فرمانده عملیات‌های انتحاری دولت اسلامی: من قصاب نبودم (اشپیگل)

دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۴ برابر با ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۵


نگاه من این بود که همه این مردم یا تغییر مذهب بدهند و یا از اینجا مهاجرت کنند. مهم نبود چه زمانی این اتفاق می‌افتاد.

بعد از فاجعه  ۱۱ سپتامبر، تعداد زیادی از کسانی که به ارتباط با شبکه‌های تروریستی متهم بودند به زندان گواتنانامو منتقل شدند.

زندانی که شرایط نگهداری زندانیان در آن با انتقاد فعالین حقوق‌ بشر روبرو شد تا اینکه باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ وعده‌ تعطیلی آن و انتقال زندانیان به کشورهای دیگر را داد. به نظر می‌رسد که این وعده‌ رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا تا پایان سال جاری میلادی محقق شود.

اما پس از جنگ ایالات متحده آمریکا و بریتانیا در عراق، زندان‌هایی هم‌چون ابوغریب به چالشی تازه برای آنها تبدیل شد. شیوه‌ نگهداری و بازجویی از بازداشت‌شدگان و حاشیه‌های آن هم‌چنان به پرسش و چالش کشیده می‌شود. اما کمتر روزنامه‌نگاری بوده است که امکان ورود به این بازداشتگاه‌ها را داشته باشد. با اوج‌گیری فعالیت دولت اسلامی (داعش) نیز تعدادی از اعضای ارشد این گروه پس از بازداشت در زندان‌هایی نامشخص نگهداری می‌شوند اما این بار روزنامه آلمانی اشپیگل امکان آن را یافت تا با ابوعبدالله مسئول آموزش عملیات‌های انتحاری دولت اسلامی (داعش) در یکی از این زندان‌های امنیتی ملاقات کرده و با او مصاحبه کند.

متن زیر ترجمه کامل متن و مصاحبه مجله اشپیگل با ابوعبدالله است که در بخش انگلیسی این رسانه آلمانی منتشر شده است:

ساعت ۱۰ شب وقتی مسئول حفاظت برای تایید هویت تیم «اشپیگل» با دفتر مرکزی تماس گرفت، در آهنی بزرگی به آرامی باز شد. از میان راهروهای بتونی که ۴ متر ارتفاع دارند عبور می‌کنیم. در سر هر پیچ دو هاموی [خودروهای زرهی مخصوص ایالات متحده آمریکا] مجهز به تیربار سنگین در دو جهت متفاوت موضع گرفته‌‌آند. در انتهای این راهرو در اصلی زندان قرار دارد.

چارت سازمانی دولت اسلامی Daily Telegraph ©
چارت سازمانی دولت اسلامیDaily Telegraph © 

این مجموعه فوق امنیتی در بغداد واقع شده اما ما مجاز به اعلام نام و محل آن نیستیم. این یکی از شرط‌های مورد توافق برای انجام این مصاحبه با یکی از مهمترین ساکنان این محل بود: مردی که نزدیک به ۴۰ سال سن دارد و او را با نام مستعار «ابو عبدالله» می‌شناسند. تا یک سال و نیم پیش وی مسئول هماهنگی عملیات‌های انتحاری دولت اسلامی در بغداد بود. ابوعبدالله جزو تعداد انگشت‌شماری از رهبران دولت اسلامی است که زنده بازداشت شده است. بیشتر آنها [فرماندهان دولت اسلامی] پیش از دستگیری یا خود را منفجر می‌کنند یا با خوردن سم و یا بر اثر درگیری کشته می‌شوند. زنده دستگیر شدن، در میان برنامه‌های این گروه تروریستی جایی ندارد.

اما ابوعبدالله سریع‌تر از آنکه فرصت خودکشی داشته باشد دستگیر شد. او و تعمیرگاه اتوموبیلی که در واقع پوششی برای محل تولید بمب‌ بود، مدت‌ها پیش از دستگیری‌اش در ژوییه ۲۰۱۴ تحت نظر بوده است. این محل بدون آنکه خسارتی به آن وارد شود تسخیر می‌شود و خود او [ابوعبدالله] با شگفتی در این مورد صحبت می‌کند.

