رابطه ایران و عربستان همواره با فراز و نشیب همراه بوده است. اما این روزها دو کشور در یک جنگ اعلام نشده مقابل هم ایستادهاند. عراق، بحرین، سوریه، لبنان و فلسطین و این اواخر یمن را نیز باید به لیست کشورهایی اضافه کرد که مواضع رژیم ایران و خاندان سعودی را در برابر یکدیگر قرار داده است. در این میان، برنامه اتمی ایران و مذاکراتش با گروه ۱+۵ به ویژه با آمریکا در مرکز این تقابل است.
از همان آغاز روی کار آمدن رژیم اسلامی ایران که جنگ ایران و عراق نیز در فاصلهای کوتاه آغاز شد، تشنج بین زمامداران ایران و عربستان تشدید شد. حمایتهای عربستان سعودی از حکومت صدام حسین و ماجرای تظاهرات ایرانیان در حج سال ۱۳۶۶ و کشته شدن بیش از ۴۰۰ ایرانی تنها نمونههایی از مناسبات بحرانی میان ایران و عربستان سعودی است.
زمامداران ایران، از جمله آیتالله خمینی رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام تازه به قدرت رسیده در ایران هرگز پروایی نداشتند که این دشمنی را به صراحت و با خصمانهترین واژهها به نمایش بگذارند. خمینی در وصیتنامه سیاسی خود نوشت: «لازم است در نوحهها و اشعار مرثیه و اشعار ثناى از ائمۀ حقـ علیهم سلاماللّهـ به طور کوبنده فجایع و ستمگریهاى ستمگران هر عصر و مصر یادآورى شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروى و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود، این خائنین به حرم بزرگ الهىـ لعنهاللّه و ملائکته و رسله علیهمـ است به طور کوبنده یادآورى و لعن و نفرین شود.» او پیش از این در پیامی به حجاج ایرانی گفته بود: «اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایتهای امریکا بگذریم از آلسعود نخواهیم گذشت. انشاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و ال سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهیم شد.»
برای بررسی رابطه جمهوری اسلامی با آل سعود و زوایای گوناگون چالشهایی که این دو در برابر دو کشور قرار میدهند، با دکتر مهرداد خوانساری دیپلمات پیشین و دبیر کل «بام» سازمان (بازسازی اقتصادی و آشتی ملی) به گفتگو نشستیم.
-آقای دکتر، با توجه به اینکه رابطه ایران و عربستان سعودی همواره با چالش روبرو بوده، آیا هیچ زمانی رابطه این دو کشور به وخامت امروز بوده است؟
-اگر به تاریخ معاصر روابط میان ایران و عربستان سعودی و به ویژه پس از خروج بریتانیا از منطقه شرق سوئز و زمانی که این دو کشور به عنوان متولیان اصلی صلح در منطقه خلیج فارس عهدهدار شدند نگاه کنیم، هیچگاه روابط میان دو کشور به این حدی که امروز مشاهده میشود، تنزل پیدا نکرده بود.
-این اختلاف از کجا آغاز شده است؟
-در ایام پیش از انقلاب ۵۷ در ایران و بخصوص در سالهای پس از ظهور اوپک به عنوان یک بازیگر اصلی در صحنه اقتصاد جهانی، مسائلی از قبیل رقابت برای رهبری اوپک و یا اختلافات سیاسی در مواردی همچون عدم شرکت ایران در تحریمهای نفتی که علیه ایالات متحده و غرب بعد از جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ به رهبری عربستان اعمال شد و از سویی رقابت برای نفوذ و قدرت بیشتر در منطقه خلیج فارس همواره رابطه ایران و عربستان را با تنش روبرو کرده بود.
در آن دوره ایران به لحاظ قدرت بی چون و چرای نظامیاش در منطقه به عنوان قدرت اول حوزه خلیج فارس مطرح بود. دخالت موفقیتآمیز ایران در پایان دادن به جنگ ظفار در عمان این قدرت را به روشنی آشکار کرده بود. این اقدام ایران در حالی صورت گرفته بود که هیچ کشور عربی امکان انجام چنین ماموریتی را نداشت.
