کامیار بهرنگ – بعد از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم شناسایی «جریان نفوذ» در کشور نیروهای سیاسی وابسته به بیت رهبری همچون حسین شریعتمداری به میدان آمدند.شریعتمداری در یک برنامه تلویزیونی با اشاره به سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی گفت: « اصلیترین خط نفوذ دشمن، مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی است؛ به گونهای که دشمن میتواند عوامل خود را در این مراکز بهویژه تصمیمسازی نفوذ دهد […] رسانههای دشمن معمولا ستاد پشتیبانی نفوذند».
سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران نیز به سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته است: «دشمن در پی نفوذ به کشور است و دزدی را که مردم سی و چند سال پیش از در بیرون کردند امروز قصد دارد از دروازه برجام وارد شود».
محمدتقی مصباح یزدی نیز در این میان ساکت نبوده و با اشاره به اینکه «خداوند نعمتی را به ما عطا کرده است که نظیرش را نمیتوانیم پیدا کنیم و آن وجود مقدس مقام معظم رهبری است» اضافه کرد: «درباره نفوذ دشمن توجه داشته باشید که از دشمن جز دشمنیکردن نمیتوان توقعی داشت. اگر کسانی فکر کنند که دشمن از دشمنی کردن دست برمیدارد خیلی اشتباه میکنند. دشمن برای اینکه از هر راهی نفوذ کند و به انقلاب ضرری برساند از هیچ چیز مضایقه نمیکند».
البته سخن گفتن از «دشمن» و «نقشههای آنان» حرف تازهای در میان رهبران و سران جمهوری اسلامی نیست. اما با توجه به جوّ به وجود آمده در روزهای اخیر و بخصوص پس از تذکر ۱۲ نماینده مجلس شورای اسلامی به وزرای اطلاعات و فرهنگ و ارشاد اسلامی مبنی بر برخورد با جریان نفوذ در رسانههای ایران، برخی این حرکات را آمادهسازی فضا برای ورود به انتخابات اسفندماه میدانند. اینکه رهبر جمهوری اسلامی به صراحت دستور دخالت هر چه بیشتر اطلاعات سپاه پاسداران را صادر کرده و از آنها خواسته است «مقتدرانه» به بر امور نظارت داشته باشند، چه معنایی دارد؟
برای بررسی سخنرانی اخیر رهبر جمهوری اسلامی با محمد نوریزاد به گفتگو نشستیم.
– مساله «دشمن» حرف جدیدی در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی نیست اما برخی بر این باورند که تاکید و تکرار آن در هفتههای اخیر برای مهندسی انتخابات آتی (مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری) است. از سوی دیگر صدور فرمان به تشدید فعالیتهای حفاظت اطلاعات سپاه خاطره سال ۸۸ را برای بسیاری زنده میکند. شما اولین کسی بودید که فیلم سخنرانی فرمانده سپاه را که به دخالت در انتخابات سال ۸۸ اعتراف میکرد منتشر کردید، برداشت شما از این نقش سپاه و سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی چیست؟
– واقعیت این است بعد از اینکه ایران وارد توافق با کشورهای ۱+۵ شد، علنا شکل واقعی و بیرونی و آن هیاهوهای آنچنانیاش را از دست داد و مانند یک خمیر شد و دیگران شکلاش دادند. این وجهه بیرونی نظام جمهوری اسلامی با آن همه عربده است، اما برای داخل همچنان مشتاق هستند که اقتدار خودشان را حفظ کنند. در روستاهای خودمان به خاطر جهالتی که در اغلب این روستاها وجود داشت، یک دو طایفگی وجود داشت که به کمترین بهانه به سر و کله همدیگر میزدند. من یادم هست کودک که بودم در خانه بعضی از اینها میرفتم که سر و صورتشان زخمی شده بود، اینها با اهل خانه خودشان بسیار عبوس و عصبانی بودند. بیرون کتک را خورده بودند ولی برای اینکه ذهن اعضای خانواده را منحرف کنند که به زخم وخراش و کله شکسته او فکر نکنند به کمترین بهانه زن و بچههای خود را کتک میزدند. این عارضه روانی در آدمهایی است که بیرون از یک چهارچوبی شکست خورده و فرو ریختهاند و در داخل برای اینکه نشان دهند همچنان مقتدر هستند، آن وجهه پوشالی خودشان را بزک میکنند.
