سارا دماوندان (+عکس) – «پیرشی عزیزم» تکیه کلام مادربزرگ بود. هر وقت کمک میخواست و کمکش میکردم، برای تشکر میگفت: خیر ببینی از جوانیت و پیر شی مادر!
اوایل که کوچکتر بودم بلافاصله میگفتم «من دوست ندارم پیر شم» او هم به خنده میگفت: من هم دوست نداشتم اما پیر شدم. هر بار که این جمله را میشنیدم به خودم میگفتم از محالات خواهد بود که من پیرشوم. کم کم بزرگ شدم و مادربزرگ هم دیگر نبود. یک بار از سراتفاق چند تار موی سپید را لابهلای موهایم دیدم ناخودآگاه یاد حرف مادربزرگ افتادم که میگفت: من هم دلم نمیخواست. به خودم گفتم: یعنی دارم پیرمیشوم؟ موی سپید علامت سالمندی است؟ یعنی کم کم صورتم چروکیده و کمرم خم خواهد شد؟ اما به خودم نهیب زدم: خیلی مانده تا پیرشوی!
اینها پرسشهایی است که شاید همه ما بارها و بارها از خودمان پرسیده و سعی کرده باشیم یا از کنارشان عبور و از واقعیت پیر شدنمان فرار کنیم و یا اینکه به دنبال راهکاری باشیم برای جلوگیری از پیرشدن و ورود به دوران سالمندی.
بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی، تا پایان سال ۲۰۱۵ حدود ۹۰۰ میلیون سالمند در جهان وجود خواهد داشت و پیشبینی میشود تعداد آنها در سال ۲۰۵۰ به دو میلیارد نفر یعنی دو برابر میزان فعلی برسد.
چندی پیش پریسا طاهری رئیس اداره سلامت سالمندان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در یک نشست خبری گفته بود: «بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی سن سالمندی از ۶۰ سال و بالاتر تعریف شده است و در واقع سالمند بر اساس تقسیمبندی تقویمیدر کشور، سن سالمندی ۶۰ سال به بالا است. سالمندان به سه گروه جوان بین سنین ۶۰ تا ۷۵، میانسال بین سنین ۷۵ تا ۹۰ و کهنسال ۹۰ سال به بالا تقسیم میشوند. بنا به گفتههای این مقام مسئول براساس آمار موجود، تغییراتی که در الگوی سنی جمعیت ایران در ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته صورت گرفته نشان میدهد جمعیت سالمندان کشور به سرعت در حال رشد است. این در حالیست که این میزان رشد جمعیت سالمندان در کشورهای پیشرفته در ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال صورت میگیرد.
در آستانه روز جهانی سالمندان به سراغ علمناز حسنزاده متخصص در امور روانشناسی بالینی و امور تربیتی ساکن دانمارک رفتم تا در گپ و گفتوگویی یک سری پرسش را درباره سالمندی، چگونگی کنار آمدن با این دوره و همچنین نحوه برخورد با سالمندان با وی در میان بگذارم.
عکسهای این گزارش از سالمندان خارج از کشور را ملوس مشتاق شهمیری و از یک خانه سالمندان در ایران را پدرام سالمی در اختیار کیهان لندن گذاشتهاند.
-اگر بخواهیم یک تعریف جامع و کلی داشته باشیم، سالمندی یعنی چه و میانگین این دوره از زندگی چه سنی است؟
-سالمندی یک فرایند زیستشناختی است و نه یک نقطه ضعف یا بیماری تضعیفکننده. دوره سنی سالمندی چیزی بالای ۶۰ سالگی را در بر میگیرد. با فرآیند پیر شدن در بدن انسان تغییراتی به وجود میآید که احتمالا نوع تغذیه و فعالیتهای دوران قبل از آن را محدود میکند و یا تحت تأثیر قرار میدهد.
