استاد یکی از دانشگاههای ایران که مردی را به قتل رسانده و جسدش را دفن کرده بود، دستگیر شده است. مرد چوپانی در دیماه گذشته جسد نیمهمدفون مردی را در حالی که دستش از خاک بیرون مانده بود، در بیابانهای اطراف شهرستان پردیس پیدا و پلیس را از موضوع مطلع کرد.
کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که قتل در مکانی دیگر اتفاق افتاده و سپس جسد به جایی که پیدا شده، منتقل شده است. در بررسیهای پزشکی قانونی معلوم شد این مرد ٢۴ ساعت پیش از کشف جنازه به دلیل مسمومیت ناشی از خوردن تعداد زیادی قرص خوابآور درگذشته است.
خانواده مرد فوت شده به دلیلی از حضور در پزشکی قانونی خودداری کردند. کارآگاهان با بررسی حسابهای بانکی این شخص متوجه شدند تمامی موجودی او در بانک که ١٠٠ میلیونتومان بوده برداشت شده است.
همچنین سند یکی از آپارتمانهای شخص فوت شده هم به فردی دیگر منتقل شده.
آنها توانستند رد پای مردی ۵٢ ساله به نام هاشم را که در چندماه اخیر با شخص درگذشته ارتباط داشته پیدا کنند. خانواده این مرد هاشم را میشناختند و تایید کردند او از چندماه پیش روابط صمیمانهای با قربانی برقرار کرده بود. هاشم بهعنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفت. ماموران او را به پزشکی قانونی بردند تا هویت مرد فوت شده را شناسایی کند اما هاشم بعد از دیدن جنازه گفت به هیچ وجه پیرمرد را نمیشناسد. انکار آشنایی با پیرمرد ثابت میکرد هاشم قصد دارد واقعیتی را پنهان کند، به همین دلیل کارآگاهان بازجویی از او را به عنوان متهم اصلی آغاز کردند. سرانجام هاشم با اعتراف به این جنایت، صحنه قتل را بازسازی کرد و گفت مرد مسن را در تهران با خوراندن ۵٠ قرص خوابآور که در لیوان شیر قهوه حل کرده بود، از بین برده است و جسد وی را هم برای پنهانکردن به اطراف شهرستان پردیس در نزدیکی رودهن از ییلاقات اطراف تهران منتقل کرده است.
هاشم که استاد دانشگاه است در اعترافاتش علاوه بر اقرار به قتل، به سرقت از حسابهای بانکی مقتول و همچنین انتقال سند مالکیت آپارتمان وی نیز اعتراف کرد و گفت: «بعد از قتل وی اثر انگشت پیرمرد را برداشتم و با استفاده از آن از حسابهایش پول خارج کردم و سند مالکیت آپارتمان را نیز به صورت قولنامهای منتقل نمودم.»
هاشم گفت: «مدتها پیش مشکلات مالی شدیدی برایم پیش آمد و در حالی که چارهای به ذهنم نمیرسید ۵٠ میلیونتومان پول با بهره قرض کردم اما در پرداخت بهره و اصل این پول ناتوان بودم به همین دلیل مجددا باز وام گرفتم تا بدهی قبلی را بپردازم. این کار را تا جایی ادامه دادم که بدهیام به صدها میلیونتومان رسید. دیگر چارهای برایم نمانده بود، بنابراین متواری شدم و خودم را از دست طلبکاران پنهان میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم با کشتن پیرمرد بدهیهایم را پس دهم.» هاشم تا تشکیل دادگاه زندانی شد.