هر جا که آدام پیرسون قدم میگذارد مردم به او زُل میزنند. وقتی هم که در موردش پچ پچ میکنند و یا با خشونت با او رفتار می کنند او وحشتزده میشود.
آدام پیرسون در مقالهای که در بی بی سی (انگلیسی) نوشته است به قانونی اشاره میکند که در مورد آزار و آذیت افراد و پایمال کردن حق آنها و یا هر گونه خشونت اجتماعی علیه آنان در بریتانیا تصویب شده است. وی معتقد است در این قانون در مورد افرادی مانند وی اجحاف شده است .
آدام پیرسون مینویسد، من مشکل نوروفیبروماتوز نوع اول دارم؛ این یک بیماری است که باعث رشد غدههای خوشخیم در انتهای رگهای عصبی میشود که عوارض آن در صورت من به شدت تاثیر گذاشته است.
من از این که به عنوان یک معلول تحت حمایت قوانین کیفری علیه آسیبهای اجتماعی قرار نمیگیرم اصلا خشنود نیستم. خیره شدن و اشاره کردن به معلولانی مثل ما خیلی زود جای خودش را میدهد به این که ما را با القاب ناپسند صدا میزنند به خصوص شبها که الکل نیز به این معادله اضافه میشود. مثلا وقتی بعد از یک روز کاری سخت به یک بار می روم تا گلویی تر کنم، احساس میکنم در معرض آسیبپذیری بیشتری هستم چرا که وقتی مردم مست میشوند دوست دارند برای سرگرمی خودشان مرا با القابی مانند «صرعی»، «افلیج»، «مرد فیلنما» و یا «عجیبالخقله» صدا بزنند.
او در مقاله خود میافزاید، به نظر من هر انگیزهای که سبب بروز چنین اعمال و رفتار ناخوشایندی شود باید تحت پوشش قوانین کیفری علیه آزار و اذیت معلولان تعریف شود و من به طور قطع تنها کسی نیستم که این تجربهها را دارم. میتوانم دوستم را مثال بزنم که او را نیز مردم مسخره میکنند و حتی یک بار به او تف کردند، اما او حتی سرش را هم بلند نکرد. در مدرسهای که هر دو ما در آن درس میخواندیم هیچ کس هیچ حمایتی از ما نمینکرد و آموزگاران هم اعمال زشت بچهها را نسبت به ما نادیده میگرفتند.
همه ما میدانیم که این رفتارها در مدرسه بدترین تاثیر را روی دانش آموزان میگذارد. مدرسه جایی است که ما یاد میگیریم چگونه با دیگران و جامعه ارتباط داشته باشیم و اگر در آنجا مورد توهین، اهانت و آزار و اذیت از طرف دیگران قرار بگیریم تا آخر عمرمان تاثیر خواهد گذاشت ولی این جوراهانتها و قلدریها در مدارس برای دانش آموزان جرم محسوب نمیشود.
مادرم برای تمام شدن دوران مدرسهام شمارش معکوس میکرد و هر بار به من دلداری میداد که دیگر مدت کمی به پایان مدرسه باقی مانده است و من هر روز صبح با وحشت گذراندن روزها و هفتههای باقی مانده از خواب بیدار میشدم . البته سوء تفاهم نشود، هیچ دلیلی نداشت که بچهها را در مدرسه غمگین یا اذیت کنم اما واقعا احساس تنهایی میکردم و احساس میکردم که هیچ حامی ندارم.
اما این شرایط آرام آرام در حال تغییر است و امروزه نسبت به زمانی که من ۱۵ ساله بودم، مدارس آزار و اذیت بچهها توسط دانشآموزان دیگر بیشتر جدی میگیرند.
من در حال حاضر به عنوان عضوی از یک انجمن نیکوکاری که در زمینه بیماریها و معلولیتهای منجر به تغییر شکل صورت فعالیت میکند مشغول به کار هستم. به مدارس میروم و با دانش آموزان در مورد معلولیت و نحوه برخوردشان صحبت میکنم. دوست دارم به بچهها در مورد معلولیت آگاهی بدهم تا آنها متوجه شوند که کلمات و رفتاری که در ارتباط با معلولان به کار میبرند، چقدر میتواند تاثیرگذار باشد و آنها باید در این زمینه دقت کنند.
قوانینی که علیه آزار و اذیت اجتماعی، زورگویی، خشونت، تبعیض و تعدی کردن در حق دیگران وضع شده است در موارد بسیاری از جمله نژاد پرستی، توهین به مقدسات، فراجنسیها و همین طور معلولان قاطعانه از گروههای اجتماعی مختلف حمایت میکند. اما در مورد هر گروهی قانون مشخصی حاکم است و فقط آن گروه را حمایت می کند و گویا معلولیت از این قانون کمی مستثنی است.
آدام پیرسون در پایان مینویسد، به طور مثال اگر کسی به من به عنوان یک معلول حمله کند قاضی میتواند حکم زندان تا ۶ ماه برای مجرم صادر کند. اما اگر حمله مجرم نژا پرستانه باشد حکم مجرم میتواند تا دو سال زندان هم افزایش پیدا کند. من وقتی این موضوع را برای اولین بار فهمیدم خیلی عصبانی شدم چرا که احساس میکنم عدالت قانونی در مورد معلولان اجرا نمیشود.