واقعیت این است که نظام جمهوری اسلامی بعد از این جریان توافق هستهای فرو پاشید. منتهی اینها نمیخواهند این موضوع را در داخل تسری بدهند و یا امتداد آن فروریختگی را در داخل باور کنند، مثل یخ وا بروند و مثل برف آب شوند. این فرمانی که رهبر به سپاه میدهد از دو زاویه به آن نگاه میکنم؛ یکی همین زاویهای است که به آن اشاره کردم که این اقتدار داخلی را نیاز دارند همچنان داشته باشند، گور پدر انتخابات و هر چه که هست. اینها الان مسالهشان این است که کلیت کشور را در اختیار داشته باشند. از زاویهای دیگر اگر به مساله نگاه کنیم، آقای خامنهای اسیر در دست سپاه است. رویکردی که من الان دارم به آن اشاره میکنم محلی از اعراب است و میشود به آن توجه کرد. در واقع میشود از این زاویه هم به ماجرا نگریست. آقای خامنهای به گمان من اسیر دست سپاه است و این خواست سپاه بوده که از گلوی آقای خامنهای بیرون آمده است. یعنی آقای خامنهای درست همانی را گفته است که بچههای سپاه روی میزش گذاشتهاند و حالا این میتواند به صورت یک تحلیل باشد و میتواند امتداد خواستهای سپاه باشد که الان به چنین چیزی نیازمندیم و باید گفته شود و آن هم از زاویه شما. آقای خامنهای یک جاهایی اصلا نفوذ و برد ندارد، علت اینکه محسن رضایی را هل میدهد به داخل سپاه برای این است که او احساس خطر میکند که لااقل اگر این جزیره از دست رفت یک گوشهای برای ما باقی بماند.
من تصورم بر این است که انتخابات صد در صد مهندسی شده خواهد بود. سپاه با تمام یال و کوپالاش تمام نمایندگان را غربال خواهد کرد و شوخیبردار هم نیست. ببینید علت بر کشیده شدن آن همه مفسده و دزدی و آدمکشی در جریان بعد از سال ۸۸ فقط و فقط به این دلیل بود که یک نامحرم به اسم میرحسین موسوی داشت سر فرو میکرد به اندرونی جنایتکاران و دزدان که از سپاه تا بیت رهبری و نمایندگان مجلس و سیستم قضایی در آن بودند. اینها نمیتوانستند بر بتابند که یک نامحرم مثل میرحسین موسوی به اندورنی آنها راه پیدا کند و از جنایتهای اینها سر در آورد و اگر لازم بود حمام خون هم به راه میانداختند برای اینکه میرحسین موسوی بالا نیاید. من به پس و پیش این ماجرا کاری ندارم ولی اصل ماجرا این بود که اینها نه تنها در آن دوره اجازه ندادند نامحرمی بالا بیاید در دورههای بعد هم این اجازه را نخواهند داد. اینها حاکمیت را بلوکه شدن خودشان میخواهند و مشتاق این هستند که همیشه بر سر قدرت باشند. مفهوم حزب مسخره و طنز است، اگر احزاب در اینجا تلاش میکنند که قدرت را در دست بگیرند، اینجا به آن به صورت مسخره نگاه میکنند یعنی با انگشت نشان میدهند که: اِ، اینها میخواهند قدرت را در دست بگیرند! به همین دلیل است که اینجا احزاب هیچگاه پا نمیگیرند مگر اینکه خودشان را عمله و ذلیل سپاه و بیت رهبری بکنند. من اطمینان دارم که انتخابات آتی هم در مجلس خبرگان و هم در مجلس و حتی بعد از آن در ریاست جمهوری حتما مهندسی شده خواهد بود. اصلا برآمدن آقای روحانی یک مهندسی بود و تمام اون داستانهای جلیلی و دیگران همه طرح و برنامه بود برای برآمدن آقای روحانی. روحانی ۱۶ سال بر سر یک دستگاه غلیظ امنیتی بوده و یک چنین آدمی از روی زانوی رهبر بلند شده و حالا رئیس جمهور شده، مگر اینها میتوانند در برابر هم قرار بگیرند.