نام او بارها در تحقیقات انجام شده در ماه‌های گذشته برای دستیابی به ساختار رهبری دولت اسلامی تکرار شده بود. تمام جزئیات شهادت‌های او توسط کارآگاهان پلیس عراق، سرویس امنیتی وزارت کشور و دیگر مقامات رسمی در اختیار اشپیگل قرار گرفته است.

بر اساس این تحقیقات می‌توان نتیجه گرفت که درون دولت اسلامی یک تقسیم کار بسیار جدی و بسته  وجود دارد. اطلاعات افراد از عملیات‌ها تنها به اندازه نیاز آنهاست و درست مانند یک چرخ دنده کوچک در یک ماشین بزرگ است که در صورت شکسته شدن سریعا امکان جابجایی آن وجود دارد. در این ساختار بیشتر اعضای دولت اسلامی حتی اگر بخواهند هم تنها می‌توانند بخش بسیار کوچکی از اطلاعات مربوط به ساختار کلی آن را به دست بیاورند. با این‌حال موقعیت کلیدی ابوعبدالله در بغداد متفاوت بود چرا که او مسئولیت انتخاب افراد برای انجام حمله‌های تروریستی را بر عهده داشت. او کسی بود که محل انجام عملیات را انتخاب و افراد را برای انجام عملیات انتحاری تجهیز می‌کرد و تا آخرین لحظه‌ همراه آنها بود.

ما تنها زمانی امکان مصاحبه با ابوعبدالله را پیدا کردیم که او مدت‌ها تحت بازجویی مقامات عراقی قرار داشت. این مصاحبه باید در شب انجام می‌شد چرا که در این زمان رفت و آمد کمتری وجود دارد و امکان انجام ناگهانی یک حمله‌انتحاری در مقابل زندان کمتر است، موضوعی که پیشتر اتفاق افتاده بود. مقامات رسمی هم‌چنین موقعیت و زمان جابجایی ابوعبدالله را به شدت مخفی نگاه می‌دارند. فرمانده صفر از مقامات پلیس جنایی بغداد می‌گوید: «ابوعبدالله و دیگر زندانیان مهم به صورت چرخشی از زندانی به زندان دیگر انتقال داده می‌شوند تا از  فرار احتمالی آنها جلوگیری شود».

در دوران نوری المالکی نخست وزیر سابق عراق چنان فسادی در جریان بود که زندانیان و حتی خطرناک‌ترین اعضای گروه تروریستی دولت اسلامی [با پرداخت رشوه] امکان فرار از زندان را به دست می‌آوردند. قضات فاسد، سیاستمداران و افسران پلیس که از دولت اسلامی رشوه دریافت می‌کردند به مشکل بزرگی تبدیل شده بود. یک مقام سرویس مخفی به ما می‌گوید: «در آن زمان ما زندانیان را در اولین فرصت ممکن اعدام می‌کردیم تا آنها نتوانند به راحتی [حکم برائت گرفته و] از دادگاه خارج شوند». او می‌گوید که این وضعیت در دوران حیدر العبادی نخست وزیر جدید عراق بهبود یافته و تعدادی از  مقامات فاسد برکنار شده‌اند. با این‌ حال پرداخت رشوه هم‌چنان در جریان است.

به گفته یکی از کارآگاهان، جنگ پلیس و نیروهای امنیتی با دولت اسلامی هیچ شباهتی با جنگ علیه نیروهای تبهکار دیگر ندارد. عملیات‌های انتحاری توسط دولت اسلامی گاه به صورت یک موج همزمان در چند نقطه از بغداد (مسجد‌ها، بازار، در مقابل ایستگاه‌های بازرسی و رستوران‌ها) انجام می‌شود.

