۸ مهر روز جهانی ناشنوایان نامگذاری شده است.
کامیار بهرنگ- هر ساله آخرین هفته ماه سپتامبر به عنوان «هفته جهانی ناشنوایان» برنامههایی در سراسر جهان به منظور جلب نظر عمومی به موضوع ناشنوایان برگزار میشود.
امسال نیز با شعار «با حق برخورداری از زبان اشاره، کودکان ناشنواى ما توانمند مىشوند!» برنامههایی در سراسر جهان اجرا شد. فدراسیون جهانی ناشنوایان (wfdeaf) در بیانیهای که به همین مناسبت منتشر کرده است با اشاره به اینکه بر اساس کنوانسیون سازمان ملل در بخش حقوق افراد معلول (CRPD) «ناشنوایان به عنوان یک گروه اقلیت زبانی به رسمیت شناخته میشوند» اضافه کرده است: «کودکان ناشنوا میتوانند استفاده از زبان اشاره و حق داشتن آن را به عنوان یک اصل از قوانین حقوق بشر و یک حق لازم از بدو تولد درخواست کنند». این بیانیه تاکید دارد که بر اساس همان کنوانسیون [که جمهوری اسلامی نیز یکی از امضاکنندگان آن است] «دولتها موظف به تسهیل یادگیری زبان اشاره و ارتقاء هویت زبانی جامعه ناشنوایان هستند».
بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی امروزه نزدیک به ۳۶۰ میلیون نفر ناشنوا در جهان زندگی میکند. این سازمان تاکید دارد نیمی ازموارد ابتلا به کمشنوایی و ناشنوایی قابل پیشگیری بوده و یا در صورت تشخیص به موقع، قابل درمان هستند.
وضعیت ناشنوایان در ایران
مرکز آمار و اطلاعات راهبری بر اساس دادههای سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰ میزان کل معلولین کشور را ۱/۴ درصد جمعیت برآورد کرده است که از این میزان ۱۰ درصد ناشنوا هستند.
بر همین اساس ۱۲ درصد کل ناشنوایان ایران را کودکان تشکیل میدهند. با اینکه میزان درصد کل ناشنوایان ایرانی (۱۳ در ۱۰ هزار نفر) از میانگین جهانی (۵۳۰ در ۱۰ هزار نفر) بسیار کمتر است اما درصد ناشنوایی کودکان ایرانی ۳ درصد بیشتر از میانگین جهانی است.
بررسیهای مرکز آمار و اطلاعات راهبری نشان میدهد جمعیت ناشنوای ایرانی در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ نزدیک به ۹ درصد افزایش داشته است.
سازمان بهداشت جهانی وضعیت کار ناشنوایان را نامناسب توصیف کرده و در گزارشی که ماه مارس سال جاری منتشر کرده است با اشاره به «جمعیت بالای بیکار در میان ناشنوایان»، تاکید میکند که آن دسته از ناشنوایانی که شاغل هستند نیز در مقایسه با دیگران از درآمد کمتری بهره میجویند. نرخ بیکاری ناشنوایان در ایران (سال ۱۳۹۰) ۱۹/۱ درصد اعلام شده که بیشترین میزان بیکاری مربوط به استان خوزستان (۳۴/۵ درصد) و کمترین آن مربوط به خراسان جنوبی (۶/۳ درصد) است. این در حالی است که آمار سازمانهای مردمنهاد مرتبط با ناشنوایان رقمهای بسیار متفاوتی از میزان بیکاری آنها بیان میکنند.
چالشهای آموزش کودکان ناشنوا
یکی از بزرگترین مشکلات ناشنوایان بخصوص در کشورهای توسعه نیافته عدم دسترسی به امکانات نرمافزاری و نیروی انسانی لازم برای برنامههای آموزشی است. با اینکه در ایران از سال ۱۳۰۳ به همت میرزا جبار عسگرزاده معروف به جبار باغچهبان اولین مدرسه ناشنوایان تاسیس شد، اما همچنان امکانات آموزشی لازم برای آنان فراهم نشده است.
سعید حسنزاده، استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران در این مورد گفته است: «برقراری ارتباط، مهمترین مشکلی است که ناشنوایان با آن مواجهاند و علت اصلی برقرار نشدن این ارتباط، آموزش ناکافی مربیان و ناآگاهی افراد جامعه از وضعیت ناشنوایان است».
در سالهای گذشته بیشتر مدارس ناشنوایان (در تهران) تعطیل شده است به نحوی که از ۱۷ مدرسه موجود در ۱۰ سال گذشته امروزه تنها ۶ مدرسه باقی مانده است. این ۶ مدرسه نیز با مدارس کودکان دارای اختلالهای ذهنی ادغام شده و به این ترتیب مساله آموزش ناشنوایان در ایران با چالشی جدی روبرو شده است. از سوی دیگر ادغام دانشآموزان ناشنوا در مدارس عادی عواقب بدی را برای کودک به همراه خواهد داشت. سارا سیاوشی کارشناس زبانشناسی در این مورد گفته است: «حضور وی در جمع آنان شاید وی را با فرهنگ افراد شنوا آشناتر کند و مهارتهای لبخوانیاش را بهبود بخشد، اما این پیشرفت به قیمت از دست رفتن دورۀ کودکی و نوجوانی وی و محرومیت از تحصیل به زبان خود و توقف رشد قوای ذهنی و زبانیاش تمام خواهد شد».
