ایران و آمریکا دو دشمن متحد، آمریکا و عربستان دو دوست نامتحد
رابطه ایران با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در سالهای گذشته کمتر زمانی به این درجه از چالش رسیده بود.
در ایام انقلاب ۵۷ کشورهای عربی که زیر سایه قدرت مطلق ایران پادشاهی قرار داشتند با حمایت مستقیم و غیرمستقیم از انقلابیون، به روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران کمک کردند. (در این مورد اسنادی موجود است که صادق قطب زاده به صورت مستقیم از عربستان سعودی کمک مالی دریافت کرده و پس از انقلاب نیز در زمانی که برای کودتا علیه حکومتی که خود نقشی پررنگ در آن داشت مجددا به سراغ آنها رفته بود).
پس از پیروزی انقلاب اما معلوم شد تصور اعراب از روی کار آمدن حکومت آیتاللهها در ایران اشتباه از آب درآمده است. پس از همان روزهای اول در مقابل «صدور انقلاب اسلامی» قرار گرفتند. ایرانی که بخش بزرگی از سران ارتش خود را یا اعدام کرده و یا در قامت مخالفان نظام جدید در خارج از کشور به فعالیت وا داشته بود، در واقع ایرانی مطلوب برای کشورهای منطقه بود اما شعارهای آیتالله خمینی به عنوان «رهبر جمهوری اسلامی» منطقه را به تشنج کشاند. در اختلاف بر سر مالکیت ایران بر جزایر ابوموسی و تنب کوچک و بزرگ و همچنین اختلافات مرزی با عراق و ادعای مالکیت خوزستان به عنوان بخشی از سرزمین ملت عرب (که زمینهساز جنگ ۸ ساله میان ایران و عراق شد) عربستان سعودی همواره حامی مواضع دیگر کشورهای عربی بود.
دکتر مهرداد خوانساری در گفتگویی با کیهان لندن با اشاره به اینکه روابط ایران و عربستان در دوران پادشاهی پهلوی در عین اختلاف «هیچ تضادی با یکدیگر نداشت» میگوید: «سعودیها اما با توجه به نقش ایران و بلندپروازیهای شاه فقید ایران که همواره به آنها به چشم “برادر کوچکتر” نگاه میکرد، دل خوشی از او نداشتند. آنها در پی وقوع انقلاب ۵۷ در ابتدا از روی کار آمدن یک حکومت اسلامی استقبال کردند اما دیری نگذشت که متوجه شدند بر خلاف دوران شاه که همواره رابطه دو کشور در سطحی معقول مدیریت شده بود،این رابطه شکلی جدید به خود گرفته است. جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خمینی مشروعیت آنان را زیر سوال برده و ضمن رد نقش آنان به عنوان متولیان اماکن مقدس مسلمانان در مکه و مدینه، به صورتی کاملا آشکار خواستار تغییر در ساختار سیاسی آن کشور بود». (مشروح مصاحبه کیهان لندن با دکتر مهرداد خوانساری زیر عنوان «برادران دینی ولی دشمن؛ پیشینه اختلاف ایران و عربستان و چشمانداز آینده» درصفحه ۱۶ همین شماره و کیهان آنلاین مطالعه فرمایید)
با اینکه آیتالله خمینی در وصیتنامه سیاسی خود به صراحت گفته بود «اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایتهای امریکا بگذریم از آلسعود نخواهیم گذشت» اما سیدعلی خامنهای رهبر جدید و علی اکبرهاشمی رفسنجانی که حالا رئیس جمهور شده بود تلاش میکردند که این رابطه را ترمیم کنند. این تلاشها به نحوی بود که همزمان با سفر ملک عبدالله ولیعهد وقت عربستان سعودی به تهران برای شرکت در کنفرانس سران کشورهای اسلامی، وی به دیدار خامنهای نیز رفت. رهبر جمهوری اسلامی در آن دیدار ضمن تاکید بر آنکه «ظرفیت همکاری میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بسیار بیشتر از سطح کنونی است» گفت: «دولت جمهوری اسلامی ایران اراده کرده است که روابط خود را با عربستان سعودی در زمینههای مختلف، توسعه دهد، و اگر دولت عربستان نیز چنین ارادهای داشته باشد، با نزدیکی دو کشور به یکدیگر، اهداف کنفرانس اسلامی عملی و محقق خواهد شد».
اما این روابط نه در دوران سیاستهای تنش زدایی سید محمد خاتمی و نه در دوره ماجراجوییهای احمدینژاد و نه حتی امروز با سیاستهای نرمشی حسن روحانی به سطحی مطلوب دست نیافته است.