فرمانده صفر به طور مشخص در مورد حمله انتحاری که توسط ابوسمیر انجام شده بود می‌گوید: «آنها هنرمندانه این‌ عملیات را انجام دادند. آنها بسیار پیچیده عمل می‌کنند و همه چیز را نابود می‌کنند. هیچ چیزی از ماشین بمب‌گذاری شده باقی نمی‌ماند و به این ترتیب امکان تحقیق در مورد اینکه این مواد منفجره چگونه کارسازی شده است وجود ندارد».

در نگاه آنان اعدام نکردن یک عضو دولت اسلامی تنها به دلیل اطلاعاتی است که او می‌تواند داشته باشد. در مورد ابوعبدالله نیز به همین شکل است، همان طور که یکی از بازپرس‌ها می‌گوید: «او از افراد بسیاری نام می‌برد و اطلاعات جزئی در مورد مظنونان و عملیات‌ها دارد، اما تمام این اطلاعات را ذره ذره رو می‌کند». او می‌داند تا زمانی‌که صحبت می‌کند و اطلاعاتی در اختیار ما می‌گذارد ممکن نیست اعدام‌ شود.

هم پلیس و هم نیروهای امنیتی تاکید می‌کنند آنها به هیچ عنوان از شکنجه [برای دریافت اطلاعات] استفاده نمی‌کنند. فرمانده صفر در این مورد می‌گوید: «ما از مدت‌ها پیش او را تحت نظر داشتیم. فیلم‌های زیادی از دیدارهای او با افراد گوناگون و کسانی‌که در عملیات‌ها شرکت داشته‌اند در درست داریم. او از ابتدا با ما همکاری خوبی داشت. صحبت کردن با ما تضمین جان اوست».

ابوعبدالله نیز به ما در مورد رفتار مناسبی که در زندان با او صورت گرفته است سخن گفت، اما امکان تایید این ادعا وجود ندارد. همان طور که در مورد دیگر صحبت‌های او یک تیم تحقیق باید آنها را بررسی کند. به گفته بازپرسان گفته‌های او تصویری دقیق از آنچه او انجام داده است را نشان می‌دهد.

در پرونده بازجویی، ابوعبدالله فردی متعصب توصیف شده، کسی که با طرح‌هایش جان صد‌ها انسان گرفته شده است. او هدف‌ها را انتخاب می‌کرد و افراد مجهز به کمربندهای انفجاری و یا اتومومبیل‌های بمب‌گذاری شده را راهی هدف می‌کرد.

آیا او از کرده خود پشیمان است؟ «نه»؛ این پاسخ یکی از اعضای تیم بازپرسی از ابوعبدالله است. او اضافه می‌کند: «البته اینکه او پشیمان است یا نه موضوع مورد نظر ما نیست. خود شما هم می‌توانید از او در این مورد سوال کنید».

مصاحبه در یک سلول خالی با در باز و حضور  افسران پلیس انجام شد. هنگامی‌که ابوعبدالله به درون سلول هدایت شد یک چشم‌بند قهوه‌ای بر چشم داشت اما وقتی به روی صندلی تاشو نشست آن را از صورت برداشت. در تمام مدت مصاحبه دست‌بند او باز نشد و او جزئیات داخلی دستگاه دولت اسلامی را در پاسخ به پرسش‌های ما تشریح کرد.

ابوعبدالله فرمانده عملیات‌های انتحاری در بغداد که در یکی از زندانی‌های این شهر بازداشت و نگهداری می‌شود. عکس از Ali Arkady/VII/DER© SPIEGEL
ابوعبدالله فرمانده عملیات‌های انتحاری در بغداد که در یکی از زندانی‌های این شهر بازداشت و نگهداری می‌شود.
عکس از Ali Arkady/VII/DER © SPIEGEL

-بر چه اساسی محل‌های انجام عملیات را انتخاب می‌کردید؟

-بر اساس اینکه تا چه حد می‌توانست به مردم ضربه بزند، به طور مشخص افسران پلیس، سربازان و شیعیان.

-به طور معمول آنها در چه مکان‌هایی بودند؟

-پست‌های بازرسی، بازارها و مساجد البته فقط مساجد شیعیان.

