آنکارا «نسل کشی» ارمنیان را انکار میکند.
نسلکشی ارمنیان نخستین نسلکشی قرن بیستم است که با دستگیری و اعدام بیش از٣٠٠ تن از متفکران ارمنی در استانبول در ٢۴ آوریل ١٩١۵ شروع شد.
بدین وسیله ارمنیان قلمرو عثمانی رهبران خود را از دست دادند و نابودی کامل تمدن چهار هزار سالۀ ارمنیان که هزاران سال از دوران باستان در سرزمین آبا و اجدادی خود زیسته بودند آغاز گشت. در فاصلۀ بین ١٩١۵تا ١٩٢٣، دو میلیون ارمنی و دیگر اقلیتهای مسیحی مانند آسوریها و یونانیها در سرزمینهایی که امروزه جزو شرق ترکیه به شمار میرود با پاکسازی قومی از بین رفتند.
ارمنیان از ارمنستان غربی، یعنی سرزمین آبا و اجدادی هزاران ساله خود، در سه مرحله ریشهکن شدند. مرحلۀ اول عموماً پذیرفته میشود که کشتارهای حمیدی در ١٨٩٣- ١٨٩۶ است. در طی این کشتارها تخمین زده میشود که حدود ٣٠٠هزار ارمنی کشته شده باشند. مرحلۀ دوم کشتارِ آدنا و روستاهای اطراف آن در ١٩٠٩ است که ٣٠ هزار ارمنی از دم تیغ گذرانده شدند. مرحلۀ آخر نسلکشی ارمنیان در ترکیه عثمانی است که از آوریل ١٩١۵ شروع و در طی دو مرحله انجام پذیرفت.
با بهانه و پوشش جنگ جهانی اول، «کمیته اتحاد و ترقّی» و یا «ترکهای جوان»- حکومتِ وقت ترکیه از١٩٠٨تا ١٩١٨- ارمنیان را طی سالهای ١٩١۵و ١٩١۶ از سرزمین آبا و اجدادیِ خود ریشهکن ساخت. این مرحله با دستگیری، حبس و سپس کشتار بیش از ۲۵۰ تن از متفکران، رهبران سیاسی و دینی، نویسندگان و شعرا، پزشکان و معلمان و به طور کلی متخصصان حرفهای ارمنی در قسطنطنیه (استانبول فعلی) و مراکز ایالتها در٢۴ آوریل ١٩١۵ شروع شد. سپس نوبت به خلع سلاح و کشتار سربازان ارمنی که در لشکر عثمانی خدمت میکردند رسید. به دنبال آن نوبت به اخراج جمعیتِ خلع ید شده و بی دفاعِ ارمنی (عموماً زنان، مردان سالخورده و کودکان) و راندن آنها به سوی بیابانهای سوریه رسید، جایی که بیش از یک میلیون نفر از آنها با مرگ دلخراش و فجیع درگذشتند. مرحله بعدی، بلافاصله بعد از پایان جنگِ جهانی اول دردورۀ جمهوری کمالیست ترکیه در سالهای ١٩١٨ تا ١٩٢٣ است که طی آن شاهد چندین تهاجم کمالیستهای ناسیونالیست به جمهوری ارمنستان و نیز ارمنیان «کیلیکیا» در سواحل دریای مدیترانه هستیم. این مرحله هم با هجوم گسترده و نابودی کامل محلههای یونانی و ارمنینشین در سمیرا در ١٩٢٣ در غرب ترکیه پایان مییابد.
چه تعداد در نسلکشی ارمینان از بین رفتند؟
بر اساس آمار و سرشماریِ کلیسا در١٩١٣، بیش از دو میلیون ارمنی در عثمانی زندگی میکردند. پس از کشتارهای ٨ سالۀ مذکور جمعیت ارمنیان به ١٠٠هزار و آن هم فقط در استانبول و اطراف آن کاهش پیدا کرد. درارمنستان غربی به زحمت یک ارمنی زنده ماند: هزاران هزار نفر به معنای واقعی کلمه سلاخی شدند؛ به زنان و دختران بیشماری تجاوز شد. بسیاری نیز از گرسنگی، خستگی مفرط ، آفتابزدگی و بیماریهای مختلف در کوچهای اجباری و یا در اردوگاههای بیابانهای سوریه نابود شدند. شماری از ارمنیان که در نزدیک مرزهای شرقی عثمانی زندگی میکردند با فرار به کشورهای مجاور، از جمله ایران، از سرنوشت محتوم ارمنیان ساکن در مناطق مرکزی ترکیه نجات یافتند. دهها هزار رسته از مرگ به ارمنستان روسیه فرار کردند تا زندگی دشواری را به عنوان پناهنده آغاز کنند (بسیاری از اینان در آنجا نیز گرفتار گرسنگی، خستگیِ مفرط و امراض مختلف شدند و یا در حملات ترکها به آن مناطق در سالهای بعد جانشان را از دست دادند). تنها ارمنیان پایتخت، قسطنطنیه، به دلیل مداخلۀ آلمان بنا بر ملاحظات استراتژیک و تکنیکی از آوارگی و مرگ نجات یافتند.
