او عکاس جنگی است اما عکسهایش هم از جنگ میگویند و هم از صلح، هم از درد و هم از آرامش، هم از امید و هم از ناامیدی، هم از مرگ و هم از زندگی.
رضا دقتی عکاس خبری است که بیش از سه دهه از عمر خود را به عکاسی حرفهای مشغول بوده و به گفته خودش همه این مدت را با احساسات متضاد زندگی کرده است.
او عکاسی را از زمانی که ۱۳- ۱۴ ساله بود شروع کرد. میگوید کاملا تصادفی و بر اثر یک اتفاق: در آن سالها مشترک ماهنامه علمی «دانشمند» بودم. یک روز در سرمقاله این مجله خواندم که نوشته بود در آینده بی سواد کسی خواهد بود که عکاسی نداند. این جمله برای من آن روزها خیلی جالب بود و تاثیر زیادی روی من گذاشت. همین جمله هم مشوقم شد برای به دست گرفتن دوربین و دنبال کردن عکاسی.
رضا فارغالتحصیل رشته معماری از دانشگاه تهران است. او پیش از انقلاب سال ۵۷ بیشتر به عکاسی معماری مشغول بود. درگیریهای سال ۵۷ اما رضا را به سمت عکاسی خبری کشاند. وی پس از تغییر رژیم شروع کرد به عکاسی از حوادث مختلفی که در کشور در جریان بود، از ترکمنها و از درگیریهای کردستان. حکومت اما تاب تحمل آنچه را او به تصویر میکشید نداشت. عرصه بر رضا تنگ و تنگتر شد تا جایی که دیگر اجازه نداشت با دوربین از خانه خارج شود. به این نقطه که رسید دیگر فشارها را تاب نیاورد و راهی خارج از کشور شد. با این حال ذهن و فکر او درگیر ایران بود.
رضا به بیش از صد کشور دنیا سفر کرده است؛ از کردستان تا افغانستان، از لبنان تا ترکیه، از پاکستان تا چین و از سارایوو تا قاهره. با این حال برای ایران دغدغهای ویژه دارد. در ناآرامیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و کشته شدن ندا آقا سلطان، یکی از عکسهای ندا توسط رضا بازپردازی شد و ۵۰۰ نفر در کنار برج ایفل در پاریس و همچنین روبروی کاخ سفید در واشنگتن این عکس را بر صورت خود نهاده و خود «ندا» شدند و تابلویی از چهره ندا به نمایش گذاشتند.
او در توضیح دغدغههایش درباره ایران میگوید: تا ریشه در آب است امید ثمری هست. من هیچ گاه ریشهام را فراموش نکردهام.
شاید به دلیل همین دغدغه است که در میان کشورهای مختلفی که او به آنها سفر کرده و از آنجا عکاسی کرده است افغانستان و آذربایجان جایگاهی ویژه دارند. دو کشوری که از نظر فرهنگی به فرهنگ ایرانی و به فرهنگ زادگاهش تبریز نزدیک هستند. دقتی در طول همه دوران زندگیاش در فرانسه بارها و بارها به این دو کشور سفرکرده، در این دو سرزمین نمایشگاه برگزار کرده و کتابهای عکس متعددی درباره این کشورها و مردمانش چاپ نموده است.
رضا دقتی ۱۴ سال پیش مرکز آموزشی «بنیاد فرهنگی آینه» را در افغانستان تاسیس کرد. او با اشتیاق از این بنیاد فرهنگی و فعالیتهایش میگوید. بنیادی که به گفته او تا کنون هزاران جوان افغان در آنجا مشق روزنامهنگاری، عکاسی و فیلمبرداری کردهاند.بنیادی که عکاسانی بنام هم از آنجا فارغالتحصیل شدهاند. عکاسانی همچون مسعود حسینی که توانست جایزه پولیتزر را از آن خود کند.
بنیاد آینه همچنین مجلهای به نام «پرواز» را به صورت رایگان برای کودکان افغان پخش میکند. علاوه بر این اقدامات، تحت پوشش این بنیاد رادیو «صدای زن افغان» در افغانستان نیز تاسیس شده است. همین رادیو در رامالله به نام NISSA FM شنیده میشود.
رضا دقتی این روزها خود را برای برگزاری نمایشگاهی در پاریس آماده میکند. دیواری روی رودخانه سن در کنار موزه لوور هست که ۳۵۰ متر طول و هفت متر عرض دارد. وی درباره این نمایشگاه توضیح میدهد: از ماه جولای به مدت سه ماه نمایشگاهی از پرتره پناهندگان دنیا بر روی این دیواره به نمایش خواهم گذاشت. در کنار آن، تعدادی از عکسهایی که کودکان ۱۲ تا ۱۵ ساله سوری گرفتهاند در معرض دید قرار خواهد گرفت.
