در مواردی فقط شکل فشار عوض شده اما فعالان سیاسی و مدنی همچنان امنیت ندارند.
شاهرخ زمانی، فعال کارگری که در سال ۱۳۹۰ به اتهام تلاش برای تشکیل سندیکای کارگری به یازده سال زندان محکوم شده بود، یکشنبه گذشته ۲۲ شهریور ماه در زندانی رجایی شهر درگذشت.
علت مرگ این زندانی سکته مغزی عنوان شده است. او که در زندانهای تبریز، یزد و قزل حصار نیز محبوس و حتی برای مراسم ازدواج دخترش و مراسم درگذشت مادرش از حق مرخصی از زندان محروم بود، سال گذشته در نامهای به احمد شهید، گزارشگر ویژه امور حقوق بشر ایران نوشت: «یکی از افراد حقوق بشر اسلامی در تهران در مقابل پیگیری زیاد پرونده به همسر من گفته است خانم چیزی از اینجا عاید شما نخواهد شد تصمیم جای دیگری گرفته شده است. شما تنها به حقوق بشر جهانی میتوانید مراجعه کنید».
در کنار صدور احکام اعدام و اجرای آنها که در تمام سالهای گذشته جریان داشته، مرگ در زندان به علت بیتوجهیهای پزشکی و دلایل دیگر شیوه تازه قوه قضاییه و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی برای سر به نیست کردن دگراندیشان و فعالان سیاسی و مدنی است. در این زمینه به نمونههایی که کیهان لندن در گزارش «زندانهایی که جان میگیرند» گردآوری کرده توجه کنید. مرگ شاهرخ زمانی فعال کارگری در زندان، اولین نبوده و آخری هم نخواهد بود.
در آستانه روز جهانی دمکراسی
![افشین اسانلو](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2015/09/افشین-اسانلو-300x225.jpg)
درگذشت شاهرخ زمانی در آستانه فرا رسیدن روز جهانی دمکراسی روی داد. ۱۵ سپتامبر در سال ۲۰۰۷ از سوی سازمان ملل متحد به عنوان روز دمکراسی نامگذاری شد که در سراسر جهان در برنامههای ویژه به بررسی و بزرگداشت آن پرداخته میشود. جالب اینجاست که روز یکشنبه و همزمان با مرگ شاهرخ زمانی در زندان رجایی شهر کرج، آیتالله آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه در دیدار با یک هیئت حقوق بشرى که از ایتالیا به ایران سفر کرده بود، گفت دستگاه قضایی ایران کمالیافته و مستقل است و برای انجام گفتوگوهای حقوق بشری و مباحث مربوط به کرامت انسانى آمادگى دارد.
با روی کار آمدن دولت یازدهم در سال ۹۲، بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی ایران با توجه به وعدههایی که حجتالاسلام حسن روحانی در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری بیان کرده بود، امیدوار بودند که کلید رییس دولت «تدبیر و امید» بتواند قفل بسته فعالیتهای سیاسی و مدنی ایران را باز کند. فعالیتهایی که بدون آنها نه دمکراسی و نه حقوق بشر معنایی ندارند.
«چرا باید زندانی سیاسی داشته باشیم ما باید کاری کنیم که همه زندانیان آزاد شوند بنابراین اگر اعتدال بر کشور حاکم شود و افراطیگری را بتوانیم به انزوا ببریم نیازی نیست در کشوری که عدل و اعتدال حاکم است کسی در زندان باقی بماند»، «نیازی نداریم فضای کشور را امنیتی کنیم، جوانان غیور ما، حافظ امنیت و جامعه هستند و میتوانند کشور را در مسیر اهداف ملی قرار دهند»، «اگر رئیسجمهور شوم محیط امن و آزادی را فراهم میکنم؛ همچنین به بداخلاقیهای سیاسی پایان میدهم»، این جملات نمونههایی از وعدههای حسن روحانی پیش از ریاست جمهوری بود که بذر امید را در دل بسیاری از ایرانیان کاشت. ایرانیانی که هر بار با وعده و وعید به پای صندوقهای رأی میروند و ناامیدتر از پیش خود را در برابر نظامی احساس میکنند که به شدت دچار انسداد است.