– اما بعد از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی مثل همیشه یک جوّی برای برخورد با روزنامهنگاران و فعالان سیاسی به وجود میآورند. چقدر این فضای به وجود آمده را شما واقعی میدانید؟
– این داستان نفوذی که جدیدا رهبر کشف کرده است و مرتبا میگوید و بعد این عمله اکره و این نوچههای لام تا کاماش مرتب آن را تکرار میکنند، یک رخ و یک پیرخ دارد. واقعیت قضیه این است که در ایران خیلی چیزها پنهانی نیست که در مغز سپاه و اطلاعات از نفوذکردهها خبر نداشته باشند. ببینید، آقای خامنهای مجبور است که به سپاه اتکا کند برای اینکه اطلاعات تخریب شد، بعد از ماجرای قتلهای زنجیرهای اعتماد آقای خامنهای دربست به سمت اطلاعات سپاه و سازمان اطلاعات سپاه رفت و تا توانستند آن را فربه کردند که الان معاونتی که به صورت سازمان اطلاعات سپاه وجود دارد بر سر وزارت اطلاعات سایه انداخته است. من ۶ ماهی که جلوی وزارت اطلاعات آنجا به اعتراض ایستاده بودم بعضیهاشون عبور میکردند و میرفتند داخل و گاهی که یکی دو کلامی بین ما رد و بدل میشد کاملا احساس میکردم که اینها آدمهای تحقیر شدهای هستند یعنی سیستم اطلاعات تحقیر شده و الان دارد تلاش میکند که در دل رهبر یک جایی برای خودش باز کند. یعنی میگوید آقا همه دلتان را به سپاه ندهید و به ما هم یک نگاهی بکنید. به هر تقدیر واقعیت ماجرا این است که واژه نفوذ که آقای خامنهای تولید کرده بیشتر از این بابت است که بعد از قضیه توافق هستهای که اینها فرو ریختند. اینها همیشه برای لق لقه کلام باید یک چیزی داشته باشند. همان طور که گفتم رخ قضیه این است که اینها عربدههای خودشان را داشته باشند که مراقب باشید نفوذ میکنند. ببنید احمقها میآیند چنین مسائلی را که باید در پس و پشت یک جامعه بگذرد در ملاءعام مطرح میکنند، مثلا برای یک روستایی چه ضرورتی دارد که شما از حساسیت نفوذ و مراقبت و این چیزها بگویید. او دارد زندگیاش را میکند شما اگر عرضه دارید بروید در پس و پشت جامعه مراقبت کنید که کسی نفوذ نکند. مگر کشورهای دیگر نفوذپذیر نیستند و یا مثلا ماجرایی به اسم نفوذ ندارند و نباید مقابله کنند؟! مگر سیستمهای امنیتی و اطلاعاتی خلق نشدند برای اینکه جلوی این نفوذها را بگیرند. تاکید چنین ماجرایی یعنی چه؟ بعد از ماجرای توافق که آن دژ آمریکاستیزی را تقریبا از دست دادند حالا باید «دشمن، دشمن» بکنند که حواستان باشد میخواهند نفوذ کنند. اما پیرخ ماجرا مهم است، عربدههای نفوذگرایی میتواند در جریان انتخاباتی که پیش رو داریم کاربرد داشته باشد. یعنی در قلع و قمع مخالفین و پیوستن حرکات معترضانه منتقدین به آن سوی مرزها و اینکه هر مخالفی را بتوانند به راحتی سرکوب و زندانی بکنند و یا سرش را زیر آب کرده و اعدام کنند. من تصورم جز این چیزی نیست شما نگاه کنید این الم شنگهای که به اسم نفوذ اینها راه انداختهاند و عمله اکرههاشان هم بر این آتش میدمند. مساله امنیتی بدیهی است که در هر کشوری هست. چند سال پیش انگلستان مسابقات جهانی المپیک را برگزار کرد، شما فکر میکنید در میان خودشان چقدر جلسه گذاشتند که آقا مواظب نفوذ و این حرفها باشید. اما من تعجب میکنم از اینکه چنین مسائل بدیهی که در ابتداییات تمام دستگاههای امنیتی هست چرا میآیند در سطح جامعه مطرح میکنند. علت آن هیچی نیست جز آنکه گفته باشند که حواستان جمع باشد که چماقی بلند کردیم به اسم نفوذ هرکسی بخواهد چپ برود ترتیباش را میدهیم. من تصورم چنین نگرشی است.
