علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در سخنانی که برای فرماندهان سپاه پاسداران روز چهارشنبه ۱۶ اوت (۲۵ شهریور ۹۴) ایراد کرد به دو «گزاره» اقتدار جمهوری اسلامی و انقلابی بودن نظام کنونی ایران پرداخت.
تأکید خامنهای بر اقتدار و انقلاب در حالی بود که فرماندهان سپاه در برابر وی بر زمین نشسته و همراه با نوحهخوانی سینه میزدند و گریه میکردند.
رهبر جمهوری اسلامی درباره «گزاره» اول گفت که همه از دوست و دشمن تکرار میکنند که «جمهوری اسلامی امروز یک کشور قدرتمند در منطقه و اثرگذار بر روی حوادث منطقه است، دارای نفوذه» و «گزاره دوم هم این است که میگن آقا شما این کلمه انقلاب و مسأله انقلاب و روحیه انقلابی رو اینقد دنبال نکنین. خب، اینها با هم متناقضه. اصلا این اقتدار، این نفوذ به خاطر انقلاب است. اگر انقلاب نبود، اگر روحیه انقلابی نبود، اگر عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ وجود نداشت.»
او تأکید کرد، اسلام شخصی، اسلام سکولار، اسلامی که جهاد و نهی از منکر و شهادت فی سبیلالله نداشته باشد، اسلامِ انقلاب نیست. وی «نخبگان سپاه» و «نخبگان انقلابی کشور» را فراخواند که مراقب نفوذ سیاسی و فرهنگی «دشمن» که مهمتر از نفوذ اقتصادی است به ویژه در مراجع «تصمیمسازی» باشند: «باید آنچنان پایههای انقلاب و فکر انقلابی در اینجا مستحکم باشه که با مردن و زنده بودن این و اون و زید و عَمر تأثیری در حرکت انقلابی کشور نگذاره».
اصولا کلمه «اقتدار» در سالهای اخیر به ترجیعبند مقامات جمهوری اسلامی تبدیل شده است. اما گویی تایید این «اقتدار» از سوی دیگران، به ویژه از سوی «دشمن»، بر قدر آن میافزاید. حال آنکه «اقتدار» که قطعا با «تأثیرگذاری» و «نفوذ» نیز همراه است به خودی خود نه مثبت است و نه منفی و نه الزاما پایدار، بلکه پیامدهای ناشی از آن اقتدار است که نهایتا سرنوشت آن را نیز رقم میزند. تغییر و تحولات سیاسی در قرن بیستم تا به امروز ثابت کرده است تنها آن اقتداری میتواند بدون سرنگون شدن و فروپاشی به نفوذ و تأثیرگذاری پایدار بیانجامد که بر حق حاکمیت ملی و دموکراسی استوار باشد. برخلاف این جمله خامنهای در همین سخنرانی که «ایدﺌولوژیزادیی از دیپلماسی ضد حق است»، هر آن دیپلماسی که به زهر ایدﺌولوژی آلوده شد، به شکست انجامید. بگذریم از اینکه خامنهای با این جمله بار دیگر اسلام را، درست مانند گروههای داعش و القاعده و بوکوحرام، از دین به یک ایدﺌولوژی سیاسی سلطهجو و قدرتطلب کاهش داد.
راست این است که اعتراف «دشمن» به اقتدار رژیم ایران همزمان با دعوت از آن برای پیوستن به جامعه جهانی با این اطمینان صورت میگیرد که همین اقتدار منفی و ناپایدار دیر یا زود آن را از پای در خواهد آورد. از همین رو خامنهای با نگرانی هشدار میدهد: آنها «وعده میدهند که ۱۰ سال بعد، ایران، آن ایران نیست». نه ده سال بعد، بلکه بنا به تجربه و از هم اکنون میتوان دانست چه کسی درست میگوید، خامنهای یا آنها؟!