریم یا نه؟» گفت: «تا آن بهاره هدایت در زندان نمیرد، آزادت نمیکنیم.» میخواهند آن بهاره هدایت بمیرد تا آزادش کنند. نمیدانند اگر مردنی بود در مدت ۵ سال و خردهای که در زندان بوده است، لابد مرده بود. نمیدانند انتظارشان بیهوده است. نمیدانند بهاره هدایت نمیمیرد. جسم و جانش در زندان پیر میشود ولی نمیمیرد…
آن روزها که حکمها پشت سر هم میآمد، شش سال یک عمر بود برایمان. مگر میشود ۶ سال بگذرد و زندانیها آزاد نشده باشند؟ حالا ۶ سال زندان برای خیلیها آرزو شده است. برای آنهایی که حکم ۱۰ سال و ۱۵ سال گرفتهاند. شش سالهها آدمهای خوشبختی هستند که قرار است همین سال ۹۴ برگردند سر خانه و زندگیشان. آنها میمانند. بهاره میماند تا سالهایش را به ۱۰ برساند و بار دیگر تمام فعالیتهای دفتر تحکیم وحدت را از آغاز تا حالا یک تنه به دوش بکشد. آن روزی که شد تنها دختر عضو شورای مرکزی، قرار نبود یک تنه به اندازه همه قبلیها و بعدیهای تحکیم در زندان بماند.
آن دختری که میرفت مینشست جلوی دانشگاه امیرکبیر پلاکارد دستش میگرفت در اعتراض به زندانی بودن دوستانش. آن که روی شوفاژ سلول ۱۵ را با میخ کنده بود و اسمش را نوشته بود بر سلولهای اوین که با هیچ رنگی پاک نمیشد. آن که وسط بگیربگیرهای ۸۸، نشست جلوی دوربین و برای دانشجویان اروپایی از سرکوب و کشتار در خیابانهای تهران گفت. میخواهند آن بهاره هدایت بمیرد تا آزادش کنند. نمیدانند اگر مردنی بود در این ۵ سال و خردهای مرده بود. نمیدانند انتظارشان بیهوده است. نمیدانند بهاره هدایت نمیمیرد. جسم و جاناش در زندان پیر میشود ولی نمیمیرد.