اکنون نیز با گذشت بیش از دو سال از عمر دولت یازدهم، روند فشارها و صدور احکام سنگین برای فعالان سیاسی و مدنی در ایران نشاندهنده کارنامه ناکام حسن روحانی در این حوزه است.
در شهریور سال ۹۳ بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد در گزارشی به مجمع عمومی این سازمان در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، نسبت به افزایش شمار اعدامها در ایران هشدار داد و اعلام کرد که حسن روحانی به وعده خود برای آزادی بیشتر و بهبود وضعیت آزادی بیان در ایران عمل نکرده است.
در شهریور ماه سال گذشته وب سایت کلمه در گزارشی از اعمال فشار وزارت اطلاعات دولت حسن روحانی بر فعالانی که بسیاری از آنها در انتخابات ریاست جمهوری حامی وی بودند، خبر داد. بنا بر این گزارش ماموران امنیتی نه تنها به شیوه دوران سابق در اماکن عمومی به تعقیب و تهدید علنی این فعالان پرداختهاند، بلکه در موارد متعددی آنها را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار کرده و مورد بازجویی قرار دادهاند. بازجوییهای این فعالان، شدید و همراه با تهدیدهای غیر عادی بوده و از جمله به برخی از آنها گفته شده که اگر نزدیکان و حتی خانواده خود را از این احضارها مطلع کنند، باید منتظر عواقب غیر قابل پیشبینی، بازداشتهای ناگهانی و حکمهای طولانی مدت باشند. در موارد دیگری نیز احضارهای این فعالان مدنی و سیاسی، با تماس با خانواده درجه یک ایشان و تهدید آنها برای پذیرش اتهامات و اعتراف خلاف واقع از سوی احضارشدگان همراه بوده است.
وعدههای تو خالی
![گیتی پورفاضل وکیل دادگستری](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2015/09/Gitii-Pourfazel.jpg)
گیتی پورفاضل، وکیل دادگستری پیرامون فشار بر فعالان سیاسی و مدنی و صدور احکام زندان برای آنها در دولت روحانی به کیهان لندن میگوید: «نظر من اینست که با آمدن دولت آقای روحانی فضا برای فعالان مدنی و سیاسی تغییر چندانی نکرده است. با آمدن آقای روحانی ما فکر میکردیم فضا تغییر میکند اما وقتی میبینیم افرادی که پیش از آمدن آقای روحانی در صدر قوه قضاییه، قوه مقننه و سایر ارگانها بودند همچنان بر سر مَناصب خود هستند، مسلما تغییر خاصی در روند صدور احکام صورت نمیگیرد؛ با توجه به اینکه ما میبینیم جامعه چقدر از غارت و چپاولی که در بیتالمال دارد صورت میگیرد خشمگین است و میبینیم افرادی که در این چپاولها دستی داشتند چه احکامی میگیرند و در عوض کسانی که به هر حال دلشان برای منافع ملی این سرزمین میسوزد و همه زندگیشان را در این راه گذاشتهاند، با اتهامات امنیتی و عقیدتی برایشان احکام سنگین صادر میشود. یعنی در واقع آنقدر این فاصله و شکاف که جامعه شاهدش است زیاد است که گاهی واقعا انسان را دچار دلسردی میکند. چطور میشود کسانی که اختلاس کردهاند، احکام سبک بگیرند و بعد کسانی که تمام زندگیشان را گذاشتهاند در راه سربلندی این جامعه و نوشتهها و فعالیتهایشان در راه بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور بوده، روانه زندان شوند و احکام سنگین بگیرند. به هر حال مثل اینکه دولتمردان ما نبض جامعه در دستشان نیست و متوجه نیستند که خشم مردم اگر روزی فوران کند دیگر اینها نمیتوانند جلودارش باشند.»
اشاره خانم پورفاضل به افرادی چون محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدینژاد و سعید مرتضوی، قاضی دادگستری و رییس پیشین سازمان تامین اجتماعی است که پرونده اختلاس و فساد مالی آنها مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به اثبات اتهام، احکامی سبک دریافت کرده و یا حتی تبریه شدهاند.