-برخی از کارشناسان در طب سالمندی معتقد هستند که سالمندی داری ابعاد گوناگونی است آیا همینطور است؟
-پیش از آنکه وارد ابعاد سالمندی بشویم بهتر است درباره این واژه کمیصحبت کنیم. سالمندی در حال حاضر به صورت فرآیندی پویا مطرح میشود و با افزایش کمیت جمعیت سالمندی کیفیت زندگی آنها نیز مورد توجه قرار میگیرد. مولفههای مختلفی وجود دارند که بر روی سالمندی پویا اثر دارند از جمله مولفههای اقتصادی و رفتاری، شخصیتی، محیط فیزیکی، اجتماعی و بهداشتی که هر یک به نوبه خود اثرات مختلفی بر کیفیت زندگی سالمندان میگذارد. درباره ابعاد این دوران هم باید بگویم هر دورهای از زندگی دارای ابعاد گوناگونی است. مانند بعد روانی که یکی ازمهمترین ابعاد در زندگی انسان است .
-مشکلی که شاید در ابتدا انسان را از نظر روحی آزار بدهد تغییر طرز فکر است. یعنی شخص آن طراوت و شادابی روحی پیشین را ندارد و دچار بحران روحی میشود، در این رابطه چه باید کرد؟
-دقیقا همین است که به آن اشاره کردید. مفهوم سالمندی از بعد روانی و روحی به معنی فرسودگی تدریجی روانی است که باعث میشود طراوت و شادابی، عزم واراده، اعتماد به نفس، جرات ریسک کردن، احساس مفید بودن و تعلق داشتن کاهش مییابد. ما اغلب فراموش میکنیم که هر چند بدن پیر میشود ولی قدرت آن تضعیف نمیگردد. به خصوص اگر مسایل مهم در اصول تغذیه صحیح را رعایت کنیم. با ورزش کردن و فعال بودن هنوز در عرصه جامعه حضور پیدا میکنیم و اجازه نمیدهیم که سالمندی به عنوان نوعی معلولیت ما را با کلمه از کار افتادگی تعریف کند. وقتی فرد احساس کند که دارای نقش اجتماعی نیست پیری روانی آغاز میشود.
-فرایند پیری و سالمندی در بدن فرد چگونه آغاز میشود؟
-پیری انسان از سوی ضعیف و چشمان شروع میشود و به ضعف حافظه و دیگر فعالیتهای ذهنی و کندی حرکتی سرایت میکند. با گذشت زمان برای فرد سالمند به سرعت در حرکت است او خود را در پایان راه دانسته و مطرود از جامعه احساس میکند.
-بین سالمندان داخل کشور و خارج از کشور تفاوتهایی دیده میشود که این تفاوتها را گاهی در قالب تصویر و طنز مشاهده میکنیم، نظر شما چیست؟
-پاسخ این سوال تا حدودی در گفتههای قبلی هست .فرق سالمندان ایران با دیگر جاها در همین نکته است. اگر فردی پیش از این دوره خانهنشین باشد یا مثلا زنی خانهدار باشد، با پا گذاشتن به دوران سالمندی و تجربه یائسگی خود را منفعل، خسته، زودرنج، بهانهجو و افسرده حس میکند. طبیعی است که این احساسات منفی روی عملکرد زندگی فرد نیز تأثیر سوء میگذارد. شاید به این دلیل هم هست که مشکلات روانی به درجات مختلف و با فراوانی قابل ملاحظهای در افراد سالمند مشاهده میشود. در سفر اخیرم به ایران شاهد چندین فقره تلخ از زنان یا مردان تنها و سالمندی بودم که حتی دست به گدایی میزدند تا امورات خود را بگذرانند. وقتی مشکلات معیشتی این افراد حل نشده است، چگونه میتوان به دیگر نگرانیها و کمبودهای روحی و عاطفیشان اشاره کرد و آنها را در تحقیق وضعیت سلامتیشان مورد نظر قرار داد.