در این میان باید توجه داشت که در آن دوران اقدامات ایران در منطقه ضمن آنکه هیچ تضادی با منافع عربستان نداشت بلکه در اصل امنیت صدور نفت عربستان و دیگر صادرکنندگان نفت در منطقه را تامین میکرد. امنیتی که امروز با میلیونها دلار باج کشورهای عربی منطقه به ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و فرانسه تامین میشود.
سعودیها اما با توجه به نقش ایران و بلندپروازیهای شاه فقید ایران که همواره به آنها به چشم «برادر کوچکتر» نگاه میکرد، دل خوشی از او نداشتند. آنها در پی وقوع انقلاب ۵۷ در ابتدا از روی کار آمدن یک حکومت اسلامی استقبال کردند اما دیری نگذشت که متوجه شدند بر خلاف دوران شاه که همواره رابطه دو کشور در سطحی معقول مدیریت شده بود،این رابطه شکلی جدید به خود گرفته است. جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خمینی مشروعیت آنان را زیر سوال برده و ضمن رد نقش آنان به عنوان متولیان اماکن مقدس مسلمانان در مکه و مدینه، به صورتی کاملا آشکار خواستار تغییر در ساختار سیاسی آن کشور بود.
تحریکات جمهوری اسلامی از همان روزهای اول با تظاهرات متوالی ایرانیان در ایام حج آغاز شد که در حج سال ۱۹۸۷ به اوج خود رسید. در پی درگیری شدید میان زوّار ایرانی و نیروهای امنیتی سعودی بیش از ۴۰۰ تظاهرکننده ایرانی کشته شدند و روابط میان ایران و عربستان سعودی به طور بیسابقهای تیره شد.
در پی مرگ آیتالله خمینی با اینکه او در وصیتنامه سیاسی خود حملاتی را علیه خاندان آل سعود مطرح کرده بود اما مسئولان جدید نظام جمهوری اسلامی در صدد رفع مجادلات پیشین برآمده و دیری نگذشت که روابط از آن سردی خارج شد. میشود گفت که طرفین به درک متقابلی برای حفظ روابط معقول، دست کم در ظاهر، رسیده بودند. این سطح از روابط تا سقوط صدام حسین و ظهور حاکمیت جدید شیعه در عراق ادامه پیدا کرد. تحولات جدید در عراق (روی کار آمدن اولین حکومت شیعه در یک کشور مهم عربی) نه تنها عربستان سعودی بلکه تمام جهان عرب را تکان داد و سطحی جدید از مجادلات میان شیعیان و سنیها منطقه خاور میانه را رقم زد، مجادلاتی که تبعات آن تمام منطقه را به مخاطره جدی انداخته است.
در جنگ داخلی سوریه، عربستان سعودی از مخالفان اسد و جمهوری اسلامی به حمایت از اسد برخاستند و جنگ سرد میان ایران و عربستان یک بار دیگر تشدید شد. در این نوبت عربستان سعودی که پیش از این از نفوذ برجسته ایران در عراق، لبنان و در میان فلسطینیان سخت نگران بود، شمشیر را از رو بسته و علنا در مقابل سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی قرار گرفت.
در یمن نیز حمایت جمهوری اسلامی از حوثیها نمک به روی این زخم پاشید به طوری که حتی خطراتی چون داعش که منافع هر دو کشور را تهدید میکند نتوانست از تنزل بیسابقه روابط دو کشور جلوگیری کند.
امروز حاکمیت جدید عربستان سعودی مقابله با ایران را از هر اولویتی، حتی مقابله با داعش و القاعده مهمتر میداند.
-ایران به عنوان حامی شیعیان جهان و عربستان به عنوان رهبر «معنوی» سنیها آیا در یک نقطه تاریخی امکان تفاهم خواهند داشت؟
-اختلافات میان شیعیان و سنیها امروز بی شک یکی از بزرگترین خطراتی است که ثبات و امنیت منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را تهدید میکند. با این حال باید در نظر داشت که این درگیریها که در بعضی نقاط به جنگ هم کشیده شده است، بیشتر به لحاظ اختلافات و رقابتهای سیاسی است تا اختلافات مذهبی که همواره در ۱۴۰۰ سال گذشته وجود داشته است.
بنا بر این منافع درازمدت کشورهای مسئول ایجاب میکند تا این اختلافات را پیش از آنکه تبدیل به یک جنگ مذهبی شود مدیریت کرده و برای حل این بحران چارهجویی کنند.