فصل جدید دنیای عرب
تغییرات در ساختار سیاسی عربستان سعودی و روی کار آمدن نسل جدید رهبران این کشور با تحولات عمیقی در روابط خارجی آنها همراه بوده است. دکتر دیوید منشری استاد موسسه مطالعات ایران شناسی آلیانس در دانشگاه تل آویو در گفتگو با کیهان لندن با اشاره به برگزاری نشست مشترک کشورهای سنی منطقه در کمپ دیوید به منظور مذاکره با باراک اوباما میگوید: «فرستادن گروههای نظامی به بحرین و یمن یک مرحله تازه در روابط عربستان سعودی است. آنها معمولا این گونه عملیاتها را انجام نمیداده و بیشتر در انتظار اقدام دیگر کشورها بود. این تغییر روش نشان از ناراحتی و نگرانی آنها در کنار رهبران دیگر کشورهای منطقه و اسرائیل از سیاستهای ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه است. تصور آنها بر این است که آمریکا تنها به دشمنان خود کمک میکند و دوستان خود را رها کرده است و در این میان مسئولیت مقامات آمریکایی است که آنها را قانع کند که چنین برداشتی صحیح نیست». دیوید منشری در بخشی دیگر از این مصاحبه نگرانی کشورهای منطقه از افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و کمک ایالات متحده آمریکا به این نقش را «احساسی بجا» توصیف کرده و میگوید: «آمریکا بر اساس منافع خودش، دشمن ردیف اول ایران، یعنی حکومت صدام حسین را نابود و دشمن ردیف دوم ایران یعنی طالبان را برکنار کرد. تاکید میکنم با اینکه این اتفاقات بر اساس منافع ملی ایالات متحده آمریکا انجام پذیرفته است اما این برداشت را که ایران و ایالات متحده در منطقه منافع مشترکی دارند را تقویت میکند، امروز هم مساله داعش (حکومت اسلامی) را باید به عنوان دشمن مشترک ایران و آمریکا نگاه کرد. بایستی توجه داشت که خاورمیانه در چند سال اخیر و پس از “بهار عربی” چهره جدیدی به خود گرفته است و به نظر من کشورهای عربی منطقه میبایست مسئولیت امنیت کشورهایشان را به دست خودشان گرفته و انتظار کمک از کشور دیگری را نداشته باشند». (مشروح مصاحبه کیهان لندن با دیوید مِنَشری زیرعنوان «نگرانی کشورهای حوزه خلیج فارس از نفوذ رژیم ایران» میتوانید در کانال یوتیوب کیهان لندن و در کیهان آنلاین بشنوید).
متحدان دیروز، دوستان امروز
روزنامه العرب چاپ لندن به نقل از یک منبع آگاه مینویسد که در مذاکرات وزاری امور خارجه کشورهای عربی خلیج فارس با همتای آمریکایی خود نسبت به دخالت ایران در امور داخلی کشورهایشان هشدارهایی جدی را مطرح شده است. العرب اضافه میکند آنها بر این باورند که «تهران با حمایت از جریانهای خاص و گروههای شبه نظامی در یمن، عراق و بحرین منافع خود را پیش برده و این مساله با منافع و مصالح آنها مغایرت دارد».
گزارشها از جلسه مشترکی که در پاریس برگزار شده بود حاکی از نارضایتی وزاری عرب حاضر در جلسه در مواضع جان کری است بخصوص آنکه «به روشنی دیدند که امریکا از مواضع خود در رد ادامه حکومت بشار اسد نیز عقب نشسته است».
در همین حال شورای روابط خارجی در تحلیلی نسبت به نشست باراک اوباما با مقامات کشورهای عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر، عمان و بحرین مینویسد: «پادشاهیهای عرب می خواهند آمریکا، ایران را خلع سلاح کند، توازن قدرت در درگیری داخلی سوریه را علیه بشار اسد تغییر دهد و درگیری میان اسرائیل و فلسطین را حل کند. اما واشنگتن ترجیح میدهد روی آسیا متمرکز شود و سیاست گذاریهای باتلاق خاورمیانه را پشت سر بگذارد». ری تکیه نویسنده این مطلب که پیشتر از کارشناسان وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا بود پیرامون رابطه ایران و آمریکا پس از توافق هستهای اضافه میکند: «آمریکا ممکن است روابط خود را با این کشور از سر نگیرد، اما به طور قطع از بهبود روابط و همکاریهای تاکتیکی در مناطقی همچون عراق و در مورد مسائلی همچون جنگ با داعش، استقبال میکند» موضوعی که ناخرسندی کشورهای عربی منطقه را به همراه خواهد داشت.