-ما در مقوله زندگی سالم با موضوع بهداشت روان نیز روبرو هستیم که درهمه مراحل سنی به آن نیاز داریم اما گویا در دروان سالمندی باید به آن بیشتر توجه داشت، علت چیست؟
-بهداشت روان نقش مهمی در کیفیت زندگی افراد خصوصا سالمندان بازی میکند مسئلهای که در ایران متاسفانه مغفول مانده است و باید به آن توجه بیشتری کرد. از نظر روانشناسی میتوان به نظریه اریکسون (Erikson 1982) اشاره کرد. او آخرین مرحله از مراحل تحول روانی اجتماعی را مرحلهی تحول روانی- اجتماعی و مرحله شکفتگی و رشدیافتگی در مقابل نومیدی میداند. این در حالیست که بسیاری از افراد، سالمندی را با از کار افتادگی اشتباه میگیرند. صرفا به خاطر پا گذاشتن به این دوره و یا رسیدن به اواخر دوران خدمت حرفهای و بازنشستگی حس میکنند که از حضور زنده در اجتماع کنار گذاشته شدهاند. این دوره پویا و شیرین که بهترین فرصت برای استراحت و نیز مسافرت و لذت بردن از زندگی دو نفری همسر و نیز تقسیم تجربههای دلچسب با نوه و عروس و داماد خانواده است، فرد سالمند را به صورت اخته شدهای در حصار خانه زندانی میکند.
-بسیاری ار افراد وقتی وارد دوران سالمندی میشوند احساس میکنند دیگر پایان زندگی است و باید منتظر مرگ بود. چه عواملی در به وجود آمدن این احساس میتواند نقش داشته باشد؟
-اگر بگویم شرایط و محیط سالمند نقش بسیار عمدهای در به وجود آمدن این حس دارد بیراه نگفتهام. با یک نگاه به به بررسیهای انجام شده در زندگی از زنان و مردان سالمند به این نتیجه میرسیم که آنها از نظر اقتصادی غیر مولد و مصرفکننده، از نظر اجتماعی تنها و منزوی و از نظر سلامتی مبتلا یا در معرض خطر ابتلا به بیماریهای مزمن و عوارض آن هستند. با کمی دقت در نحوه زندگی فرد سالمند میتوان اثرات جدی اختلالهای حرکتی، زوال فکر، حوادث، افسردگی و بیماریهای قلبی و ریوی را به عنوان معضلات مهم در سلامتی و بهداشت روان افراد سالمند ملاحظه کرد. امروزه مشکلات معیشتی و بالا رفتن سن ازدواج و دیگر معضلات جامعه به وجود این مسئله دامن میزند که اصلا جایگاه سالمند در خانواده کجاست. به ویژه اگر فرزندان هر کدام به حرفهای در شهر دیگری مشغول باشند، چه کسی از پدر یا مادر پیر که احتمالا زوج یا زوجه خویش را نیز از دست داده مراقبت خواهد کرد؟ به دلیل همین مشکلات و کمبود حمایتهای اجتماعی، عاطفی و مالی به ویژه در میان اقشار کم درآمد جامعه، سالمندان زندگی بسیار بدی را تجربه میکنند. فرزندان بعد از مرگ یکی از والدین با تقسیم اموال یا فروش خانه، پدر یا مادر سالمند خود را در معذوراتی قرار میدهند که زندگی روزمرهشان را به چالش میکشد.
-ورود به دوران سالمندی چیزی نیست که بتوان از آن جلوگیری کرد، در چنین زمانی اختلالاتی که فرد با آن روبرو میشود به چه ترتیب است؟
-اختلالات در همه افراد یکسان نیست اما شواهد و مطالعات نشان میدهد که اختلالات روانی مانند افسردگی، تغییر الگوی خواب، احساس تنهایی و انزوای اجتماعی، ۱۵ تا ۲۵ درصد افراد بالای ۶۵ سال را مبتلا میسازد. اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب، کاهش حافظه، تغییر الگوی خواب، احساس تنهایی و انزوای اجتماعی از جمله این مشکلات است.