– اما شعار رهبر این است که دشمن به سرکردگی آمریکا، ولی در عمل هرچه نیروی منتقد داخلی است را سرکوب میکند. یعنی شعار یک چیز است و عمل چیز دیگری. به نظر شما واقعا اگر رهبر جمهوری اسلامی به «دشمن» باور دارد آن را خارجی میداند یا داخلی؟
– من موضوعی را ناگزیرم به آن اشاره کنم. من مرده شما زنده، در هر مسئولیتی وقتی آخوندی بر آن اشراف داشته باشد آن مسئولیت به گند کشیده میشود. مگر در حوزه تخصصی دانش آخوندی مثل احکام که حالا بلد است آن هم در ذاتش جز افسردگی و مفسده چیزی نیست. اما اجازه بدهید این را بگویم که به شکلی تاریخی آخوندهای ما همیشه محتاج یک دشمن بودند. باور کنید وقتی در دوره قاجار ماجرای بهائیت برآمد آخوندهای شیعه ما یک نفسی به راحت کشیدند برای اینکه یک مدت زیادی بود که اینها دشمن نداشتند و چقدر در این ۱۵۰ سال که از ظهور بهائیت گذشته است آخوندهای ما با لذت سوژه داشتند و سخن گفتند. این نیاز تاریخی آخوندهای ماست که همیشه خودشان را با دشمن اثبات میکنند. اگر یک آخوندی را همین طور رها کنید شاید چیزی برای گفتن نداشته باشد، مثل این میماند که شما آخوندها را دور هم جمع کنید، مثلا به همین رهبر ما بگویید آقا شما سخنرانی کنید بدون اینکه به دشمن و نفوذی بپردازید، بدون اینکه به آمریکا بپردازید بدون اینکه میکُشیم و شلیک میکنیم و اینها را با خاک یکسان میکنیم. آقا دو کلمه حرف بزن ببینیم ماجرا چه هست. شما چرا باید آدم متفاوتی باشی؟ حرف بزنید ببینیم متفاوت بودنتان نسبت به یک مهندس، پزشک یا دانشجو کجاست. چه چیزی در وجود شما هست که شما را متفاوت کرده؟ دانش خودتان را برای ما آشکار کنید؛ نیست. بعد شما نگاه کنید که دائم آمریکا آمریکا میکنند، آمریکا یک قدرقدرتی است، خودش را فریب میدهد و بعد مثلا مخاطبین جاهل خودش را این گونه فریب میدهد که وقتی من در برابر آمریکا میایستم و میگویم نه، این قدر و قیمت من را بالا میبرد. واقعیت این است که بخش وسیعی از مردمان ما در یک بخشهایی از روستاها و شهرهای دور، ۴۰ سال با امروز تهران فاصله دارند بعضیهاشون ۸۰ سال فاصله دارند. یعنی شما یک جمعیتی را میبینید که اصلا مقولهای به نام حقوق مدنی برایش مطرح نیست و ۴۰ سال میگذرد تا به نقطهای برسد که تازه برایش مطرح شود. ولی به همان آدم وقتی میگویی آمریکا، کیف میکند و احساس میکند که آمریکا یک هیولایی است و کسی که رو در رو و رخ به رخ این هیولا میایستد حتما یک چیز کمر بستهای است و حتما وجناتی دارد.
اگر هرکجا دید هر آخوندی حرف از دشمن میزند این را به نیاز تاریخی او ارجاع بدهید، به بیسوادی او و تهیدستی او که هیچ حرفی برای گفتن ندارد و برای اثبات خودش حتما دست به دامن دشمن میشود. این را هم بگویم که آخوندهای ما در کل آدمهای بیسواد و نابخردی در اداره کشور هستند، راز اینکه این کشور در وجوه مختلف به گند کشیده شده و پر از مفسده و اختلاس و آدمکشی است همه بلااستثنا به خاطر پخمگی آخوندهای حاکم و نابخردیشان است که به راحتی آلت دست واقع میشوند. خودشان چون آدمهای هوسبازی هستند و مطامع دنیویشان بسیار بسیار لجام گسیخته است به راحتی فریب میخورند و آلت دست دیگران میشوند و بهترین سوژه برای جاسوسی هم روس و اسرائیل هستند.