هفته گذشته موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک در لندن میزبان فرانک لوین از اعضاى سابق دستگاه اطلاعاتى ایالات متحده آمریکا بود که در حال حاضر در چین مدیر عامل یک شرکت صادراتى است. او مطالب متعددى را در روزنامهها و مجلاتى همچون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و «مسائل بینالمللی» منتشر کرده است.
در این جلسه او تلاش داشت تا نمایى باز براى تحلیل واقعیات امروز چین ارائه دهد.
فرانک لوین در این نشست ۴ محور را مطرح نمود و توجه داد که در بررسی تحولات چین میبایست این ۴ محور را در نظر داشت.
١) رهبرى جى پینگ
شی جى پینگ در حال حاضر سومین سال رهبرى خود را پشت سر مىگذارد. در این مدت او مدیریت جمعى در چهارچوب حزب کمونیست چین را به یک مدیریت متمرکز زیر نظر خود تغییر داده است. او در حال حاضر تلاش مىکند که خود را به صورت یک نماد خاص و نظرات خویش را به مثابه یک «فرقه» تبدیل کند. تصاویر او امروز در همه جا دیده مىشود و دانشآموزان در مدرسه در مورد او انشا و شعر مىنویسند. از سویى دیگر او براى تثبیت موقعیت حزبى خود دست به اقدامات گستردهاى علیه فساد ادارى این کشور زده است. این مبارزات به چهره بیرون حزبى او نیز کمک کرده است و البته فرصت مناسبى را براى مدیریت متمرکزش به وجود آورده تا مخالفانش را زیر عنوان مبارزه با فساد از عرصه سیاست خارج کند. البته باید در نظر داشت که انتظار تحولى عمیق در این دوران نمیرود و به صورت مشخص او «گورباچف چین» نخواهد بود.
٢) اقتصاد
مدل اقتصادى که چین در ٣۵ سال گذشته پیش گرفته است همچنان ادامه دارد. اما «اقتصاد صادرات محور» فضایى براى «اقتصاد مصرف محور» با رویکردى داخلى باز کرده است. این مشخص است که چینیها در «اقتصاد کلان» بسیار موفقتر از «اقتصاد خرد» بودهاند. رشد اقتصادى چین نسبت به سالهاى گذشته با سرعت کمترى رشد پیدا کرده است اما به هر صورت نسبت به کشورهاى اروپایى همچنان از رشد مطلوبترى برخوردار است. با این همه باید توجه داشت که بازار مسکن و بورس در چین به عنوان چالشهاى اقتصادى این کشور محسوب مىشوند. بسیاری از کارشناسان، اصلاحات در این دو حوزه را ضروری میدانند اما مردم همچنان تصویر مثبتی نسبت به صورت کلی اقتصاد در ذهن خود دارند.
۳) ثبات اجتماعی
مبارزه با فسادی که جی پینگ به راه انداخته است با استقبال عمومی همراه بوده و به بهبود چهره حزب کمونیست در میان عامه مردم کمک کرده است. همچنین قرار است اصلاحاتی در زمینه اجتماعی صورت گیرد تا شهروندان چین امکان بیشتری برای دخالت در سرنوشت خود به دست آورند. اما باید توجه داشت که این اصلاحات هرگز به تزلزل جایگاه حزب کمونیست نخواهد انجامید. از سویی دیگر توجه به این نکته ضروری است که این تصمیمات در سطح کلان و مسائل سرنوشتساز نیست و تغییرات اصلاحی تنها در سطحی است که مردم را در سرنوشت خود کمی بیشتر دخیل کند و این مطلقا به معنی شکلگیری یک دموکراسی [با مفهوم غربی] در چین نخواهد بود. دولت همچنان از تمام ابزارهای خود برای کنترل تحولات اجتماعی استفاده میکند و تحولی مانند «بهار عربی» و یا امثال آن در چین بسیار دور از ذهن است.
۴) سیاست خارجی
سیاست خارجی جدید چین یک روند متفاوت از سالهای گذشته را تجربه میکند. به طور سنتی سیاست خارجی چین تنها شامل سیاستهایی میشد که در مقابل «تجاوز»های احتمالی به ثبات مرزی خود میاندیشید. اما امروز سیاست خارجی به مفهوم مدرن آن در چین شکل گرفته و بازی جدیدی را آغاز کرده است. سیاست خارجی جدید چین به روی «حوزههای مورد علاقه» دور میزند و تلاش میکند از سیاستهایی که موجب به چالش کشیدن این کشور در عرصه جهانی شود دوری کند. با این حال سیاستهای چین در قبال کشورهای همسایه به ویژه ژاپن با چالش روبروست و اتحاد همسایگان چین با ایالات متحده آمریکا دولت چین را در جایگاه مناسبی قرار نمیدهد.