۸ سپتامبر، ۱۷شهریور، روز جهانی سوادآموزی است.
امروز سواد به عنوان یکی از ابزارهای توسعه شناخته میشود و به همین جهت سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو) امسال با شعار «سوادآموزی و جوامع پایدار» به استقبال این روز رفته است.
بر اساس تعریف این سازمان، سوادآموزی یکی از پایهایترین حقوق انسانها محسوب میشود که تاثیر مستقیمی در ارتقاء سلامت، درآمد و ارتباط انسانها با جهان خود، ایفا میکند. امروزه سوادآموزی تنها در «توانایی خواندن، نوشتن و حساب کردن» خلاصه نشده است و با توجه به گسترش اینترنت و نقش آن در زندگی انسانها «توانایی استفاده از اینترنت» نیز بخشی از سواد محسوب میشود. در تعریفی که یونسکو ارائه کرده است امکان استفاده از اینترنت، ارسال پیامهای متنی [از طریق تلفنهای همراه] و در دیدی وسیعتر امکان برقراری ارتباط با استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و به تبع آن گسترش مشارکت اجتماعی و سیاسی از لوازم اصلی سوادآموزی محسوب میشود.
بر همین اساس، بیسوادی مانعی اصلی برای پویایی جامعه و دستیابی به یک زندگی با کیفیت است که میتواند به گسترش خشونت و گوشهگیری اجتماعی بیانجامد.
مبارزه با بیسوادی در ایران
همگانی شدن سواد آموزی در ایران به دورههای پس از مشروطیت باز میگردد که بیشتر به صورت کلاسهای اکابر (بزرگسالان) پیگیری میشد. با بازگشت ایرانیانی که برای تحصیل به خارج از کشور فرستاده شده بودند، نظام آموزشی کشور نیز متحول شد. سواد و آموزش همگانی به مثابه یک پدیده مدرن و اجتماعی جای خود را در جامعه به تدریج باز کرد. با این همه تا سال ۱۳۴۱ و به راه افتادن «سپاه دانش»، بیشتر برنامههای اجرا شده محدود به شهرهای بزرگ بود. در آن زمان نزدیک به ۸۰ درصد جمعیت کشور بیسواد و یا کمسواد بودند (ارجاع به کتاب انقلاب سفید نوشته پادشاه فقید ایران). البته اجرای طرح سپاه دانش که اصل ششم «انقلاب سفید شاه و ملت» بود، بدون چالش هم نبود. روحانیون شیعه معترض به رهبری آیتالله خمینی با طرح انقلاب سفید به مخالفت برخاستند. همان روحانیون و نیروهای سنتی که «سواد» را در خواندن بدون فهمیدن قرآن محدود میکردند و کشیدن شکل «مار» را بر نوشتن واژه «مار» ترجیح میدادند و اینک عرصه را بیش از پیش بر خود تنگ میدیدند. آیتالله خمینی سالها بعد وقتی بر اریکه قدرت تکیه زد بیش از هر چیز با دانشگاه و دانشگاهیان به مخالفت برخاست و دانشگاه را محل «فساد» نامید. تا به امروز نیز دشمنی اعوان و انصار انقلاب اسلامی با طرحهای سوادآموزی آن دوران و هم چنین مفاد اصلاحات دوران محمدرضا شاه که خود آن را «انقلاب سفید» نامید ادامه دارد.
جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «هدف اصلی» این طرحها را «نه ریشه کردن بیسوادی و یا دادن زمینهای مردم به خودشان بلکه اسلامزدایی از جامعه ایران و هموار کردن راه نفوذ فرهنگ و ارزشهای آمریکایی در کشورمان» عنوان کرده است.
اما جدا از سنگاندازیها و مقاومت در برابر طرحهای اصلاحی در جامعه، تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، یعنی در طول کمتر از دو دهه میزان بیسوادی در کشور به ۴۷/۵ درصد کاهش پیدا کرد.
نتایج یک نهضت: ادامه و افزایش بیسوادی…
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ آیتالله خمینی در اولین پیامهای خود گفته بود: «کشور ما وارث ملتى است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم؛ و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نیستند، چه رسد به آموزش عالى». با این نگاه او با راهانداختن «نهضت سوادآموزی» بیش از آنکه به دنبال ریشهکن کردن بیسوادی در کشور باشد، در پی شستشوی مغزی بیسوادان از طریق این «نهضت» بود. نگاهی به عملکرد نزدیک به ۳۷ ساله این نهضت نشان میدهد که بنا به آمار رسمی «۲۰ میلیون نفر بیسواد مطلق و کم سواد که سطح سواد آنها تا دوره ابتدایی» است در کشور وجود دارد.
علی باقرزاده رئیس سازمان نهضت سوادآموزی با تاکید بر اینکه میزان بیسوادی در کشور بالای ۱۵ درصد است به آمارهای سازمان یونسکو در زمینه جایگاه کشورهای جهان در مبارزه به بیسوادی اشاره کرده و گفته است: «جایگاه ایران در دنیا با توجه به مکانیزمها و روشهای سوادآموزی، جایگاه مناسبی نیست و بر اساس اعلام یونسکو، رتبه ایران در موضوع سوادآموزی در میان ۱۶۴ کشور، رتبه ۸۶ اعلام شده است».
