الاهه بقراط- آخرین تظاهرات بزرگ صلح زمانی بود که میلیونها تن در شهرهای مختلف جهان به خیابانها رفتند تا اعلام کنند مخالف جنگی هستند که قرار بود علیه رژیم صدام حسین در عراق آغاز شود.
بنا به گزارش خبرگزاریها در روز ۱۵ فوریه سال ۲۰۰۳ تقریبا ۱۵ میلیون تن در ۶۰ کشور در این تظاهرات شرکت کردند. تظاهراتی که تأثیری بر تصمیمی که گرفته شده بود نداشت و جنگ عراق در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با بمباران بغداد شروع شد.
نه پیش از آن و نه پس از آن نیز، جهان در صلح به سر نمیبُرد. اما در طول ۱۲ سال گذشته و یا دقیقتر بگویم، پس از عملیات فاجعهبار ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، بنیادگرایان اسلامی جهان را به مسیری سوق دادند که نه تنها بیشترین کشورهای مسلماننشین را دستخوش جنگ با یکدیگر و جنگهای داخلی کرد بلکه اساسا بسیاری از این کشورها را با نابودی زیرساختهای اقتصادی و فرهنگی روبرو ساخت. موج عظیم فرار و آوارگی و پناهجویی یکی از ملموسترین پیامدهای این جنگهاست.
پس از آن تظاهرات عظیم علیه جنگ عراق، با اینکه منطقه در خون و آتش بیشتری فرو رفت، اما دیگر «جنبش صلح» و صلحطلبان پیدایشان نشد. نه برای لیبی و مصر و تونس، نه برای سوریه!
گروهی، گاهی، برای مردم غزه و فلسطین دل میسوزانند که معمولا جنبههای سیاسی آن بر احساسات و اقدامات انساندوستانه میچربد و کارشان هرگز ثمرهای برای پایان دادن به جنگ و درگیری در آن منطقه نداشته است.
یکی از آخرین نمونههای فعالیت بقایای «جنبش صلح» در یک گروه فانتزی و صورتی و تفریحی به نام «پینک کد» شکل گرفته که اگرچه پیشینهاش به سال ۲۰۰۲ بر میگردد اما انگار گاهی به تفریح به موضوعی میپردازند و در حال حاضر هم گویی هیچ موضوع و مشکلی در جهان وجود ندارد مگر برنامه هستهای ایران و توافق اتمی!
اخیرا نیز به نوشته برخی سایتهای فارسیزبان، گروهی از ایرانیان خارج از کشور کمپینی راه انداختهاند زیر عنوان «حمایت از صلح برای ایران». اگر ما بیدار نمیبودیم و یا در غار اصحاب کهف به سر میبردیم و ناگهان چشم باز میکردیم، فکر میکردیم حتما «جنگ ایران» هم که در سالهای گذشته مرتب از آن سخن میرفت، شروع شده است!
اما خوشبختانه چنین نیست. هنوز جنگی در کار نیست و امیدوارم هرگز نباشد و این توافق اتمی فراتر از برنامه هستهای ایران بتواند به جنگهای منطقه نیز پایان دهد. دلیل اینکه هنوز جنگی در ایران در کار نیست و به نظر من جای امیدواری هست که توافق اتمی با جمهوری اسلامی به جنگهای منطقه نیز پایان دهد این است که در وضعیتی که کشورهای خاورمیانه را فرا گرفته است رژیم اسلامی ایران و کشورهای ۱+۵ به طور پیدا و پنهان دست دارند! بنا بر این توافق آنها «میتواند» به توافقهای دیگری در منطقه بیانجامد.
برگردیم به کمپین «خودجوش» گروهی از ایرانیان خارج کشور به نام «حمایت از صلح برای ایران». اگر این کمپین چند سال پیش مثلا در دولتهای نهم و دهم و یا حتی همین چند ماه پیش و قبل از «تفاهم لوزان» و «توافق وین» راه میافتاد، منطق قانعکنندهتری میداشت. اما امروز که کار توافق اتمی تقریبا به پایان رسیده و همه طرفین اراده کردهاند آن را به سرانجام برسانند، این «کمپین» را چه «خودجوش» باشد و چه نباشد، و چه هر تصوری که مبتکرانش درباره کار خود داشته باشند، میتوان در چهارچوب فعالیت لابییستهای موافق و مخالف توافق اتمی بررسی کرد و نه در چهارچوب جنگ و صلح! مگر اینکه تعریف ما از «جنگ» و «صلح» تغییر کرده باشد!
جنگ آشکار آن چیزیست که بیش از سی سال گریبانگیر افغانستان بود (هنوز به نوعی هست)، هشت سال بر ایران و عراق تحمیل شد، از سال ۲۰۰۳ هنوز از عراق رخت بر نبسته و چهار سال است سوریه را به خاک و خون کشیده است. جنگ پنهان نیز آن چیزیست که همه کشورهای مسلماننشین آفریقا از مصر و لیبی و تونس تا همه خاورمیانه را در جدال با گروههایی مانند طالبان، بوکوحرام، اخوانالمسلمین، حماس، حزبالله، حوثیها، القاعده، داعش، جبههالنصره و غیره فرا گرفته است.
در تمام این چند سال گذشته تا به امروز نیز این پرسش مطرح بوده است که کجاست آن «جنبش صلح» و آن صلحخواهانی که برای مردمانی به خیابانها بیایند که روزانه قربانی میشوند و یقه حکومتهایی را بگیرند که میتوانند به این خونریزیها پایان بدهند اما نمیدهند! آگاهانه به این وضعیت پایان نمیدهند تا شرایطی حاصل شود که هر کدام از اینان بیشترین سود و سهم خود را برده باشد؛ از کشورهای قدرتمند گرفته تا حکومتهای درگیر جنگ در منطقه.
خوب میبود کسانی که این کمپین «صلح برای ایران» را به راه انداختهاند نام دقیقتری بر آن میگذاشتند مثلا: کمپین حمایت از توافق اتمی. این هم درست و هم دقیقتر بود چرا که در ایران خوشبختانه نه جنگی در کار است و نه کشورهای ۱+۵ تمایل دارند در شرایط فعلی جنگی علیه ایران راه بیندازند. اگر قرار باشد تصوری از یک جنگ احتمالی در ذهن داشته باشیم، آن جنگ اتفاقا از سوی کشورهای خود منطقه علیه ایران، آن هم در اتحادهای عجیب و غریب، مثلا اسراییل و عربستان سعودی، و چه بسا ترکیه، بیشتر احتمال وقوع دارد تا از سوی ۱+۵! آن هم اتفاقا به دلیل موفقیت توافق اتمی، و نه برعکس! آیا لازم به توضیح است که چه کسانی هم از این توافق واقعی و هم از آن جنگ احتمالی سود خواهند برد؟!
جنبش صلح و مدافعان صلح هنگامی ادعای صلحخواهیشان مورد اعتماد قرار میگیرد که همواره و همه جا از صلح دفاع کنند: در تمام سالهای گذشته، که نکردند؛ و در تمام کشورها و همه مردمانی که به خاک و خون کشیده میشوند، و نه در کشوری که نه تنها خوشبختانه جنگی در آن نیست بلکه حاکمانش از جنگافروزان منطقه هستند!