توافق اتمی: نامعلوم و مبهم
در این میان، برخی حصول توافق هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی را فرصتی برای بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی ارزیابی می کنند در حالی که برخی نیز معتقدند با حصول توافق، فشارهای نهادهای بینالمللی حقوق بشری بر جمهوری اسلامی کاهش پیدا کرده و این حکومت در مورد اعمال فشار به فعالان و بستهتر کردن فضای سیاسی و اجتماعی دیگر هراسی نخواهد داشت.
خانم پورفاضل در این زمینه به کیهان لندن میگوید: «اصولا ما حقوقدانها هیچ وقت در رویا نمیتوانیم کاری را انجام شده بدانیم. به ویژه اینکه این توافق برای ما نامشخص است که دقیقا چه توافقی شده است. ابعادی از این توافق هنوز محرمانه باقی مانده است. نمیدانیم در مورد حقوق بشر و رعایت حقوق افراد که ما معتقدیم با جامعه ما و جامعه امروز جهانی سازگار نیست، آیا مسولان و دست اندرکاران قرار است تغییر روند دهند یا خیر. ما نمیدانیم در این توافق واقعا چه مسائلی مطرح شده و در مورد آن مسائل چه تصمیمی گرفته شده است. وقتی هندوانه را جلوی شما بگذارند تا زمانی که بازش نکردهاید نمیدانید دقیقا درون آن چگونه است. الان این توافق هم همین حالت را دارد».
این وکیل دادگستری همچنین اضافه میکند: «مردم ایران آنقدر تحت فشار هستند که از شدت ناراحتیهایی که دارند به رویاپردازی متوسل شدهاند و مدام منتظرند هر دولتی که سر کار میآید یک مقدار وضع آنها را بهتر کند یا فضای جامعه را بازتر کند که ما متاسفانه در دو دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد دیدیم که روز به روز قوه قضاییه فشار را روی جامعه به خصوص افراد دگراندیش و فعالان مدنی و سیاسی بیشتر کرد. الان واقعا بخش زیادی از مردم سردرگم هستند که چه پیش خواهد آمد؟ مگر زمانی که مجلس بتواند این بسته توافق را باز کند و راجع به آن صحبت کند تا مردم بتوانند بفهمند دقیقا چه اتفاقی افتاده است. الان وضعیت ما مانند کسی است که به او میگویند چشمهایت را ببند و بعد از او بپرسند این چه رنگی است! من در این توافقی که انجام گرفته نمیدانم چه اتفاقی برای مردم میافتد. مردم ایران همیشه امید به آینده دارند و میخواهند در آینده زندگیشان بهتر و فضای جامعه بازتر شود اما سی و شش سال است شاهدیم که هر دولتی آمده روی کار اگر هم دولتی بوده که میخواسته فضای جامعه را باز کند، تندروها اجازه ندادهاند. ما دو دوره آقای خاتمی را به یاد داریم که واقعا مردم بسیار امید بسته بودند و منتظر بودند که چه خواهد شد. اما بعد از ایشان چه کسی آمد؟ آیا اصلا الفبای سیاست را بلد بود؟ اصلا میدانست که چطور باید صحبت کند؟ اصلا میدانست زبان دیپلماسی چگونه است و رییس جمهور مملکت چطور باید صحبت کند که کشور را به ورطه نکشد؟ این چه سیاستی است که ایشان هشت سال مردم را بازیچه خودش قرار داد و جامعه ما را واقعا به قهقرا کشید که ما حالا مجبور شویم از موضع ضعف پای میز مذاکره بنشینیم و هر تحمیلی که من واقعا نمیدانم این تحمیل به چه صورتی است را بپذیریم، میلیونها دلار برای پروژه هستهای هزینه شده بود و چطور میشود که ناگهان همه به زیر زمین میرود؟ این مخارج از جیب چه کسی خرج شده بود؟ چطور میشود کسی سکان یک کشتی را به دست فردی بسپارد که اصلا نمیداند اقیانوس با او چه خواهد کرد و نمیداند باید در مقابل توفان چطور رفتار کند؟ واقعیت اینست که ما الان در این مملکت سیاستمدار نداریم.»