مدارک و اسناد قوی در اثبات نسلکشی
مدارک قوی ثابت کنندۀ سیاست نابودی ارمنیان در عثمانی و بطور اخص طرح نابودی آنها در سالهای ١٩١۵ تا ١٩٢٣، در آرشیوهای ملی کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا موجود است. بنا بر این، اسناد این کشتارهای منظم نه فقط در آرشیوهای ملی کشورهای متفق (بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و روسیه) و نیز کشورهای بی طرف- مانند سوئیس، نروژ و آمریکا (که تا سال ١٩١٧ بیطرف بود) موجود است بلکه در آرشیوهای ملی کشورهای متحد با ترکیه، مانند آلمان و اتریش و مجارستان نیز با جزئیات کامل ثبت شدهاند که نسلکشی ارمنیان را به خوبی سندیت میبخشند. فقط کافیست که اشاره کنیم که دولتهای متفقِ فرانسه، بریتانیا و روسیه یک ماه پس از آغاز برنامۀ منظم نسلکشی، بیانیۀ مشترک و مشهوری درماه مه ١٩١۵ صادر کردند. در این بیانیه اعمال دولت ترکیه علیۀ ارمنیان را “اخراج ” نامیدهاند و آن را جنایت علیه بشریت و تمدن دانستهاند. این سه قدرت، دولت ترکیه و مقامات رسمی ترک را به طور فردی مسئول این جنایت دانستهاند و قول دادهاند که آنها را پس از اتمام جنگ مورد پیگرد قرار داده و تنبیه کنند. “مورگنتاو” سفیروقت آمریکا در ترکیه در تلگرافهایش به مقامات بالای خود اطلاع داده است که: “دولت ترکیه سیاست نابودی نژادی علیۀ ملت ارمنی را در پیش گرفته است.” وینستون چرچیل در اثر چند جلدیِ خود دربارۀ جنگ جهانی اول، جنایات انجام شده علیه ارمنیان را “هولوکاست” (١۵-٢٠سال قبل از اینکه درمورد جنایتهای نازیهای آلمان علیۀ یهودیهای اروپا به کار برده شود) نامیده است! این گونه جنایت در چنین ابعاد عظیم عملی بود که در آن زمان واژهای مناسب خود را نداشت و باید منتظر میماند تا رافائل لمکین، وکیل لهستانیِ کلیمی و قاضی بینالمللی در دهۀ ١٩۴٠، آن را ابداع کند: “نسلکشی: نابودی یک ملت در کلیت آن و یا بخشی از آن به واسطۀ قومیت، ملیت، دین است” و چنان که او میافزاید “چیزی که برای ارمنیان در١٩١۵و در مورد کلیمیها در دهۀ ١٩۴٠ روی داد” .
توافقی جامع بین اکثریتِ قاطعِ مورخان مستقل و معتبر، متخصصان نسلکشی و وکلا و قضات بینالمللی بر سر ماهیت نسلکشی ارمنیان به طور اخص در ١٩١۵ وجود دارد. شواهد این امر در کتابی به قلم نویسندۀ توانا و آگاه، آرنولد توینبی ( با همکاری وایکانت جیمز برایس) با عنوان “رفتار با ارمنیان در امپراتوری عثمانی در سالهای ١٩١۵و١٩١۶” آمده است. این کتاب در سال ١٩١۶، یعنی زمانی که نسلکشی ارمنیان در جریان بود، منتشر شده است. انجمن پژوهشگران نسلکشی (شامل پژوهشگران سرشناس اسرائیلی و کلیمی مانند یهودا بائر و اسرائیل چارنی) در سال ٢٠٠۵ نسلکشی ارمنیان را مورد شناسایی رسمی قرار داد. با این کار این انجمن به جرگۀ بیش از ٢٠ کشوری پیوست که این رویداد تاریخی را رسماً به عنوان نسلکشی میشناسند. این کشورها شامل بیشتر کشورهای اروپایی مانند فرانسه، ایتالیا، هلند، بلژیک، آلمان، لهستان، یونان، قبرس، سوئیس، اسلوواکی، واتیکان و روسیه است که در این میان جای خالی بریتانیا بسیار آشکار و پرسش برانگیز است. همچنین آرژانتین، برزیل، شیلی، اوروگوئه، و ونروئلا و نیز پارلمان اروپا و ۴۵ ایالت از ایالات متحده آمریکا و کانادا جزو این کشورها هستند. علاوه بر این انکار نسلکشی ارمنیان در سوئیس، فرانسه، اسلوواکی، قبرس و یونان جرم شناخته میشود و قابل تعقیب است.
