خبر مربوط به توقیف یک کشتی متعلق به غرب، به وسیلۀ ایران در روز سهشنبه ۲۸ آوریل، مشکلات و محظورات معامله و توافق اتمی با ایران را نشان میدهد. با تمام مسائلی که علیه آن در جریان است هنوز مهمترین دلیلی که برای تکمیل این توافق وجود دارد از طرف هیچ کس عنوان نشده است.
ممکن است این موضوع به نظر شما عجیب بیاید ولی در واقع این طور نیست. مهمترین شخصی که بار سنگین توجیه این توافق و معامله را به مردم آمریکا بر عهده دارد یعنی پرزیدنت اوباما به شما چیزی نخواهد گفت. وی درواقع نمی تواند چیزی بگوید ولی باید در مقابل حملات بدون وقفۀ مطبوعات که مسئلۀ تعداد سانتریفوژها، گسترش مسئلۀ اتمی در منطقه و یا بازرسی تأسیسات اتمی ایران، خطر برای اسرائیل و مسائل بیشتری از این قبیل را مطرح میکنند، ابتکار به خرج دهد و اقدام کند.
حتی جورج دبلیو بوش اواخر هفتۀ گذشته سکوت خود را شکست تا اعتبار نخنما و مبتذل خود را به همسرایان منفیباف بیفزاید. وی فراخواندن سربازان آمریکایی را از عراق اقدامی نادرست خواند. طولی نکشید توئیترنویسان اعلام کردند که اصولا اعزام سربازان آمریکایی به عراق، اقدامی ناسنجیده و اشتباهی بزرگتر بود. ما اکنون به این مطلب نمیپردازیم. فقط کافیست یادآوری کنیم که زیر نظر و با موافقت جورج دبلیو بوش، پوتین گرجستان را اشغال کرد. چین یک فوق قدرت جهانی شد. هوگو چاوز در ونزوئلا در مقابل تعهد به تحویل نفت، از آمریکا تأمین گرفت.
اما برداشت آرام و مسالمتآمیز اوباما از مسائل جهانی نیز مشکلی را حل نکرده است. شاید چارچوب پیشنهاد مذاکرات اتمی با ایران بتواند به تنهایی بزرگترین اقدام او به شمار رود.
در این میان، با اینکه همه چیز روشن و اشکار است، ولی کسی نمیداند که کلید حل این معما همانا واکنش روسیه و چین است. من به آن توجه دارم زیرا در ماه سپتامبر کتابی به نام «محور چین و روسیه» نوشتم. همین که اقدام ابتدایی توافق دربارۀ چارچوب مذاکرات به نتیجهای رسید روسیه بلافاصله اعلام کرد که دربارۀ ساختن ۵۰ دستگاه ژنراتور دیگر با ایران به توافق رسیده است. و بیدرنگ فروش موشکهای اس۳۰۰ را به ایران به میان کشید.
دربارۀ چین، خبرگزاری رسمی ایران اعلام کرد که در زمینۀ سرمایهگذاری بسیار بزرگ در صنایع نفت ایران به توافق رسیدهاند. حتی اگر جنبۀ تبلیغاتی و گزافگویی این گونه اخبار را به کناری نهیم باز هم شخص نمیتواند دربارۀ اهمیت این تحولات دیده بر هم بگذارد. چین هرگز به تصمیمات مربوط به تحریم ایران اعتنا نکرد و در سالهای اخیر، طرف عمدۀ معامله با ایران بود. در واقع تحریمها به چین اجازه داد که از فروش نفت ارزان ایران بهره ببرد. ایران جزو نخستین کشورهایی بود که به بانک سرمایهگذاری زیربنائی آسیایی که چین بانی و پایهگذار آن بود، پیوست و اکنون نیز با احتمال حذف تحریمها، چین بر این بهرهگیریهای عظیم خواهد افزود.