واشنگتن تایمز نیز در تحلیلی پیرامون نشست کمپ دیوید به موضوع نگرانی کشورهای عربی و غیرعربی از امکانات هستهای ایران پرداخته و مینویسد: «طبق گزارشهای منتشر شده، با توجه به اقدامات آمریکاییها در مذاکرات، دیپلماتهای فرانسوی بر این باورند که باراک اوباما قصد دارد ایران را جایگزین عربستان سعودی کند تا نیروی هستهای ایران به ثبات در خاورمیانه تحت سلطه این کشور منجر شود». با اینکه در همین مقاله تاکید شده است که با سخنان اوباما و بایدن با موفقیت توافق نهایی «دست نیافتن ایران به تسلیحات هستهای دست کم تا ۱۵ سال آینده کسب اطمینان خواهد کرد» اضافه میکند: «با توافق هستهای اوباما با ایران، نفوذ آمریکا در منطقه خاورمیانه به نفع ایران کاهش خواهد یافت و از سوی دیگر رقابت تسلیحاتی قریب الوقوع در خاورمیانه و به دنبال آن بی ثباتی بیشتر در منطقه شکل خواهد گرفت».
کامنتری مگزین نیز در مطلبی با اشاره به «قهر سران کشورهای مهم عربی» و عدم شرکت سران کشورهای تاثیرگذار منطقه در نشست کمپ دیوید و اجرای سیاستهای مستقل این کشورها بدون توجه به سیاستهای ایالات متحده آمریکا، مینویسد: «باراک اوباما در نشست کمپ دیوید هر چه بگوید و یا هر اقدامی که انجام دهد، باز هم نمیتواند این روند خطرناک را جبران کند. متحدان عرب آمریکا به دنبال تعهد واشنگتن به محدودسازی و مقابله با تهران هستند؛. در حالی که آمریکا در کناری ایستاده است و به افزایش نفوذ و سلطه ایران در منطقه مینگرد».
کریم سجادپور تحلیلگر ارشد موسسه کارنگی نیز با اشاره به تحولات منطقه بر این باور است که «یک درک رو به رشد در کاخ سفید وجود دارد که ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی دوستانی هستند که با یکدیگر اتحاد ندارند و این درحالی است که ایران و ایالات متحده با یکدیگر متحدانی هستند که رابطه دوستی ندارند».
اوباما و دنیای عرب
در این میان، رئیس جمهور ایالات متحده برای نخستین بار با یک روزنامه عربی مصاحبه میکند تا پیام روشنی را به متحدان خود در منطقه برساند. باراک اوباما در مصاحبه با روزنامه الشرق الوسط با اشاره به نگرانی سران کشورهای عربی خاورمیانه میگوید: ««کشورهای منطقه حق دارند از فعالیتهای ایران، به ویژه حمایتش از عوامل نیابتی خشن در داخل مرزهای کشورهای دیگر، عمیقا نگران باشند». او به سخنرانی دو سال گذشته خود در سازمان ملل اشاره کرده و تاکید میکند که ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه منافعی محوری شامل «مقابله با تجاوز خارجی، تضمین جریان آزاد انرژی و تجارت، و آزادی کشتیرانی در آبهای بینالمللی- از جمله در تنگه هرمز و تنگه باب المندب، متلاشی کردن شبکههای تروریستی که مردم ما را تهدید میکنند، و جلوگیری از تولید سلاحهای کشتار جمعی» است.
اوباما در بخشی دیگر از این مصاحبه در پاسخ به پرسشی پیرامون جایگاه ایالات متحده آمریکا در مقابله با «صدور انقلاب» توسط جمهوری اسلامی، گفته است: «ایران آشکارا درگیر رفتاری خطرناک و بی ثبات کننده در کشورهای مختلف منطقه است. ایران یک کشور حامی تروریسم است». او در ادامه به حمایت جمهوری اسلامی در حمایت از رژیم اسد، حزبالله لبنان، حوثیهای یمن اشاره کرده و میگوید: «ما می توانیم تصور کنیم که اگر ایران به سلاح هستهای مسلح شود، رفتارش چقدر تحریک آمیزتر خواهد شد. افزون بر آن، برای جامعه بینالمللی نیز مقابله و بازدارندگی در برابر رفتار بی ثبات کننده ایران دشوارتر میشود. حتی در زمانی که ما دنبال یک توافق هستهای با ایران هستیم، آمریکا در برابر دیگر رفتارهای عاری از حس مسئولیت ایران همچنان هوشیاری خود را حفظ کرده است».