در واقع در چند سال اخیر تعداد فزایندهای از روشنفکران ترک و مبارزان راه دموکراسی، حقوق بشر و آزادی بیان در ترکیه، نسلکشی ارمنیان را با وجود قوانین سخت در ضدیت با چنین اعترافی به رسمیت شناختهاند. لازم به یادآوری است که ترکیه دارای یکی ازبالاترین تعداد زندانیان از میان خبرنگاران و فعالین حقوق بشر است. معروفترین نویسندۀ ترک و برندۀ جایزۀ نوبل، اورهان پاموک، تحت قانون ننگین ٣٠١، با عنوان “ضدیت با ملت ترکیه” در سالهای ٢٠٠۶- ٢٠٠٨ به خاطر انتقاد از موضع رسمی آنکارا در اِنکار این نسلکشی مورد پیگرد واقع شد. هرانت دینک، سردبیر هفتهنامه ارمنی- ترکی “آگوس” پس از پیگردهای طولانی و مشابه در ژانویه ٢٠٠٧بیرون از دفتر خود به قتل رسید. ولی دولت ترکیه با قاتل نوجوان او “اگیون ساماست” بسان یک قهرمان ملی رفتار کرد و توطئهگران اصلی (ارگان های امنیتی) در پسِ این جنایت هرگز تحت تعقیب و مجازات قرار نگرفتند.
انکار از سوی ترکیه– “مرحلۀ پایانی” نسلکشی
موضع رسمی دولت ترکیه، با وجود “پیچیدگیها” و تغییرات جزئی به وجود آمده در لحن آن در سالهای اخیر، و با وجود تمام شواهد موجود ثابت کنندۀ نسلکشی ارمنیان، همچنان بر انکار قاطعانۀ آن استوار است. روایت انکارکنندۀ نسلکشی تنها در بیانیههای رسمی دولت و در سطوح بالا تکرار نمیشود، بلکه در کل بدنۀ دستگاه دولتی شامل مدیریت، بوروکراسی، ارگانهای امنیتی و قوۀ قضائیه و نیز آموزش و پرورش، مراکز آکادمیک، رسانهها و جامعۀ ترک به طور کلی نفوذ و تسری دارد. این وضعیت موجود است. ولی باید به یاد داشته باشیم که وقتی جامعۀ بینالملل پس از اتمام جنگ برخلاف وعده عمل کرد و قادر به پیگرد طراحان نسلکشی در حزب «اتحاد و ترقی» نشد، در سال ١٩١٩ در خودِ استانبول دادگاههای نظامی رهبران این حزب را مورد پیگرد قانونی قرار داده، مقصر شناختند و حتی غیاباً محکوم به مرگ کردند. این حکم البته با آغاز دوره جمهوری کمالیست ترکیه پس گرفته شد و از طراحان و اجراکنندگان نسلکشی ارمنیان در ١٩١۵، یعنی طلعت، انور، جمال و شاکر (یعنی کسانی همردیفِ هیتلر، هیملر، گوبلز، گورینگ و ایشمن) نه فقط اعادۀ حیثیت شد بلکه امروزه از آنها در کتب درسی به عنوان قهرمانان ملی یاد میشود؛ بر آرامگاه آنان هر سال گل نهاده میشود؛ خیابانها، بولوارها و مدارس به اسم آنان نامگذاری شده است. همه اینها در حالیست که در همان کتابها ارمنیان “خائنینی که مستحق سرنوشتشان بودند” خوانده میشوند.
نژادپرستی برخی ترکها در برابر واکنشهای انساندوستانه
روایت رسمی و دولتی ترکیه امروز نیز مانند ایدئولوژیِ حزب «اتحاد و ترقی» همچنان نژادپرستانه است. این ایدئولوژی در آرزوی تبدیل عثمانیِ چند قومیتی و چند دینی به یک “ترکیه برای ترکهای مسلمان” است. این کار را نیز از طریق انهدام و نسلکشی غیرمسلمانان و تمدنهای هزاران سالۀ آنها که علاوه بر ارمنیان شامل یونانیها و آسوریها نیز میشود، انجام داده است. ارمنیان به خاطر هویت قوی و فرهنگیِ متمایز و موقعیت جعرافیایی خود و نیز به خاطر آمال توسعهطلبانۀ ترکهای جوان به طرف شرق، بیش از دیگران و به طورمضاعف رنج بردهاند. از نظر نژادپرستان تُرک، ارمنستان (چه بخش غربی آن و نیز بخش شرقیِ روسی آن) در راه توسعۀ پیروزمندانه در قفقاز و آسیای مرکزی و یا “توران” باید از صحنۀ روزگارمحو میشد.
