دلم برای شاملو میسوزد.
برای حمید مصدق هم
و برای محمد نوری.
دلم برای همهی هنرمندان رفته میسوزد
و برای تمام عالِمان مردهی وطنم .
دلم برای تمام راهگشایانِ آزادیِ آزادی ندیده میسوزد!
دلم برای خودمان هم میسوزد؛
اگر شاملوئی دیگر،
مصدقی دیگر،
دیگرهای دیگری،
به این دنیا نیایند
اگر عالِمان، عالِمان بعدی را نیاموخته باشند؛
و به جای هر مبارزِ رفته،
مبارز دیگری داوطلب نشود!
دلم برای خودمان میسوزد،
اگر شایستهای باقی نماند
و جوان هممیهن به ناچار از نادانان بیاموزد!
دلم برای خودم میسوزد،
اگر پایان الیگارشیها را به چشم نبینم؛
چه الیگارشیِ لمپنها!
چه الیگارشیِ نیکان!