مهدی حجازی کارشناس امور آموزشی چندی پیش در همایشی با عنوان «سوادآموزی مشارکت محور در تحقق اراده ملی و حمایت دولتی» با اشاره به اینکه به علت «بیکیفیتی سیستم آموزشی سرانه کم مطالعه» ایران با پدیده «رجعت بیسوادی» روبرو است تاکید دارد: «رجعت بیسوادی یعنی طی ده سال ۶۵-۱۳۵۵، نزدیک به ۱۱ میلیون نفر به باسوادان کشور اضافه شدهاست و نرخ باسوادی نیز حدود ۱۴ درصد افزایش یافتهاست. لکن طی ده سال یاد شده با وجود افزایش تعداد باسوادان و نرخ باسوادی، قدر مطلق تعداد بی سوادان* کاهش نیافته و حتی معادل ۴۰۰ هزار نفر افزایش داشتهاست». این آمار در حالی بیان میشود که علی باقرزاده در «دهمین نشست معاونت امور زنان و خانواده» با تایید اینکه «قدر مطلق بیسوادی در ۱۵ سال اخیر تقریبا ثابت مانده است» گفته است: «دو سوم مجموعه بیسوادان را زنان تشکیل میدهند».
بحران بیسوادی زنان
بر اساس آمار رسمی ۳۰ درصد زنان ایرانی (معادل حدود ۱۱ میلیون نفر) بیسواد هستند. گفتههای اخیر علیاصغر فانی وزیر آموزش و پرورش مبنی بر اینکه «نرخ بیسوادی در دختران ۱/۲ بیشتر از پسران است» نشان از بحرانی بزرگ در جامعه ایران دارد. با توجه به اینکه زنان یکی از عوامل اصلی رشد اجتماعی و توسعه پایدار در هر جامعهای محسوب میشوند میزان بیسوادی زنان در ایران بیانگیر بحرانی است که اثرات نامطلوب آن در آینده بیشتر معلوم خواهد شد.
برای درک دقیقتر این موضوع میتوان به آمارهای سازمان یونسکو در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۲ اشاره کرد که در آن شکاف جنسیتی سواد در ایران ۰/۷۶ درصد به ۰/۸۴ درصد افزایش پیدا کرده است. این در حالیست که این میزان در کشوری مانند جامائیکا رشد ۱/۱۲ درصدی را تجربه کرده است.
بیسوادی و توهم توسعه
سیاستهای ابلاغی برنامه ششم توسعه از سوی رهبر جمهوری اسلامی در حالی منتشر شده است که در اولین بند سیاستهای مربوط به «امور علم، فناوری و نوآوری» آمده است: «دستیابی به رتبه اول منطقه در علم و فناوری و تثبیت آن با اهتمام به تحقق سیاستهای کلی علم و فناوری». اما در هیچکدام از سیاستهای هفتگانه این بخش صحبتی از رفع بیسوادی در کشور نشده و تنها به «اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و تأکید بر دوران تحصیلی کودکی و نوجوانی» و یا «تحول و ارتقاء علوم انسانی به ویژه تعمیق شناخت معارف دینی و مبانی انقلاب اسلامی» اشاره کرده است.
با اینکه رهبر جمهوری اسلامی حتی یک کلام در مورد رفع بیسوادی در کشور سخنی نگفته است اما سردار نعمان غلامی رئیس سازمان بسیج سازندگی در همایشی که برای «معاونان و روسای ادارات سوادآموزی سراسر کشور» در قم برگزار شده بود، گفته است: «در برنامه ششم توسعه مبارزه با بیسوادی به عنوان یک شاخص تعریف شده است و بسیج سازندگی آماده است که با یک توان و ظرفیت بالاتر به زدودن بیسوادی در کشور کمک کند».
جواد هروی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی نیز با تایید اینکه «تعداد فارغالتحصیلان ما به اندازه بیسوادان ماست» اضافه کرده است: «این آمار بالای بیسوادی در درازمدت سایه سنگین خود را بر توسعه علمی و بازارهای جهانی خواهد انداخت و مانند ترمز در حرکت رو به جلوی ما خواهد بود».
محرومیت مضاعف استانهای مرزی و سکوت نمایندگان مجلس
با توجه به تهیه «اطلس وضعیت زنان کشور» در ایران به راحتی میتوان دید که میزان باسوادی در میان زنان استانهای ستانهای سیستان و بلوچستان، اردبیل، خراسان جنوبی، خراسان شمالی، خوزستان، قم، کردستان، کرمانشاه، لرستان و مرکزی از میانگین کل کشور پایینتر بوده است.
با وجود چنین بحرانی هیچکدام از نمایندگان استانی و یا حتی زنانی که بر صندلیهای مجلس شورای اسلامی تکیه زدهاند حتی یک بار به وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی در این مورد تذکر ندادهاند.
بنا به آماری که در رسانههای داخل کشور منتشر شده است ۹ زنی که در مجلس شورای اسلامی عنوان «نمایندگی مردم» را هم یدک میکشند در سال جاری برای «بازگرداندن یارانه روزنامه کیهان و جهان» و «سخنرانی حجتالاسلام روحانی او درباره نیروی انتظامی در اجرای قانون نه دستورات اسلام» تا به «وزیرعلوم درباره ضرورت بررسی و برخورد جدی با مجریان برداشتن اجبار چادر خانمها برای شرکت در آزمون سراسری در یکی از استانهای کشور»، تذکر دادهاند اما دریغ از یک کلام در مورد بیسوادی زنان کشور.
بر بحران فزاینده بیسوادی میبایست مواد آموزشی ویژه جهت شستشوی مغزی دانشآموزان و پایین آمدن سطح و کیفیت آموزش در مدارس و دانشگاهها و تولید انبوه دانشجو و فارغالتحصیل را بدون فراهم آوردن بازار کار افزود تا دریافت بیسوادی و نداشتن نظام آموزشی کارآمد و مدرن چگونه نه امروز بلکه از دیروز دست در کار تباه کردن آینده ایران است.
* تعداد باسوادها در کشور افزایش داشته ولی تعداد بی سوادها ثابت مانده است.