-ما علاوه بر اختلالات با یک سری تغییرات دیگر هم روبرو هستیم…
– نخستین تغییری که به وجود میآید تغییر در نحوه انگیزش فرد است. در افراد میانسال اصولاً انگیزهها کاهش پیدا میکند. آنان دیگر مانند یک جوان آمال و آرزو ندارند که برای رسیدن به آن تلاش کنند و نسبت به موفقیتهای فردی و اجتماعی خوشبین نیستند. سپس با تغییرات حسی و حرکتی روبرو میشویم، هر چه سن بالاتر میرود، کارکرد سیستمهای ادراکی مانند دیدن، شنیدن و سایر حواس کفایت خود را از دست میدهد. همچنین از سرعت و قدرتی که شخص در اعضای حسی خود دارد به نحو چشمگیری کاسته میشود. در کارآیی عضلات نیز تغییرات محسوسی ایجاد میشود. استخوانها آسیبپذیر میشوند و ترمیم عضلانی و استخوانی به سختی انجام میگیرد. توانایی جسمانی برای فعالیت کمتر میشود. این عوامل در کارایی فعالیتهای عقلانی نیز تأثیر میگذارند. پس از آن تغییرات روان است. در دوران سالمندی حالاتی نظیر کاهش اعتماد به نفس، افسردگی، نگرانی، بیتفاوتی، خیالبافی و مانند آن از مواردی هستند که از انجام وظیفهی کامل و کافی فعالیتهای عقلانی جلوگیری میکنند، و در نهایت هم تغییرات مغزی را داریم. تا کنون مطالعات زیادی در رابطه با مغز و پیری انجام شده است. اگر چه اغلب افراد سالمند دچار اختلالهای مغزی نمیشوند، لیکن تعدادی از آنان به این عارضه مبتلا میگردند. در سالمندان دو نوع اختلال مغزی مشاهده میشود. یکی دیلیریم و دیگری جنون یا دمانس پیری که اولی حاد و دومی مزمن میباشد و در سالهای آخر زندگی شروع میشود.
-آموزش بهداشت سالمندی در این مرحله از زندگی بسیار اهمیت دارد. پیشنهاد شما در این رابطه چیست؟
-به نکته خوبی اشاره کردید. لازمه سلامت دوران پیری پیشبینیها، توجهات و احتیاطات دوران جوانی و کمال است. اگر فردی بخواهد که عادات غلط غذایی، اعتیاد به سیگار و مشروبات الکلی و فعالیتهای نامتناسب بدنی و روش کار نادرست خود را تغییر دهد باید سالها قبل از شروع دوره بازنشستگی به فکر آن باشد. در خانوادهها کمکی که میتوان به افراد سالمند کرد این است که برای افراد مسن مهم است که احساس کنند دیگران هنوز به وجود آنان احتیاج دارند و قادرند که به فعالیت روزانهی خود در حدی که توان دارند بپردازند. اما از توجه زیاد نیز باید خودداری کرد و یا بر عکس، نباید احساس کنند که طرد شدهاند. اگر سالمندان احساس اهمیت و ایمنی کنند به احتمال زیاد در معرض ابتلا به بیماریهای جسمی و روانی که در این سنین خیلی شایع است، قرار نخواهند گرفت. اگر به افراد مسن اجازهی فعالیت داده نشود، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته فرو خواهند رفت و به احتمال قوی دچار مشکلات روانی خواهند شد. در مرحلهی پیری، انسان هنگامی خود را سعادتمند احساس میکند که ببیند اطرافیان و نزدیکانش او را دوست دارند و برایش ارزش قایلند و اجازهی همکاری در اجتماع را به او میدهند. آنچه روانشناسی امروز به آن توجه میکند، تنها طولانی کردن دوران زندگی نیست بلکه باید توجه داشت که سالهای اضافی عمر انسان در نهایت آرامش و سلامت جسمی و روانی سپری گردد.
