هدف ازاین نوشتار به جز دفاع از ایران، به هیچ وجه دفاع از هیچ کشور دیگر و هیچ رژیمی نیست، بلکه تنها طرح دیدگاهی برای نقد و بررسی مطلب میباشد.
دگرگونی نظام حکومتی ایران در سال ۱۳۵۷ هنوز هم به مثابه یکی از پیچیدهترین رویدادهای سیاسی قرن بیستم در هالهای از اسرار مانده است و از این رو حدس و گمانهایی در چند و چون این دگرگونی در افواه جاری است، بدون اینکه بتوان در هر یک از آنها جوابی مستند و راضیکننده برای راز دگرگونی نظام حکومتی ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ پیدا کرد.
یکی از باورها درباره چرایی دگرگونی نظام حکومتی در ایران این است که همزمان با افزایش قیمت نفت و درآمدهای هنگفت کشورهای خاورمیانه از این افزایش (دهه ۱۹۷۰) کشورهای صاحب نفت با استفاده از نظام اقتصاد آزاد آمریکا به سرمایهگذاری در املاک، کارخانجات، شرکتها و موسسات مالی آمریکا مبادرت ورزیدند و این سرمایهگذاری تا آن حد پیش رفت که سرانجام برخی منتقدین به این باور رسیدند که پس از مدتی بازار سرمایه آمریکا در اختیار کشورهای صادر کننده نفت قرار گرفته و این امر سبب بحرانهای مالی و سیاسی در آینده آمریکا خواهد شد. در مقابل دولت آمریکا بر این باور بود که با توجه به قانون اساسی آمریکا امکان بازدارندگی از این سرمایهگذاریها ممکن نیست و از طرف دیگر با خروج سرمایه این کشورها از آمریکا این کشور دچار بحران مالی بیسابقهای خواهد شد.
این تضاد دو دیدگاه و بر حق بودن هر دو آنها منجر به این چارهاندیشی شد که بدون حرکت سرمایه و خروج آن از آمریکا راهی برای تغییر مالکیت این سرمایه پیدا شود و یکی از این راهها سرنگونی نظام سیاسی ایران و برکناری شاه از قدرت و پدید آوردن انقلاب در ایران بود تا از این راه با از میان بردن زیر ساختهای این کشور ثروتمند بتوانند به بهانه بازسازی این زیر بناها، سرمایه ایران در آمریکا را از مالکیت ایران درآورند و بدین ترتیب بدون خروج سرمایه از آمریکا تنها مالکین آن تغییر یابد.
اما در معادلات آنها اشتباهات زیادی پیش آمد که متاسفانه به ضرر ممالک خاورمیانه و استفاده آمریکا و سایر کشورهای صنعتی و پیشرفته گردید و آن بلندپردازی و بیخردی حاکمان جدید ایران بود که به بهانه صدور انقلاب نتوانستند با همسایگان خود همزیستی مسالمتآمیزی برقرار سازند و به دنبال آن خاماندیشی کشورهای عربی برای از میان بردن ایران منجر به جنگ هشت ساله و خانمانسوز ایران و عراق گردید که نه تنها ایران بلکه کشورهای عربی نیز به خاک سیاه نشسته و تمامی سرمایههای اندوخته شده خود را از دست دادند. نگاهی به بیلان این کشورها قبل از جنگ ایران و عراق و پس از آن گویای این واقعیت است. اگر چه گمان تغییر مالکیت سرمایه در آن هنگام نتوانست مقبولیت چندانی به دست آورد امَا جریانهای پسین نشانههایی از درستی این باور را نشان داد، از جمله برخورد ایران با کشورهای غربی و بهانه انرژی هستهای از طرف غرب و از میان بردن آخرین زیرساختهای باقی مانده ایران در پس از جنگ با عراق.