من تردیدی ندارم که نقطه رسیدن به یک تفاهم معقول میان ایران و عربستان برای پایان دادن به این گونه تحریکات میتواند در آیندهای نه چندان دور و تنها از طریق دیالوگ و دیپلماسی مهیا شود. باید در نظر داشت امروز شرایط رسیدن به این تفاهم مهیا نیست اگرچه برای دستیابی به آن تلاشی جدی لازم است.
تغییرات اخیر در عربستان سعودی که میتوان آن را به یک «کودتای نرم» تشبیه نمود باعث روی کارآمدن عناصری شده که احتمالا به لحظ فقدان تجربیات لازم راه و روشی را برای مقابله با ایران در عراق و سوریه و لبنان و اینک در یمن به پیش کشیدهاند که عواقب آنها احتمالا برای خودشان به مراتب از آنچه که برای ایران میتواند باشد خطرناک است.
به طور خلاصه، تجربیات اخیر نشان داده که لشکرکشی و قلدری هرگز نمیتواند جای دیالوگ و دیپلماسی را در منطقه بگیرد. تجربه تلخ آمریکا در عراق و افعانستان باید قاعدتا درس خوبی برای همه و به ویژه سعودیها باشد که امروز خواستار حل مشکل یمن از طریق بمباران کردن مردم بیپناه آن هستند.
-آیا جنگ مستقیم/ غیر مستقیم میان دو کشور احتمال دارد؟
-جنگ غیر مستقیم که امروز میان ایران و عربستان در یمن و عراق و سوریه و لبنان در جریان است. جنگ مستقیم تبلیغاتی را هم ما این روزها در اظهارات مقامات ارشد هر دو کشور میبینیم. خوشبختانه به علت نداشتن مرزهای مشترک زمینی احتمال درگیری نظامی تقریبا وجود ندارد گرچه نمیتوانم با قاطعیت بگویم که احتمال یک درگیری هوایی میان ایران و عربستان در صورت ادامه و گسترش تحریکات فعلی یک امر غیرممکن است. فقط این را میدانم که عواقب چنین درگیری برای همه کشورهای منطقه بسیار گران تمام خواهد شد.
-تا چه حد تفاهم منطقهای میتواند منافع کشورهای منطقه را تامین کند و اساسا یک تفاهم منطقهای بر سر چه موضوعاتی عملی است؟
-امروز، مهمترین نقطه آغاز برای رسیدن به یک تفاهم یا مصالحه منطقهای، کوشش جدی ایران و عربستان (همراه با دیگر اعضای شورای همکاری کشورهای خلیج فارس) برای پایان دادن به تحریکات و جنگ تبلیغاتی «شیعه و سنی» در منطقه است. حوادث اخیر از زمان برکناری صدام حسین گرفته تا عواقب ناشی از «بهار عربی» و نهایتا ظهور عواملی چون داعش و القاعده، وضعیت قبلی منطقه را به کلی تغییر داده. این شرایط جدید فضایی را در منطقه به وجود آورده که رسیدن به تفاهمهای برآمده از واقعیتهای روز را ضروری میکند.
باید این واقعیت پذیرفته شود که ایران یک ابرقدرت منطقهای است و حمایتاش از شیعیان منطقه (و جهان) در راستای یک رسالت تاریخی صورت میگیرد. این رسالت نه امروز بلکه در ۵۰۰ سال گذشته، بوده و در آینده نیز خواهد بود. حمایت از حق و حقوق شیعیان از لبنان و سوریه گرفته تا یمن و بحرین و پاکستان، همواره جزئی از رسالت هر حکومت مشروعی است که در ایران بر سر قدرت باشد. اما بایستی توجه داشت که این حمایت فقط از طرق آموزش چریکی دادن و یا مسلح ساختن آنان با موشک و خمپاره تامین نمیشود. اینجاست که دیالوگ و دیپلماسی و نهایتا اعتمادسازی متقابل، باید زمینه کمکرسانیهای مثبت و سازنده را فراهم آورد و این امری است شدنی که میتواند تدریجا صلح و امنیت را در سراسر منطقه تقویت نماید و اساس روابط میان ایران و همسایگان عرب را بر مبنای دیگری پایهگذاری نماید.