کار، رویای دور ناشنوایان و معلولان ایرانی
همان طور که پیشتر به آن اشاره کردیم مشکلات زندگی ناشنوایان در ایران بسیار دردآورتر از آمارهای رسمی (دولتی) است. برای نمونه مرکز آمار و اطلاعات راهبردی میزان بیکاری در استان خوزستان را ۳۴/۵ درصد اعلام کرده، اما رسول عبیات رئیس کانون ناشنوایان شهرستان اهواز از بیکاری ۹۸ درصدی ناشنوایان اهوازی خبر داده است. علی همت محمودنژاد مدیرعامل انجمن دفاع از حقوق معلولان نیز سالها پیش (همزمان با تهیه آمار مرکز آمار و اطلاعات راهبردی) میزان بیکاری ناشنوایان در کل کشور را نزدیک به ۴۰ درصد عنوان کرده بود.
این رقمها در حالی اعلام میشود که بر اساس تبصره ۲ از ماده ۷ قانون جامع حمایت از حقوق معلولین (مصوب سال ۱۳۸۳) «سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور موظف است ۳ درصد از مجوزهای استخدامی سالانه وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات دولتی، شرکتها و نهادهای عمومی و انقلابی را کسر و در اختیار سازمان بهزیستی کشور قرار دهد تا نسبت به برگزاری آزمون استخدامی اختصاصی برای معلولین واجد شرایط با همکاری سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور اقدام و معلولین واجد شرایط پذیرفته شده را حسب مورد به دستگاه مربوطه معرفی نماید».
حال به این موضوع مساله اشتغال معلولان (به صورت عام) در بخش خصوصی را نیز باید اضافه کرد. موضوعی که محمود علیمحمدی، مشاور وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی در امور معلولان نیز به آن اشاره کرده و گفته است: «در بند (و) ماده ۷ قانون جامع حمایت از حقوق معلولان اشارهای به الزام دستگاهها به اختصاص ۶۰ درصد از پستهای سازمانی تلفنچی به نابینایان، کمبینایان و معلولان جسمی حرکتی شده بود که با روند خصوصیسازی و برونسپاری این گونه مشاغل به بخش خصوصی عملا زمینههای اجرای این بخش از قانون از بین رفت».
شرایط نامناسب زندگی شهری برای معلولان
امروزه در بسیاری از شهرهای جهان شاهدیم که خدمات ویژهای برای شهروندان معلول در نظر گرفته شده است. از چراغهای راهنمایی صدادار برای نابینایان تا تغییر در ساختار پیادهروها برای آن دسته از افرادی که به هر دلیلی از ویلچر استفاده میکنند. بهاره همهکسی کارشناس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهرداری تهران، «مناسبسازی» فضای شهری برای معلولان را «دور باطل» دانسته و گفته است: «در طراحی موضوعات و کاربردی کردن آنها، بسیاری از مسائل به هم ربط دارد. مثلاً وقتی معبر پیاده طراحی میکنیم اما در ورودی آن چندین مانع قرار میدهیم که موتورسیکلت رد نشود قطعاً شرایطی ایجاد کردهایم که معلولان نتوانند وارد این فضا شوند […] بسیاری از تسهیلاتی که برای معلولان در نظرگرفته شده است حالت نمایشی دارد».
این مشکلات در دسترسی آسان معلولان به محیطها و خدمات شهری موجب منزوی شدن بیش از پیش این افراد در جامعه میشود. از سوی دیگر مساله ارتباط جامعه با معمولان یکی دیگر از مشکلات این بخش از شهروندان محسوب میشود.
موضوع برنامههای تلویزیونی نیز بخشی دیگر از مشکلات ناشنوایان است. بخش بسیار محدودی از برنامههای تلویزیونی ایران امکان پخش برنامههای مناسب با برای ناشنوایان را دارد و این موضوع ، انزوای آنان را تشدید میکند.
مشکلات زنان معلول
لاله خانهباز از شهروندان بهائی که دچار معلولیت شده است در یکی از نشستهای جانبی شورای حقوق بشر سازمان ملل به نگرش غلط جامعه ایران به مساله معلولیت اشاره کرده است. او با اشاره به اینکه وضعیت «معلولین بهائی» با دشواریهای بیشتری روبرو است، بر مساله «معلولان زن» تاکید کرد: «وقتی با برادرم که معلولیت مشابهی با من دارد بیرون میرفتم، همه انگشتها به طرف من بود و هیچ کس اصلا به معلویت برادرم توجه نمیکرد و این یعنی درد، یعنی درد یک جامعه».
او در بخشی دیگر از این سخنرانی اضافه کرده است: «مردم با نگاه تحقیرآمیز میگویند که بدبخت برای همیشه از زندگی ساقط شده چون نمیتونه ازدواج کنه، کی میاد با یک دختر معلول که نمیتونه کار خونه رو انجام بده و بعد هم نمیتونه بچهداری کنه ازدواج کنه و این یعنی علاوه بر درد جسمی که تحمل میکنی، دردی سنگینتر که درد روحی است را باید تحمل کنی».
واقعیت دردناک این است که علاوه بر کمبود و گاه نبود امکاناتی که دولت موظف است برای شهروندان خود تأمین کند، فرهنگ رشدنایافته و تبعیضآمیز جامعه نیز بر مشکلات معلولان جامعه ایران میافزاید. فرهنگی که اگر قرار باشد چیزی در آن تغییر کند، میبایست از کودکی و در سیستم آموزشی فکری اساسی برای آن کرد.