-آیا از کشتن این افراد پیشمان نیستی؟

-آنها کافر بودند! شیعیان کافر هستند و در این مورد تردیدی ندارم.

-اما آنها هم مانند تو مسلمان هستند.

-به همین دلیل به آنها این شانس داده می‌شود تا توبه کنند و سنی شوند.

عمار علی مشهور به ابوعبدالله عکس از Ali Arkady/VII/DER © SPIEGEL
عمار علی مشهور به ابوعبدالله
عکس از Ali Arkady/VII/DER © SPIEGEL

-چند حمله را سازماندهی کردی و مواد منفجره را از کجا می آوردی؟

-نمی توانم همه را به خاطر بیاورم اما در چهار ماه آخر، پیش از آنکه بازداشت بشوم، ۱۵ حمله انجام دادیم. برای اتوموبیل‌های بمب‌گذاری شده از مواد منفجره پلاستیکی C4 استفاده می‌کردم که مواد منفجره آن را از داخل گلوله‌های توپ بیرون می‌آوردیم. اما برای کمربندهای انفجاری بیشتر از گلوله توپ‌های ضد هوایی که آنها را سوراخ کرده و داخلش باروت می‌گذاشتم تا اثر بیشتری داشته باشد، استفاده می‌کردم. کمربندهای انفجاری در اندازه های مختلف تهیه و آماده می‌شد.

با وجود آنکه در ساعات پایان شب بسر می بریم اما هوا بی نهایت گرم است و صدای یک هواکش در جایی بیرون از سلول به گوش می‌رسد. ابوعبدالله عرق پیشانی خود را با چشم‌بندش پاک می‌کند. او لحظه‌ای صبر می‌کند و بعد از آن مجددا می‌گوید که ۱۹ عملیات را در آن مدت سازماندهی کرده و نه ۱۵ عملیات. با صدایی آرام و متمرکز توضیح می‌دهد و تلاش می‌کند حتی یک نکته‌ جزئی را از قلم نیاندازد.

-مردانی که قرار بود خود را منفجر کنند چگونه انتخاب می‌کردی؟

-من آنها را انتخاب نمی‌کردم. مسئولیت این کار با طراحان نظامی بود که از نظر سلسله مراتب مافوق من بودند. آنها آن افراد را که بیشتر از فلوجه بودند می‌آوردند. من فقط مسوولیت آخرین بخش عملیات را بر عهده داشتم. باید آن افراد را در کارگاه خودم آماده می‌کردم و به مکان مورد نظر می‌بردم. سایر افراد را پیشتر از رهبری دریافت می‌کردم تا برایشان کمربندهای مناسب تهیه کنم. اما همیشه تعدادی کمربند در سایز‌های گوناگون آماده داشتم.

-آیا به خانواده‌های بمب‌گذاران پس از مرگ‌شان اطلاع داده می‌شد؟

-این کار هم از مسئولیت‌های من نبود. آن فردی که این افراد را می‌فرستاد مسئول مراقبت و اطلاع‌رسانی را بر عهده داشت.

تصویر منسوب به احمد س. معروف به ابوالقعقاع الالمانی
تصویر منسوب به احمد س. معروف به ابوالقعقاع الالمانی

-این افراد اهل کجا بودند؟

-بیشتر آنها از عربستان سعودی، تونس، الجزایر و یک دهم آنها عراقی بودند. دو شهروند غربی، یکی استرالیایی و دیگری آلمانی که ابوالقعقاع الالمانی نام داشت در میان آنها بودند.

احمد س. از شهر انپتال (Ennepetal) یک جوان ۲۱ ساله آلمانی ترک‌تبار، که با نام مستعار ابوالقعقاع برای دولت اسلامی می‌جنگید. در فاصله چند ماه این دانش‌آموز دبیرستانی تبدیل به یک فرد تندرو شد و در خیابان‌های آلمان شروع به توزیع قرآن کرد و سپس از طریق ترکیه به سوریه رفت. او سپس از سوی دولت اسلامی به عراق اعزام شد و در تاریخ ۱۹ ژوییه ۲۰۱۴ یکی از ۵ عملیات انجام شده علیه پایگاه‌های بازرسی پلیس و ارتش را انجام داد. «دو شوالیه اسلام و قهرمانان خلافت» القابی است که به او و یکی دیگر از بمب‌گذاران انتحاری توسط دولت اسلامی داده شده است.