-کمکهایی که سازمانهای حمایتی در این رابطه میتوانند به سالمندان و خانوادههایشان بکنند چیست؟
-بزرگترین کمکی که سازمانهای حمایتی میتوانند بکنند این است که سالمندان را آماده پذیرش این دوران کرده و این افراد را برای ورود به دورهی بازنشستگی و پذیرش سالمندی و عوارض آن آگاه کنند. همچنین با توجه به عوارض و اختلالاتی که معمولاً در سنین بالا دامنگیر افراد میشود، دستورات پزشکی و بهداشتی در مورد نظافت، فعالیت، نوع تغذیه، کار و استراحت و تفریح به افراد داده شود و در صورت وجود محدودیتهای جسمی، لزوم فیزیوتراپی و کاردرمانی را به آنان گوشزد کرد. از آنجایی که افراد سالخورده مرگ را نزدیک میبینند وارد دوره ای میشوند که «مرور زندگی» خوانده میشود. آنان به گذشته مینگرند و از خود میپرسند آیا زندگی آنان با ارزش بود؟ بنا بر این امکان این وجود دارد که در این فرآیند با ناامیدی روبرو شوند و احساس کنند زندگی آن طور که میبایست باشد نبود. برای افراد مسن مهم است که احساس کنند دیگران هنوز به وجود آنان احتیاج دارند و قادرند که به فعالیت روزانهی خود در حدی که توان دارند ادامه دهند.
-به هر حال همه افراد در دوران سالمندی با یک سری کمبودها روبرو خواهند شد، توصیه شما برای به حداقل رساندن آن کمبودها و برطرف کردن مشکلات چیست؟
-ببینید، در این رابطه سازمان ملل یک توصیه دارد و آن این که فراهم کردن مراقبت برای سالمندان باید فراتر از امور درمانی باشد و رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی آنها مورد توجه قرار گیرد.
مهمترین عامل در رفع نیازهای عاطفی روانی سالمندان مورد توجه واقع شدن و اهمیت دادن به آنها توسط مددکاران اجتماعی و نظام بهداشتی و متعاقبا توسط افراد خانواده است. آگاهی از وضعیت بهداشت روانی و نحوه گذران اوقات فراغت سالمندان، به برنامهریزان کمک میکند تا با توجه به خواست و نیاز آنان برنامهریزی نمایند. برنامهریزی جهت هر گونه خدمات نیازمند توسط کمیته امداد و سازمان بهزیستی یا مراکز نگهداری سالمندان تحت پوشش منوط به شناخت نیازهای واقعی سالمندان نیز میشود و قابل پیشبینی است. آگاهی و دستیابی به نیازهای واقعی آنان به برنامهریزان مسوول در این امر کمک میکند تا با توجه به خواست و نیاز آنان برنامهریزی کنند.
-برای خانوادههایی که افراد سالمند در خانه دارند چه پیشنهادی دارید؟
-بارها و بارها از رسانههای گوناگون پیشنهادات لازم گفته شده. فرزندان افراد سالخورده نباید پدر یا مادر مسن خود را طرد کنند و همچنین باید از ابراز توجه بیش از حد به آنان خودداری نمایند. اگر فرد مسن طرد شود احساس ناامنی، اضطراب و حقارت خواهد کرد و اگر حمایت افراطی و زیاد شود احساس اتکا و وابستگی در وجودشان تشدید میگردد. پس به جوانان باید آموزش داد که با افراد پیر چه روشی داشته باشند و به آنان تفهیم کرد که روزی آنان نیز پیر خواهند شد. اگر انسان در جوانی به یادگیری حرفهای مخصوص و مورد علاقه بپردازد که پشتوانهای برای زندگی آینده شود با جرأت تمام میتواند وارد آخرین مرحلهی طبیعی زندگی یعنی پیری شود.
*علمناز حسنزاده سال ۱۳۴۴ در شهرستان سلماس به دنیا آمد. او مشاور و کارشناس ارشد در رشته روانشناسی بالینی و امور تربیتی کودک است و دستی در نویسندگی داستان و رمان دارد از جمله رمانهای «ستاره بخت»، «خوشههای آرزو» و «با من بمان».