این راز سر به مُهر هر چند زمانی به ویژه در بهمن ماه هر سال در نقد و بررسی دلیل دگرگونی نظام حکومتی ایران به مسئلهای جالب برای بررسی و مطالعه تبدیل میشود و نمونه آن نوشتارهایی است که در بهمن ماه امسال در بخش نظرات بی.بی.سی و نشریات گوناگون به چشم میخورد ولی من بر این باورم که یکی از دلایل شکست و یا حداقل عدم موفقیت گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران در براندازی این رژیم در این مدت نبود دانشی کافی در چگونگی بروز چنین دگرگونی در نظام حکومتی شاه است و تا زمانی که سبب این امر به صورت مستند نه بر اساس حدس و گمانهای در خلاء، روشن و مشخص نشود، برخورد سازنده با جمهوری اسلامی ایران ممکن نیست. بنا بر این بنا به باور من انجام کاری میدانی و مستند در این زمینه یکی از تکالیف و رسالتهای هر سازمان و شخصی است که کوچکترین احساسی از دوست داشتن ایران و ایرانیان در دل دارد. تاکید میکنم چنین پژوهشی تنها باید پیگیر روشهای علمی بوده و از هرگونه جانبداری و پیشداوری به دور باشد حتی اگرچه نتیجه آن برخلاف میل گروه یا گروههای بررسیکننده و در جهت منافع رژیم جمهوری اسلامی باشد زیرا در این پژوهش هدف تنها کشف فرصتهای واقعی و تاریخی برای خارج شدن ایران و ایرانیان از چنین حالت نافرجامی است که در زمان حال بدان گرفتار شدهاند نه مخالفت و موافقت با اهداف و خواستهای گروهی. رسیدن بهاین خواست نیز تنها در گرو شناخت مستند و درست چگونگی و چرایی دگرگونی نظام حکومتی ایران در بهمن ماه ۱۳۵۷ نهفته است.
به هر حال دگرگونی نظام حکومتی ایران در سال ۱۳۵۷ و برقراری حکومت جمهوری اسلامی در ایران و رویدادهای پسین آن نشان داد که قدرتهای بزرگ دنیا در انجام محاسبات خود با اشتباههای زیادی رو به رو شدهاند تا آن حد که حتی برخی از دستاندرکاران حکومت آمریکا با وجود دستگاههای بزرگ و گسترده اطلاعاتی و امنیتی خود بر این باورند که در روند همکاری برای دگرگونی نظام حکومتی ایران در سال ۱۳۵۷ فریب خورده و دچار اشتباه شدهاند و با از دست دادن یکی از مکانهای امن و دوستان نزدیک خود در ایران با حکومتی ایدئولوژیک که بقای خود را در گرو دشمنی با غرب میداند مواجه شدهاند و امروزه برای جبران اشتباه خود در از دست دادن متحدی نزدیک و وفادار، دل بر دگرگونی حکومت جمهوری اسلامی ایران گذاشته و کوشش دارند حداقل حکومتی دوست نه دشمن را در ایران بر سر کار آورند. البته دوستی و دشمنی حکومت مورد علاقه آنها نه بر رفاه و مصلحت ملت ایران بلکه بر حفظ منافع مشخصشان استوار است، چنان که یکی از رؤسای جمهوری آمریکا به روشنی بیان داشت او رئیس جمهور آمریکاست نه رئیس جمهور ایران و بنا بر این حفظ منافع آمریکا نه ایران برای او مهم است (نقل قول از پرزیدنت اوباما).
امروزه بهانه منافع ملی سبب درگیری کشورهای غربی و همسایگان با ایران است و بنا به باور من انرژی هستهای یکی از بهانههایی بود که برای گم کردن رد هدف واقعی یعنی منافع ملی کشورهای بیگانه مطرح گردیده است ( برای اطلاع بهتر از واقعیت انرژی هستهای ایران توجه شما را به برنامه بی.بی.