-آن بمب‌گذار آلمانی نه زبان عربی و نه انگلیسی صحبت می‌کرد. چگونه با هم ارتباط برقرار می‌کردید؟

-چند کلمه ای بلد بود اما بیشتر با حرکات [دست] با هم صحبت می‌کردیم . آن عملیات کوتاه‌ترین عملیات من بود و مکانی که او را تحویل گرفتم در نزدیکی یکی از بازداشت‌گاه‌ها بود. او برای اولین بار بود که به بغداد می‌آمد و ۴۵ دقیقه بعد دیگر زنده نبود. با خودم به این مساله فکر می کردم که امروز افرادی از آلمان به اینجا می‌آیند تا خود را منفجر کنند. اینکه یک مسیحی به اسلام گرویده و خود را قربانی می‌کند، احساس بسیار خوبی برای من داشت. با او احساس نزدیکی داشتم چرا که خودم خیلی دیر به ایمان واقعی رسیده بودم.

ابوعبدالله در مورد احمد س. اشتباه می‌کند چرا که او مسیحی نبوده و یک مسلمان آلمانی بود. ابوعبدالله خود در سخنرانی‌های یک واعظ سنی در سن ۱۶ یا ۱۷ سالگی از شیعه به سنی تغییر مذهب داد. او از یک خانواده قدیمی شیعه در بغداد می‌آید و با یکی از رهبران گروه تندروی شبه نظامی «اصحاب الحق»، یک گروه پیکارجوی شیعه که علیه نیروهای آمریکایی در عراق فعالیت می‌کرد، نسبت فامیلی دارد. گروهی که امروز در جبهه‌های گوناگون علیه دولت اسلامی در حال مبارزه است.

-آیا در میان این افراد کسی را دیده بودید که نسبت به ماموریت خود تردید داشته باشد؟

-خیر. چرا که در این صورت آن فرد از قبل رد می‌شد. همه این افراد برای مدتی طولانی برای انجام ماموریت‌های خود آماده می‌شوند. زمانی‌که آنها پیش من می‌آمدند بسیار آرام و حتی شاد بودند. وقتی کمربند انفجاری را به آنها می‌بستم، برای مثال می‌گفتند «کاملا اندازه است!» ابوقاسم محسنی که یک جوان سوری بود تا دو قیقه پیش از انجام ماموریتش شوخی می‌کرد و در آخرین لحظه که به سوی محل مورد نظر می‌رفت با لبخند از ما خداحافظی کرد. در یک مورد دیگر جوانی سعودی در یک خودروی بمب‌گذاری همراه من بود و اول من رانندگی می‌کردم. با خود فکر می‌کردم که چگونه جای خودمان را بدون اینکه کسی شک کند تغییر دهیم. ما تظاهر کردیم که ماشین ایراد فنی دارد و هر دو ماشین را هل دادیم. هیچ‌کس متوجه نشد و هر دو خندیدیم.

ابوالقعقاع الالمانی را در بغداد دیدم. ۴۵ دقیقه بعد او خود را منفجر کرد Reuters ©
ابوالقعقاع الالمانی را در بغداد دیدم. ۴۵ دقیقه بعد او خود را منفجر کرد
Reuters ©

-تو در حال تعریف کردن این داستان‌ها لبخند می زنی. انگار که خاطرات شیرینی را روایت می‌کنی. آیا باز هم این کار را انجام خواهی داد؟

-این تنها زمانی بود که ابوعبدالله در طول این مصاحبه که یک ساعت و نیم به طول انجامید از پاسخ دادن طفره رفت. رنگ صورتش پرید، دست‌هایش سرخ شد و بعد گفت که نمی‌تواند به این پرسش، پاسخ دهد.