باید تغییری دید تا به آینده امیدوار شد
خانم گیتی پورفاضل در ادامه گفتگوی خود با کیهان لندن تاکید میکند: «سیاستمدارهای ما گوشه خانه نشستهاند. آنها که با زبان دیپلماسی آشنایی دارند و میتوانستند مملکت را به شکلی هدایت کنند که اینطور خجالت زده جهان نباشد، در کنج خانه هستند و کسانی سکان را در دست دارند که هیچ چیز جز جیب و منافع خودشان نمیبینند و وقتی هم که کارهایشان برملا میشود باز میایستند و در روی مردم میخندند. چطور میشود با اینها کنار آمد من واقعا نمیدانم این توافق هستهای در درون و بطن خودش واقعا چه خوابی برای مردم این سرزمین دیده است؟»
با این همه این وکیل دادگستری ضمن امیدواری به اینکه حسن روحانی بتواند از پس تندروها بربیاید و ممکلت را نجات دهد، میگوید: «جامعه آنقدر از وضعیت موجود خشمگین است که دیگر اعتمادش را به همه چیز از دست داده است. در دو سال گذشته آقای روحانی توانش را گذاشت که بتواند این توافق را به دست بیاورد و مملکت را از خطر ورود به جنگ رها کند. اما باید در داخل کشور هم مردم تغییراتی ببینند تا کمی امیدوار شوند».
به نظر خانم پورفاضل یکی از دلائلی که نمیتوان به بهبود شرایط برای فعالان سیاسی و مدنی در ایران در نتیجه توافق هستهای امیدوار بود نگاه کشورهای طرف مذاکره با ایران، در مقوله حقوق بشر است. او در اینباره میگوید: «ما میبینیم سیاستهای ناپخته قدرتهایی مانند امریکا چطور منطقه خاورمیانه را به آشوب کشیده است. به هر حال امریکا و دیگر ابرقدرتها هم باید تغییر نگرشی در رفتار و عملکرد خود رفتار نسبت به حقوق بشر ایجاد کنند. واقعا باید عرق شرم بر پیشانیشان بنشیند که سیاستهای آنها با مردم خاورمیانه چنین کرده است. میبینیم که امروزه انسانیت در ذهن بسیاری از دولتها چقدر نزول پیدا کرده، اصلا کرامت انسانی دیگر وجود ندارد. من نمیدانم کشورهایی که یکی از محورهای اقتصادیشان بر اساس فروش اسلحه است و اگر اسلحه نفروشند اقتصادشان دچار مشکل میشود، چطور میتوانند از حقوق بشر صحبت کنند؟ کشورهایی مثل ما باید واقعا متحد شویم تا کاری کنیم که وجدان این کشورهای قدرتمند بیدار شود. شما ببینید در خاورمیانه روزانه چند نفر کشته میشوند. کودکانی که پدر و مادر از دست میدهند، والدینی که فرزندانشان را از دست میدهند. الان چهل سال است که در خاورمیانه جنگ برپاست و این کشورهای قدرتمند با شعارهای حقوق بشری دارند پشت پرده قرارداد فروش اسلحههایشان را برای این جنگها میبندند».
گذشته از اینکه حکومتها همواره نقش تعیینکننده در سرنوشت جامعه و کشورهای خود دارند و سیاستهای آنهاست که امکان سودجویی را برای کشورهای قدرتمند و هم چنین جنگافروزی فراهم میکند، باید تأکید کرد که حکومت ایران با قلع و قمع گروههای سیاسی و دگراندیشان از همان دهه شصت خورشیدی که در تابستان ۶۷ به نقطه اوج خود رسید، و تا به امروز نیز ادامه دارد، در واقع کشور را از بنیه سیاسی و اجتماعی خود محروم کرده و میکند. یک دلیل مهم در انباشت مشکلات اقتصادی و اجتماعی همین بنیه ضعیف است چرا که رهبری جمهوری اسلامی از به کار گرفتن نیروی خلاق و مبتکر جامعه در ساختار سیاست و اقتصاد هراس دارد و با تمام توان تلاش میکند آن را در چنگ خود و اعوان و انصار معتمد خویش نگاه دارد.