سی و صحبت با اکبر اعتماد پایهگذار فنآوری انرژی هستهای در ایران و بیان واقعیتهایی شجاعانه در این مورد جلب میکنم. برنامه به عبارت آخر، عنایت فانی،۱۳/۱/۱۳۹۴ ). بهترین معنا و مفهوم منافع ملی یا یکی از بهترین تعریفهای حقوقی آن این است که «منافع ملی بهمعنا و مفهوم حفظ و نگهداری محدوده جغرافیایی ویژه هر کشوری که به آن حریم آن کشور گفته میشود و نگهداری از حفظ استقلال آن کشور گفته میشود». با این تعریف باید از آمریکا و سایر کشورهای غربی پرسید: کدام یک از شما خط مرزی مشترکی با ایران دارید که منافع ملیتان در خطر است و باید با ایران مقابله کنید؟ (دقت کنید من آگاهانه از کشور ایران نام میبرم نه نظام جمهوری اسلامی ایران. از دیدگاه من این دو مفهوم از یکدیگر متفاوت میباشند زیرا نظام روشی است که برای اداره یک کشور به کار گرفته میشود و دائم در طول زمان در حال دگرگونی است ولی کشور مفهوم گستردهتر و ماناتری است و از احترام ویژهای برخوردار است، بنا بر این مخالفت با نظام جمهوری اسلامی نباید نافی منافع ملی ایران باشد، مسئلهای که به طور شایستهای در زمان جنگ ایران و عراق مشاهده شد و ملت ایران رها از هر گونه وابستگی یا مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران به دفاع از کشور خود پرداخت). یا اینکه کدام یک از حکومتهای ایران تا کنون استقلال شما را به خطر انداختهاند که امروز باید از استقلال خود دفاع کنید؟ بر این نکته نیز معترفم که در بسیاری از موارد رژیم جمهوری اسلامی به ترور برخی از افراد و شخصیتهای ایرانی در کشورهای اروپایی و آمریکایی مبادرت کرده است که این امر نیز نه به مراد آسیبزدن به استقلال آن کشورها ، بلکه به منزله از میان بردن مخالفاناش است، اگر چه شدیدآ تمامی اینگونه از رفتارهای تروریستی را نفی میکنم، ولی این مسئله باید از دیدگاه دیگری مورد توجه قرار گیرد نه از منظر منافع ملی. ممکن است این عده با مطرح کردن ۱۱ سپتامبر بگویند که ما برای جلوگیری از نزدیکی دشمن به کشورمان باید به فکر پیشگیری باشیم. باز هم این سئوال پیش میآید که گروههای دست اندر کار خرابکاری در کشورهای شما متعلق به چه کشورهایی هستند؟ یکی از گروههایی که وابسته بهایران باشند را نشان دهید تا بر حق شما گواهی دهم. بررسی تشکیلاتی این گروهها نشان از آن دارد که شکلگیری آنها بیشتر به وسیله خود شما و براساس فکر به منافع کوتاهمدت نه منافع بلندمدتتان بوده است. تشکیلات القاعده، اسامه بنلادن، طالبان، داعش و… از کجا پدید آمدهاند؟ فکر میکنم واکاوی تشکیل و رشد این گروهها برای روشن شدن اهداف واقعی غرب چندان بیفایده نباشد.
بنا به باور من ریشه بیشتر گروههای افراطی و تروریستی مسلمان در سراسر دنیا این برداشت مسلمانان است که کشورهای غربی در اندیشه نزاع و از بین بردن اسلام و مسلمانان هستند. خارج از باورهای مذهبی و با نفی قوی رفتارها و گرایشهای این گروه بر این باورم که سیاست تمامیتگرا و بیاندیشه غرب در دفاع بی چون و چرا از کشور اسرائیل سبب بیشتر بحرانهای خاورمیانه است و هرگاه آمریکا و کشورهای غربی بتوانند با نشان دادن بیطرفی خود در مجادله اعراب و اسرائیل و شناسایی حق مشروع هر یک از آنها راه حلی برای تفاهم و همزیستی اعراب و اسرائیل پیدا کنند زمینه بسیاری از مجادلات برچیده خواهد شد، اگر چه به همین بهانه در تمامی نقاط دنیا مسئله ستیز مسلمانان با غرب گسترده شده امَا همگی ریشه در برخورد اسرائیل و اعراب و ارتباط دادن آن به جنگ میان اسلام با مخالفان آن دارد.
