موسسه افکار سنجی گالوپ در آخرین گزارش خود به موضوع «احساسات» در ۱۴۸ کشور مورد مطالعه پرداخته و ایران را پس از عراق به عنوان دومین کشور با «بیشترین تجربه منفی» و سودان، تونس و بنگلادش در وجه دیگر این گزارش به عنوان «کمترین تجربه مثبت» در زندگی اعلام کرده است.
در این میان پاراگوئه، کلمبیا و اکوادور دارای بیشتری درصد «تجربه یا انرژی مثبت» در زندگی روزانه مردم خود است. این گزارش در توضیح آمار ارائه شده تاکید دارد که کشوری که در صدر کمترین «تجربه منفی» قرار دارد، الزاما به معنی بالا بودن «تجربه مثبت» در آن کشور نیست.
موسسه گالوپ معیارهای خود برای یک «تجربه مثبت» را در سوالهایی مانند: «آیا دیروز به خوبی استراحت کردهاید؟ آیا مورد احترام قرار گرفتهاید؟ آیا دیروز لبخند زده و یا خندیدهاید؟ دیروز برای شما اتفاق خوشآیندی افتاده است؟» جستجو کرده است. در همین حال میزان معیارهایی همچون «درد فیزیکی، نگرانی، غم، اضطراب و عصبانیت» معیارهای اصلی این گزارش برای اندازهگیری میزان «تجربه منفی» در زندگی روزانه مردم است.
گالوپ در آخرین گزارش خود کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را به طور عمومی کشورهایی با کمترین لبخند و یا خنده در جهان معرفی کرده، اما تاکید میکند که بسیاری از مردم جهان همچنان با خنده و لبخند روزهای خود را سپری میکنند.
بر اساس این گزارش ایران و عراق با فاصله بسیار کمی به عنوان «عصبانیترین» کشورهای جهان معرفی شدهاند به طوری که نزدیک به ۴۹ درصد مردم این کشورها حتما به تازگی دچار عصبانیت شدهاند.
شهرزاد پورعبدالله رواندرمانگر و مشاور خانواده به کیهان لندن پیرامون تفاوت خشم و عصبانیت، میگوید: «عصبانیت در واقع یک رفتار، و خشم یک حس است. در بیشتر موارد قدرت تشخیص حس از رفتار وجود ندارد. اینکه شما احساس خشم کنید با آنچه آن را به صورت عصبانیت، پرخاش و یا خشونت در برابر دیگران به نمایش بگذارید با هم تفاوت دارد. خشم یک حس طبیعی است و نمیتوان انتظار داشت که با توجه به مسائلی که در زندگی انسانها رخ میدهد این حس وجود نداشته باشد اما اینکه ما چگونه این خشم را نشان میدهیم مساله بنیادی است. در واقع مساله امروز در ایران، عدم دانش کافی برای راههای بروز خشم است. به همین دلیل این رفتارها به گونهای بروز میکنند که از لحاظ اجتماعی قابل قبول نیستند».
به طور میانگین در جهان ۳۳ درصد از افراد روز گذشته خود را با نگرانی، ۳۰ درصد با اضطراب، ۲۵ درصد با درد فیزیکی، ۱۹ درصد با غم و ۱۸ درصد با عصبانیت سپری کردهاند. با اینکه به طور میانگین در جهان «تجربه منفی» در زندگی ۲ درصد نسبت به سال گذشته کاهش پیدا کرده اما این میانگین همچنان ۲ درصد از سال ۲۰۰۷ و ۱ درصد از سالهای میان ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ بیشتر است.
به طور دقیق نیمی از جمعیت ایران با معیارهای اعلام شده موسسه گالوپ روزهای خود را با تجربه منفی سپری میکنند. ایران در سال ۲۰۱۲ مقام اول در این رتبهبندی را داشته و بر اساس گزارش این موسسه افکارسنجی همواره در میان ۱۵ کشور بالای این جدول از زمان آغاز این نظرسنجیها بوده است.