شواهد فراوان نسلکشی در کمکهای بسیار وسیعِ انساندوستانه به وسیلۀ مردم عادی در اروپا، آمریکا و خاورمیانه وجود دارد که بدون آنها ارمنیانی که معجزهوار از کوچ اجباری، غارت و کشتار جان سالم به در بردند در اردوگاههای پناهندگان در بیابانهای سوریه نابود میشدند. مردم و مقامات سوری و لبنانی که خود به تازگی از یوغ بردگی عثمانیها رها شده بودند و نیز کشور ایران با آغوشی باز و با مهماننوازیِ و عطوفت پذیرای ارمنیان آواره و فراری شدند ناگفته نماند که شماری از ترکها نیز با به جان خریدن خطرات زیادی برخی از آوارگان ارمنی را در خانههای خود پناه دادند. از این رو، کاهش این نسلکشی سازمانیافته به جنگ مسلمان و مسیحی صرفاٌ با هدف پوشاندن سلطهجویی قدرتطلبان انجام میشود.
هیتلر: کیست که اکنون از نابودی ارمنیان سخن بگوید
با وجود چنین کمکهای انساندوستانه، این رویداد به راستی یک فاجعه در ابعاد هولناک برای ارمنیان بود. برخی آن را با هولوکاست یهودیها مقایسه کردهاند. برخی با اشاره به دستور ننگین هیتلر (که به فرماندهان عالیرتبۀ خود درآستانۀ تجاوز به لهستان در سپتامبر ١٩٣٩ گفته بود: “بدون هیچ رحم و شفقتی مردان، زنان و کودکانِ نژاد و زبان لهستانی را بکشید. کیست که اکنون از نابودی ارمنیان سخن بگوید.”) تاکید میکنند که اگر ترکیه و رهبران این جنایت جوابگوی اعمال خود میشدند چه بسا هولوکاست یهودیان روی نمیداد.
پیامدهای نسلکشی برای ارمنیان و ادامۀ دشمنی با آنها
شاید بتوان گفت که زیانهایی که ارمنیان از این نسل کشی دیدهاند از جنبههایی در مقایسه با یهودیان سنگینتر بوده است زیرا زخمها و عواقب این نسلکشی هنوز هم ادامه دارد و ترکیه مسئولیت آن را نپذیرفته است. گذشته از فقدان عظیم زندگی انسانی، کرامت انسانی و مصادره اموال و املاک، ارمنیان از سرزمین مادری خود ریشهکن شده و آواره شدهاند. تمام ارمنستان غربی و مناطق وسیعی از ارمنستان روسیه (قارص و اردهان)، خطوط مهم قطار و سرزمینهای اطراف کوه آرارات، که همواره نماد ارمنستان و ارمنیان بوده است، برای طراحی وعملی ساختن موفقیتآمیز نابودی ارمنیان تو گویی به عنوان پاداش به ترکیه داده شد.
زیانهای مالی، ارضی و فرهنگی وارده به ارمنیها از این نسلکشی به راستی غیرقابل محاسبه است. تعداد بیشماری از نسخههای دستنویس قدیمی و بسیار با ارزش و کتابخانههای بی شماری غارت و نابود شدند؛ چندین کلیسای تاریخی و بسیار قدیمی تخریب شدند. به یاد داشته باشیم که دولت آلمان جنایت نازیها را رسماً پذیرفته است و خسارات هنگفتی به یهودیها و دولت اسرائیل از سالهای ١٩۵٠ به بعد پرداخت کرده است. امروز کسانی که هولوکاست را در خاک آلمان انکار کنند مورد تعقیب قرار میگیرند. در حالی که ترکیه با اصرار نسلکشی ارمنیان را انکار و به جایش میلیونها خرج تبلیغات برای انکار و تکذیب نسلکشی میکند. ترکیه در سرزمین آبا و اجدادی ارمنیان دست به پاکسازی قومی زده است و تا کنون هیچ خسارتی به نوادگان قربانیان این جنایت پرداخت نکرده است. ترکیه هم اکنون نیز از برقراری روابط دیپلماتیک با ارمنستان سرباز میزند و از سال ١٩٩٣ مرز با آن کشور را بسته است. تمامی این اعمال درعرف بینالمللی اعمال خصومتآمیز شمرده میشوند.