-آیا هر بار حضور افراد جدید در تعمیرگاه‌ات جلب توجه نمی‌کرد؟

-ما تلاش می‌کردیم که آنها جوانانی بسیار عادی به‌ نظر برسند، بدون ریش بلند و با تی‌شرت و موهای اصلاح شده‌ ژل زده. من یک تیم راننده هم داشتم که می‌توانستند مواد منفجره را از من دریافت کنند، البته خودم هیچ مسئولیتی در مورد آنان نداشتم. تنها وظیفه من کمربند‌هایی بود که قرار بود افراد به خود ببندند.

-حمله کنندگان چه سن و سالی داشتند؟

-جوان‌ترین آنها ۲۱ و مسن‌ترین آنها ۳۰ سال سن داشت.

در این لحظه برق قطع شد و سلول در تاریکی فرو رفت تا اینکه چراغ موبایل عکاس ما و نگهبانان کمی محیط را روشن کرد. حتی در یک زندان فوق امنیتی نیز برای دقایقی برق کاملا قطع می‌شود. گفتگوی ما ادامه یافت.

-چگونه به عنوان مسئول تدارکات در بغداد انتخاب شدی؟

-از سوی طراحان نظامی دولت اسلامی انتخاب شدم. خیلی زود ثابت کردم که توانایی این کار را دارم. من یک پیرو دنباله‌رو و ساده نبودم، بلکه طراح و متفکر بودم.

-و بغداد را خیلی خوب می‌شناختی…

-بله، اینجا شهر من است. من در همین شهر متولد شده‌ام.

-اولین خاطره‌ات از بغداد چیست؟

-بچه که بودم همیشه با پدرم آخر هفته‌ها به پارک سَوورا و باغ وحش بغداد می‌رفتیم. پدرم بیشتر وقت‌ها برایم بستنی می خرید. گاهی هم به بازار شورجه می‌رفتیم.

-آیا اینها خاطرات خوبی برای توست؟

-بله، خیلی زیبا بود.

انفجار انتحاری در یکی از مساجد شیعیان عربستان سعودی. دولت اسلامی مسئولیت این انفجار را برعهده گرفت.
انفجار انتحاری در یکی از مساجد شیعیان عربستان سعودی. دولت اسلامی مسئولیت این انفجار را برعهده گرفت
Reuters ©

-پس چگونه می‌توانی مردم این شهر را بدون هدف بکشی؟ آیا از انجام عملیات در محل‌هایی که از آنها خاطرات خوبی داری، خودداری می‌کردی؟

-نه، به هیچ عنوان! مسائل شخصی به هیچ‌ شکلی نقشی بازی نمی‌کردند. من این کارها را نه به خاطر اینکه آدم خونخواری هستم انجام می‌دادم. این فقط جهاد است. من فکر می‌کردم که با این‌ عملیات‌ها شیعیان یا تغییر مذهب می‌دهند یا شهر را ترک می‌کنند. من یک قصاب نبودم من تنها یک برنامه را پیش می‌بردم.

-اما این برنامه کار نکرد بدون در نظر داشتن اینکه چه تعداد انسان جان خود را از دست دادند، تنها به گسترش نفرت انجامیده است.

-من فکر می‌کردم افرادی که یک انفجار را تجربه می‌کنند به ترس افتاده و فکر خواهند کرد…

-اما این فکر تو کار نکرد…

-اهمیتی ندارد. نگاه من این بود که همه این مردم یا تغییر مذهب بدهند و یا از اینجا مهاجرت کنند. مهم نبود چه زمانی این اتفاق می‌افتاد.

-آیا حاضری که خودت را هم منفجر کنی؟

-هرگز به این موضوع فکر نکردم. این وظیفه من نبود. من برای طراحی عملیات‌ها تعیین شده بودم نه اینکه خودم آن را اجرا کنم. من هماهنگ کننده بودم و نه مجری.

-آینده‌ات را چگونه می‌بینی؟

-معلوم نیست.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=18573