شهرزاد پورعبدالله در ادامه گفتگوی خود با کیهان لندن پیرامون زمینههای زمینههای عمومی تشدید عصبانیت در ایران چنین میگوید: «وقتی ما با کسانی روبرو هستیم که خشونت خانگی را تجربه میکنند، یا کسانیکه در محیط کار دست به خشونت میزنند و رفتارهایی دارند که باعث از دست دادن کار یا روابط اجتماعی و یا حتی از دست رفتن آیندهشان میشود، مشاهده میکنیم که به صورت عمومی مشکل اساسی آنها در رابطه با احساساتشان است. اینجا باید توضیح داد که در واقع دو لایه احساسات وجود دارد، یکی مربوط به اتفاقی که دارد در رابطه با طرف مقابل روی میدهد (همان جا و همان لحظه) و دیگر احساس یا احساساتی است که در طرف مقابل بر اثر آن اتفاق بیدار میشود. یک تجربهای که قبلا شما داشتید و یک احساسی را در شما ایجاد کرده و شاید خودتان حتی نسبت به آن آگاهی ندارید، در یک اتفاق مشابه احساسی را تحریک میکند که شما هیچ وقت آن را بیان نکرده بودید. اینجا ما با رفتاری روبرو هستیم که فرد توانایی روبرو شدن با احساسات منفی که برای او دردناک است را ندارد.
حالا شما وقتی به این گزارش مراجعه میکنید که میگوید بسیاری از ایرانیان عصبانی هستند، یکی از زمینههای بروز این عصبانیت میتواند احساس ناامنی باشد. شما صبح با سه برابر شدن قیمت یک کالا روبرو میشوید در حالی که حقوقتان به همان میزان افزایش پیدا نکرده، پس احساس ناامنی خواهید کرد. این مشکل را که آیا میتوانید خانواده خود را مانند گذشته تامین کنید با خانواده در میان نمیگذارید و این احساس ناامنی تبدیل به یک حس ناتوانی میشود که با کوچکترین محرکی موجب میشود که به اصطلاح شما از کوره در بروید. این رفتار را شما در حین رانندگی بسیار میبینید زمانیکه یک راننده دیگر بدون آنکه راهنما بزند جلوی شما میپیچد و آن احساس ناامنی را در شما بیدار میکند. واکنش شما این است که شیشه ماشین را پایین کشیده و شروع به پرخاش میکنید و یا حتی از ماشین پیاده شده و با آن فرد دست به یقه میشوید. عصبانیت یک نمای بیرونی از احساسات درونی است که روبرو شدن با آن برای خود فرد سخت است چه برسد به اینکه بخواهد آن را بروز داده و در مورد آن با دیگران صحبت کند. به طور مشخص یکی از عوامل تشدید عصبانیت، مساله ناراحتی است. بسیاری از افراد وقتی ناراحت هستند، عصبانی میشوند چرا که نمیتوانند با خودشان کنار بیایند و به طور کلی باید گفت که هر گونه ناامنی درونی میتواند عامل تشدید عصبانیت باشد».
موسسه گالوپ نیز در گزارش خود با توجه به مسائل سیاسی و اقتصادی موجود در ایران و عراق، نتیجه به دست آمده را «دور از انتظار» قلمداد نمیکند.
شهرزاد پورعبدالله رواندرمانگر مقیم لندن در پایان گفتگوی خود با کیهان لندن این دور از انتظار نبودن شدت عصبانیت در ایران را به شرایط اجتماعی گذشته و موجود ایران مرتبط دانسته و معتقد است: «خشونت در واقع میتواند یک رفتار اجتماعی اکتسابی باشد یعنی جامعه به فرد خشونت را یاد میدهد. اگر ما به فرضیه فراگیری اجتماعی رجوع کنیم متوجه میشویم که اگر شما به عنوان یک کودک شاهد یک خشونت باشید و از سویی دیگر ببینید که آن فرد نسبت به عمل خشونتبار خود تنبیه نشده و یا هیچ بهایی برای آن پرداخت نمیکند، این موضوع را از اجتماع خود به همین شکل میآموزید. برای مثال در ایران و بخصوص پس از سالهای پس از انقلاب، مردم شاهد خشونت بسیار در خیابانها بودهاند. برای مثال وقتی در اماکن عمومی کسی را شلاق میزنند و یا اعدام میکنند و یا دیگر برخوردهای تنبیهی که در سطح خیابان مشاهده میشود، زشتی خشونت در جامعه شکسته میشود. در این حالت خشونت به یک رفتار پیشپا افتاده که گویا رفتاری طبیعی در جامعه است تبدیل میشود.