یکی از بهانههای کشورهای غربی و آمریکا در مخالفت با رژیم ایران، دخالت حکومت ایران در امور داخلی کشورهای دیگر است. با قبول دخالت ایران در کشورهای همسایه اتفاقاَ این امر نشان از حفظ منافع ملی ایران دارد. به طور نمونه اکنون تمامی اطراف ایران از طرف کشورهای متخاصم با ایران محاصره شده است. آذربایجان و روابط نزدیک آن با اسرائیل، عراق و نفوذ بالقوه آمریکا و غرب و داعش در آن، افغانستان و نفوذ بالقوه آمریکا و غرب و طالبان در آن، امارات و بحرین و تضاد منافع آنها با ایران و دخالت و نفوذ بی چون و چرای عربستان در آنها و… همگی نشان دهنده این هستند که ایران هم اکنون با انبوهی از دشمنان بالقوه در محاصره قرار گرفته و باید برای دفاع از منافع ملی از جمله تمامیت ارضی خود کوشش کند. آیا برای دفاع از حریم خود باید به اندرون عقب کشید و یا بر اساس گفته ناپلئون بناپارت برای دفاع از کشور لازم است از اتاق خواب بیرون آمد و در حریم گستردهای به دفاع پرداخت. تمامی مداخلات حکومت ایران از دید من بر حفظ و نگهداری منافع ملی خود استوار است. اگرچه میتوان این را نیز باور داشت که برای فرار از مشکلات درونی خود که سبب نگرانی تغییر نظام جمهوری اسلامی است، کوشش بهفرافکنی مشکلات درونی به مشکلات بیرونی دارد و از این رو شاید یکی از راههای موجود برای حفظ و تحکیم نظام خود بر مبنای نیاز به پیوستگی ملت با نظام شکل داده و با توجه به ساختار فکری و فرهنگی ایران با وانمود سازی در خطر بودن تمامیت ارضی ایران بهانهای برای شکل دادن به این پیوند و همبستگی و نهایت تداوم بیشتر نظام جمهوری اسلامی ایران را در نظردارد.
بهانه دیگر دشمنی غرب و آمریکا با حکومت ایران مسئله وجود کشور اسرائیل و مخالفت رژیم جمهوری اسلامی با وجود این کشور و گفتههای گاه و بیگاه نابخردانه برخی از مسئولین جمهوری اسلامی ایران در محو این کشور از صحنه روزگار است. با نگاهی به کشور اسرائیل و توان دفاعی آن و حمایتی که از جانب سایر کشورهای غربی به ویژه آمریکا میشود، بیان محو اسرائیل از صحنه روزگار سادهاندیشی بزرگی است. امَا محو کشور اسرائیل از صحنه روزگار از سخنانی است که بیان آن بیشتر به وسیله خود رژیم اسرائیل و عوامل ناخوداگاه آنها در نظام حکومتی ایران مطرح میشود. هرگاه اسرائیل با مشکلات درونی خود درگیر بوده و یا هدف تخطی از مقررات بینالمللی و جلب نوعدوستی سایر کشورها و نهایتا مظلومنمایی خود را داشته این بیانات را بر زبان برخی از مسئولین جمهوری اسلامی ایران گذاشته و به این بهانه به امیال نامشروع خود پنهان از چشم توده مردم دنیا و نه سیاستمداران همپالکی خود دست مییابد. با قبول منافع مشروع اسرائیل بر اساس مقررات بینالملل به این موضوع اشاره میکنم که آیا ایران در طول چند قرن گذشته به کدام کشوری حمله کرده که اینک اسرائیل باید با فاصله طولانی مرزهای خود از حمله ایران در وحشت باشد؟ آیا در طول این مدت و در تمامی موارد اسرائیل چندین بار بر حق مشروع خود به حمله به ایران و نابودی منابع ایران تاکید کرده و بازهم به تهدیدات خود ادامه میدهد؟ از قدیم گفتهاند جواب های، هوی است و این های و هویهای سردمداران رژیم جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل است که به این مجادله بیفرجام کشانده شده است، والا در عالم واقع حمله به هر یک از این دو کشوراز طرف کشور مقابل از بسیاری جهات ناممکن و ناصواب است. حضور ایران در مرزهای کشور اسرائیل نیز یکی از ابزار جلوگیری از بلوف حمله اسرائیل بهایران است.
نهایت آنکه امروزه کشور ایران به بهانه حفظ منافع ملی در خطر بزرگی قرار گرفته است و بر عهده همگی ایرانیان است که با نگاهی دقیقتر با این مورد برخورد کرده و مخالفت خود با رژیم جمهوری اسلامی ایران را جدا از حفظ و نگهداری تمامیت ارضی ایران قرار دهند. محاصره کشور از هر طرف به وسیله گروههای متخاصم به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی ایران خطر تجزیه ایران را هر چه بیشتر روشن میسازد. گروههای مخالف رژیم جمهوری اسلامی نیز باید با واکاوی دلایل سرگونی نظام شاهنشاهی ایران و خواست ملت در این زمینه به صورت علمی بهروشن ساختن نکتههای کور این ماجرا کمک کنند. بدون شناخت دلایل سرنگونی رژیم شاهنشاهی در ایران، ایجاد جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی بههمان بی راههای کشیده خواهد شد که اکنون با آن مواجه هستیم.
۱۵ فروردین ۹۴؛ کالیفرنیا