کودکانی که بیش از یک سال و نیم است در عراق توسط رضا و افرادی در کمپ آموزش دیدهاند. رضا در چند سفر خود به کمپ کودکان را آموزش داد. درآمد این نمایشگاه نیز به سازمان بینالمللی پناهندگان که تحت پوشش سازمان ملل فعالیت میکند اختصاص خواهد یافت.
دقتی علاوه بر این، در ماه سپتامبر ۲۰۱۵ در شهرداری منطقه ۱ پاریس نمایشگاهی درباره کشور آذربایجان برگزار خواهد کرد.
از رضا درباره مهمترین خاطره تلخ و شیرینی میپرسم که در همه سالهای فعالیت کاریاش تجربه کرده است.
میگوید: به عنوان عکاس خبری به سارایوو رفته بودم. در روزهایی که این شهر تحت محاصره صربها بود و شهر در وضعیت بسیار بدی قرار داشت. فقر و گرسنگی در شهر بیداد میکرد. گاهی جسدها تا چند روز روی زمین میماند و کسی جرات نداشت زیر تیراندازیهای صربها آنها را جمع کند. در یکی از همین روزها دختربچهای را دیدم که در گوشهای ایستاده و به دیوار تکیه زده بود. دخترک عروسکهایی را بر روی یک چهارپایه قرار داده بود. پس از گرفتن عکس نزدیک شدم و پرسیدم چه میکنی؟ گفت مادربزرگم چهار روز است غذا نخورده و گرسنه است، آمدم عروسکهایم را بفروشم و برای او غذا تهیه کنم. آن لحظه را هیچ گاه فراموش نمیکنم. سادگی دختر برایم شیرین بود و ماجرا در عین حال بسیار تلخ. در عکسی که از او گرفتهام هم میتوان درد را دید و هم زیبایی انسانیت را.
رضا دقتی در ماه آوریل سال جاری با همکاری شش تن دیگر کتابی با عنوان «استعدادهایی برای بشریت Talents for Humanity» منتشر کرد. فصل مشترک هفت نویسنده اقدامات خیرخواهانهای است که در کنار حرفه اصلی خود انجام دادهاند.
او درباره ماجرای نوشتن این کتاب میگوید: چند سال پیش فردی به نام تیوری سانچز که برای یک موسسه خیریه به همین نام در آمریکا کار میکند نزد من آمد و پیشنهاد نوشتن کتابی درباره فعالیتهایم را داد. من اما در پاسخ گفتم من تنها کسی نیستم که علاوه بر فعالیت حرفهای اقدامات بشردوستانه هم انجام میدهم و بنا بر این بهتر است کتاب درباره تعدادی از این افراد باشد. آقای سانچز ماجرا را دنبال کرد و در نهایت گروهی ۷ نفره را شکل داد.
رضا بیش از سه دهه است که به صورت مداوم در سفر است و عکاسی میکند .از مجموعه عکسهای او بیش از ۳۰ کتاب به چاپ رسیده است. «آذربایجان؛جلوه گاه آتش»، «آذربایجان؛ کشتار مردم بی گناه»، «سندباد»، «جنگ و صلح»، «یاغی دلان مسعود»، «از روسیه تا طالبان» و «پرواز» ( با اقتباس از منطقالطیر عطار) از جمله این کتابها هستند. او همچنین موفق به دریافت جوایز معتبر بینالمللی هم شده است. جایزه بهترین عکس مطبوعاتی دنیا ،جایزه لوسی، نشان شوالیه ملی لیاقت در فرانسه و همچنین دریافت جایزه از مرکز بینالمللی عکاسی از جمله این افتخارات است.
رضا هم اکنون عکاس مجله معروف نشنال جئوگرافی است و پیش از این هم با نشریات معتبری همچون هفته نامه آمریکایی تایم، مجله فرانسوی پاری ماچ و مجله آمریکایی نیوزویک همکاری داشته است. با این حال میگوید فهرست کارهای نکردهای که برای خودش در دفتر یادداشتاش نوشته بیشتر از کارهایی است که تا امروز انجام داده است.
زمانی که از نخستین سوژه فهرست بلندش میپرسم، سوژهای که دوست دارد انجام دهد با خنده میگوید: واقعا دلم میخواهد روزی به ایران آزاد برگردم، به کشوری که دموکراسی بر آن حاکم باشد و بتوانم دوباره در آنجا عکاسی کنم.