نمونه بارز این را در فیلمی مشاهده میکنید که چندی پیش مردی به زنی حمله کرد و در خیابان مدتی او را مورد ضرب و شتم قرار داد در حالی که بسیاری یا از کنار آن رد میشدند و یا با گوشیهای موبایل خود از آن فیلم میگرفتند تا اینکه یک فرد موتور سوار به کمک آن زن میآید.
از سویی دیگر در مورد خاص ایران یک نکته دیگر را هم باید اشاره کرد. من امروز با مراجعینی روبرو هستم که دوران کودکی آنها در زمان جنگ سپری شده است. در آن دوران وقتی اجناس به صورت کوپنی عرضه میشد، پدر و مادرها بیشتر وقت خود را در صف تهیه نفت و اجناس مورد نیاز صرف کردند. من احساس میکنم که این عدم حضور و درست در زمانی که میبایست به روی رفتار کودک نظارت شود و در صورت نیاز برای اصلاح آن وقت صرف کند به شکلی اثرات خود را در رفتارهای اجتماعی امروز ما به نمایش میگذارد. در این مورد تحقیق دقیقی انجام نشده است اما به نظر من باید به تجربه انقلاب و جنگ و رابطه آن با رفتار کودکان در خانواده با دقت بیشتری نگاه شود».
اما در حاشیه گزارش موسسه گالوپ میتوان به انکار آن توسط برخی از جامعهشناسان داخل ایران اشاره کرد. اردشیر (علی) انتصاری استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه «نتیجه نظرسنجی موسسه گالوپ کاملا جانبدارانه انجام شده» اضافه کرده است: «این موسسه بر اساس شاخصهایی که سمت وسوی سیاسی دارند این تحقیق را انجام دادهاند از این رو فاقد اعتبار است. ما در شرایط خاصی قرار داریم که اگر آمریکاییها و اروپاییها هم در این شرایط قرار گیرند بسیار بدتر و عصبانیتر از ایرانیان رفتار میکنند».
نیره توکلی دیگر استاد جامعهشناسی مقیم ایران نیز این گزارش را رد کرده و گفته است: «اگر قرار به صادر کردن چنین حکمهایی باشد با قطعیت میتوانیم بگوییم ایرانیان شوخ طبعترین ملت جهان هستند زیرا ایرانیان در بدترین شرایط هم ذهن شوخ طبعیشان همواره فعال است. هرگاه چند ایرانی دور هم جمع شدهاند مشغول بگو و بخند و بذلهگویی میشوند».
گفتار این دو استاد جامعهشناسی به روشنی نشان میدهد که در ایران مانند بسیاری از موارد هیچ نیتی برای حل یک مساله و یا پرداختن به آن وجود ندارد و با پاک کردن صورت مساله به دنبال آسانترین راه گریز از واقعیت هستند. نکته دیگر اینکه وقتی همین موسسه در مورد میزان تاثیر تحریمها بر زندگی اقتصادی- اجتماعی مردم ایران گزارشی تهیه میکند بسیاری از حتی مسئولان جمهوری اسلامی نیز به آن استناد میکنند اما زمانیکه نتایج یک افکارسنجی در سطح جهانی به مذاق آنان خوش نمیآید، موسسه مربوطه را نامعتبر و دارای گرایشهای خاص سیاسی مینامند.