یک پناهجوی سوری دختر کوچکاش را در میان جمعیت با یک دست گرفته و منتظر است تا از مرز آکچاکاله بین سوریه و ترکیه بگذرد و وارد خاک ترکیه شود. به چهرهها نگاه کنید و به نگاه نگران و هراسان آن پسرکی که از زیر دست مرد به دوربین نگاه میکند. آیا کسانی که از نگاه این دوربین به او نگاه میکنند، او را و هزاران کودک مانند او را میبینند؟ کودکانی که به دنیا آمدهاند تا قربانی شوند.
اومیت بکتاز، خبرنگار عکاس، مینویسد: مرد در آن سوی سیم خاردار به همه ما که این سو ایستادهایم اشاره میکند و از سربازان و مسوولان و رسانهها یاری میخواهد. تو گویی از آنچه دور و بر او جریان داشت بسیار دور بود: بی شمار مردمی که برای عبور از مرز التماس میکنند. اینها پناهجویانی هستند که از تل ابیض فرار کردهاند چرا که از دو سو بین نیروهای داعش و کردها محاصره شدهاند. میشنوم که کسی میگوید: ما را راه دهید! ما در اینجا داریم میمیریم!
کودک هراسان نگاه میکند. چیزی در نگاهش هست. انگار میداند چه در حال روی دادن است. در این گرما، با وجود این همه فریاد و شلوغی در اطرافش و با اینکه با دستانش از سیم خاردار آویزان است اما گریه نمیکند. فقط با چشمان درشتاش نگاه میکند.
دقایقی پس از آنکه من این عکس را گرفتم، مسوولان ترک اجازه دادند که این افراد وارد خاک ترکیه شوند. آنها تشنه و مأیوس آمدند تا کمی آب بنوشند و اندکی بیاسایند. اما در اینجا هیچ نیست: نه آب، نه توالت، نه سایهای و نه ساختمانی اصلا.
ظهر بود که این عکس را گرفتم. گرما طاقتفرسا بود. سربازان و گروههای غیردولتی و داوطلب شروع کردند بطریهای آب را به سوی آنها پرتاب کردن. ولی معلوم بود که به اندازه کافی برای همه وجود ندارد.
دهها هزار کودک مانند دخترک این عکس وجود دارند که رنج میکشند و او فقط یکی از آنهاست.
*منبع: رویترز ۱۵ژوئن ۲۰۱۵