مینو یگانه – تعدادی از نویسندگان و دستاندرکاران ادبیات نوجوانان در ایران در هفتههای اخیر از حذف عشق و عشق ورزیدن در آثاری که برای این گروه سنی منتشر میشود، انتقاد کردهاند. از جمله فرهاد حسنزاده نویسنده دهها کتاب در ادبیات نوجوانان گفته است:
«در جامعهای که نتوان به راحتی از عشق نوشت، نوشتهها رنگ خشونت میگیرند و مهر و دوستی جایش را به کینه و نفرت خواهد داد.»
سعید پیوندی، استاد جامعهشناسی و کارشناس نظام آموزشی و تعلیم و تربیت در پاریس نیز معتقد است:
«طبیعی است که ما هر قدر در زمینه دوست داشتن، عشق ورزیدن، عاطفه داشتن و احترام به دیگری در ابعاد مختلفش کم کار کنیم، از آن طرف نسبت به جامعه و اصولی که یک جامعه میتواند بر اساس آن یک فرهنگ عاری از خشونت را بنا کند، بیگانه میشویم. وقتی که چنین کارهایی برای نوجوانان و جوانان ما انجام نمیشود و آنها با چنین ادبیات، واژهها و تجربههایی خو نمیگیرند در آینده روابط بین انسانها از آن عناصر عاطفی و عناصر روانی که میتواند به روابط انسانی، عاطفی و عاری از خشونت کمک کند، تهی میشود چراکه این عناصر در شخصیت این افراد به وجود نیامدهاند.»
وی میگوید: «من فکر میکنم این موضوعی بسیار جدی است که جامعه ایران در سالهای اخیر با آن درگیر بوده و ما مصداقهای بیرونی آن را در رفتارهای اجتماعی میتوانیم ببینیم. نسل جوان جامعه ما نمیتواند اشکال متعالی دوست داشتن و روابط عاطفی بین دو انسان را یاد بگیرد، چرا که نه در موردش چیز زیادی میخواند و نه امکان این را دارد که در روندهای جامعهپذیریاش عاشقانه زندگی کردن را در عمل بتواند یاد بگیرد و تجربه کند. کتابهای درسی ما به کلی عاری از این مفاهیم هستند. شما حتی یک تصویر در کتابهای درسی ما نمیتوانید نشان دهید که یک زن و مرد یا دو آدمی که همدیگر را دوست دارند، حتی یک پدر و دختر، دست همدیگر را گرفته باشند. تا این حد تلاش میشود که با وسواس از هر نوع تظاهر بیرونی رابطه عاطفی و روابط درونی افراد جلوگیری شود.
در گذشته میشد امیدوار بود که شاید ادبیات ما در خارج از نظام آموزشی، یعنی بیرون از مدرسه در اثر ارتباطی که نسل جوان میتواند با ادبیات و هنر داشته باشد، ترمیم شود. اما الان با فشارهایی که به ادبیات و هنر وارد میشود، در عمل میشود گفت که نسل جوان ما دوست داشتن، عاطفه و عشق را آن جور که باید و آن جور که در همه دنیا اتفاق میافتد، یاد نمیگیرد و با این خلاء وارد زندگی بزرگسالی میشود.»
فرهاد حسنزاده نویسنده سرشناس ادبیات کودک و نوجوان در ایران یکی از دلایلی را که نوجوانان ایرانی به ادبیات تالیفی به گفته او «رغبتی نشان نمیدهند» همین حذف کامل عشق ورزی از کتابهای نوجوانان دانسته است.
وی میگوید متاسفانه بیشتر ممیزان وزارت ارشاد درباره عشق نگاهی اروتیک دارند.
فرج سرکوهی منتقد ادبی هم میگوید که عشق بعد از انقلاب به شدت تابو و خط قرمز بوده است:
«در دوره جمهوری اسلامی ما با یک واقعیت روبهرو میشویم و آن تظاهر است. یعنی همه باید به همدیگر دروغ بگوییم در حالی که آگاهیم که دروغ میگوییم. یعنی این آگاهی در دروغ زیستن تبدیل شده به وجهی از شخصیت ما و به همین دلیل از یک طرف میبینیم همه به دنبال روابط جسمی و پیکر حتی بدون عاطفه هستند و از طرف دیگر مثلاً به طور رسمی عاطفه و عشق انکار میشود.»
جمالالدین اکرمی، نویسنده دیگر ادبیات نوجوانان در ایران معتقد است که در حال حاضر محدویت و خط قرمزها برای پرداختن به مسئله و موضوع عشق باعث شده است که بیشتر نوجوانان ایرانی به ژانر وحشت و ادبیات جادویی تمایل پیدا کنند.