نقشه و برنامه این دو کشور واقعا چیست؟ به نظر میرسد که روسیه و چین در نظر دارند به هر نحو ممکن چنین وانمود کنند که توافق با ایران برخلاف منافع غرب است. از چه میترسند و چرا هیچ کس در رادیو و تلویزیونها و دیگر وسایل ارتباطی به این وحشت واضطراب رقبای غرب توجه ندارد؟
اینجا در خبرگزاری رویترز تنها جایی است که من موفق شدم اشارهای زودگذر در واقع از یک اسرائیلی دریافت کنم که در جریان فروش موشک به ایران بوده و به نقل از یک دیپلمات عالیرتبۀ اسرائیلی اظهار میداشت که چرا روسها با این عجله به فروش موشک به ایران اقدام کردند. به نظر دیپلمات مزبور، روسها از آن نگرانند که ایران متمایل به غرب شود. به همین دلیل ماههاست که روسها به دنبال آنند که بیشتر به ایرانیان نزدیک شوند و این تنها اشاره به خطر استراتژیک توافق و معامله ایران وغرب برای روسیه و چین است.
به چه دلیل توافق بین ایران وغرب نسبت به منافع روسیه و چین تهدید به شمار میرود؟ و اگر چنین تهدیدی واقعیت دارد مسلماً اوباما از آن باخبر است و چه بسا به فکر و انتظار آن نیز هست. درواقع آنچه واجد اهمیت است مسئلۀ هستهای ایران نیست بلکه موقعیت استراتژیک ایران است که دروازۀ آسیای مرکزی است. نگاهی به نقشه بیندازید. ایران چتری است که تمام مواد خام آسیای مرکزی را میپوشاند (گاز ترکمنستان، نفت قزاقستان). اگر این چتر حذف شود، و ایران به صورت مسیری برای نقل و هدایت این ذخایر، درست مانند جاده ابریشم، به طرف غرب به کار رود آنگاه مشکلات عظیمی برای روسیه و چین به وجود میآید. ناگهان حیاط خلوت بی سر و صدای آنها ممکن است ثروتمند و نیرومند شود و حتی مستقلا اختیار خود را به دست بگیرد. در حال حاضر، لولههای سوخت این کشورها از طریق روسیه به غرب و از طریق چین به شرق میگذرند. اقتصاد این کشورها مانند نمایندگیها و شعب چین و روسیه کاملا به این دو کشور تعلق دارد. اگر پیشرفت اقتصادی و اطمینان به خود را در اختیار کشورهای آسیای مرکزی بگذارید در آن صورت شما یک عامل ژئواستراتژیک جدید در منطقه به وجود آوردهاید. تمام آبهای آرام پشت سد ناگهان به جریان میافتند و برای رقبای ابرقدرت غرب دردسر به وجود میآورند. این خود مسئلۀ بسیار مهمی است. حتی از آن نیز بیشتر است زیرا با جبهۀ جدید که تحول آن قابل پیشبینی نیست ناگهان توجه مسکو به اروپا تخفیف خواهد یافت و فشار چین به هند و ژاپن و اقیانوس کبیر نیز کاهش پیدا خواهد کرد.
ایران زیر فشار تحریمها، مانند آسیای مرکزی نوعی گروگان روسیه و چین به شمار میرود. این کشور مانند پلی برای امواج بازرگانی، منافع بیشماری خواهد داشت. حتی ممکن است تهران ثبات ناشی از بازرگانی را به کابوس مبارزه برای تفوق و استیلای نظامی در خاورمیانه ترجیح دهد مضافاً به اینکه از زمان امپراتوری عثمانی تا کنون هیچ دولتی موفق به نیل به چنین برتری نشده است.
اکنون ملاحظه میکنید که چگونه اوباما دربارۀ نتیجۀ توافق با ایران سر و صدا راه نمیاندازد. با آنکه روسیه و چین به خوبی از جریان آگاهند اوباما نمیتواند اهداف و نظرات واقعی خود را از یک اقدام سادۀ دیپلماتیک و امضای یک توافق با ایران آشکار سازد. این کار سادهای نیست. گواه آن گروههایی هستند که در داخل و خارج هر دو کشور علیه این توافق صفآرایی کردهاند و شامل سپاه پاسداران و خامنهای رهبر ایران هم می شود. دشوارترین قسمت این داستان آن است که اوباما نمیتواند با عنوان منافع واقعی این توافق، آن را به مخالفان بقبولاند. به هر تقدیر، اکثر آمریکائیان شاید نتوانند منافع پیچیده و حسابهای منطقهای این توافق را درک کنند. در نتیجه، این امر قمار بزرگی است ولی شاید از آن قمارهایی است که میتواند چرخه حوادث را تغییر دهد و فصل کاملا جدیدی به روی مردم جهان بگشاید.
منبع: سایت فوربس