هدف مسکو: تحمیل راه حل برای منطقه طبق شرایط روسیه

دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ برابر با ۱۲ اکتبر ۲۰۱۵


الحیات- تازه چه خبر؟ دوهفته بعد از شروع عملیات نظامی‌روسیه در سوریه، جایگاه آمریکا، دولت‌های اتحادیۀ اروپا و حکومت‌های عرب کجاست؟ 

روسیه عملیات نظامی‌خود را در سوریه زیر عنوان “مبارزه با تروریسم” آغاز کرد. هرچند نخست ارتش آزاد سوریه در این تقسیم‌بندی قرارنداشت، اما از همان ابتدا شک و تردید در مورد اهداف این یورش وجود داشت و فرضیات و اتهامات بسیاری دربارۀ این که روسیه به جای تمرکز علیه “داعش” و “النصره” همۀ مخالفان دولت سوریه را هدف قرارداده است، فضای رسانه‌ها را اشغال کرد.

مسکو نیازی به این نداشت که کسی هدف اقدامات نظامی‌اش را جنگ علیه “تروریسم” ارزیابی کند. از اول با صراحت گفته بود که کمک به رژِیم اسد پایۀ اصلی این دخالت نظامی‌است. به اطلاع دولت‌های درگیر رسانده بود که اهداف استراتژیک دوگانه‌ای را دنبال می‌کند: ایجاد پوشش هوائی برای پشتیبانی از نیروهای رژیم اسد تا در مقابل مخالفانش در آیندۀ سوریه نقش یک بازیگر فعال را داشته باشد. این هدف اول او بود، لااقل درحالت تقسیم سوریه. هدف دوم نابود کردن گروه‌های تروریستی فعال در سوریه بود، پیش از آن که شرایط باعث شود این گروه‌ها به دل خاک این کشور و یا همسایگان مسلمانش یعنی جمهور”ستان”های پنج‌گانه منتقل شوند.

سکوت کشورهای عربی

سکوت نسبی کشورهای عربی در رابطه با دخالت نظامی‌روسیه در سوریه، هم‌چنین اظهار نظر “سامی‌شکری” وزیر خارجۀ مصر حاوی خوشامدگوئی به حمله‌های نظامی‌روسیه علیه مواضع داعش، دلایل خود را دارد. درک مواضع عرب‌ها ساده نیست، مواضع علنی آنها مبتنی بر رفتن اسد است حال آن که روس‌ها خواستار بقای او هستند. در این باره دو نظر مطرح است: یا دولت‌های تعیین کنندۀ دنیای عرب به طور ضمنی روی اولویت دادن به نابودی “داعش” به عنوان نیروی تهدیدکنندۀ موجودیت همه‌شان، به توافق رسیده‌اند، حتی به بهای تقویت رژیم دمشق و بقای موقت اسد. که در این حالت باید گفت آنها به این باور رسیده‌اند که از “گرۀ اسد” عبور کنند و دیگر از این پیش‌شرط که رفتن یا ماندن اسد موضوع  محوری است دم نزنند. و یا این که این دسته از کشورهای عرب با مسکو، و نیز واشنگتن، به توافق رسیده‌اند، یا به طور ضمنی قول گرفته‌اند، که بر مبنای معادلات جاری و در خدمت  حفظ نظام سوریه بدون بشار اسد، باید ضرورت حفظ زمان‌بندی شدۀ اسد بر اریکۀ  قدرت را درک و قبول کنند.

کارتون سوریه

مشکل اصلی در سناریوی دوم مسئلۀ “تضمین” یا  مشکل بود و نبود “اعتماد” میان بازیگران است. مشکل عبارت است از “اعتماد گم شده” بین همۀ بازیگران، بدون استثناء.  به همین دلایل، این یک بازی سیاسی وحشتناک است که بر ویرانه‌های  کشور سوریه و بر جنازۀ مردمان آن جریان دارد.

ایران به حساب نمی‌آید

ایران هرگز یکی از طرف‌های قابل اعتماد در این بازی به حساب نمی‌آید. روشن است که او نیز نمی‌تواند به طرف‌های دیگر اعتماد کند. این کشور از همان بدو بحران و جنگ به وضوح و با تمام امکانات نظامی‌سیاسی خود، از طریق “حزب‌الله” و “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” و هم‌چنین از طریق نفی پروژۀ ژنوـ متضمن تشکیل یک حکومت انتقالی با اختیارات کامل از جمله برکناری بشار اسدـ پشتیبان  اسد و رژیم او بود.

ترکیه و اروپا

ترکیه و اروپا در صدر فهرست کشورهائی قرار دارند که مواضع‌شان روشن نیست. ترکیه نیروئی است که نخست شدیدترین مواضع را اتخاذ کرد اما بعدها با عقب‌نشینی از آن مواضع بیشترین نقش را در گرفتار کردن سوریه به معضلات جاری، بازی کرد. این کشور همراه با کشورهای خلیج [فارس] وعده‌های بسیار دادند و با هزینه‌های گزاف، در سوریه نقشه‌ها پیاده کردند و سپس عقب نشستند.

روسیه و ترکیه تاریخی مشحون از رقابت و بی اعتمادی دارند. روسیه عظمت اتحاد جماهیر شوروی را به ارث برده است و ترکیه سودای بازسازی عظمت دوران عثمانی را در سر می‌پروراند. هر دو آنها نه فقط به اهمیت نقش منطقه‌ای و جهانی جغرافیای سیاسی سوریه فکر می‌کنند بلکه به منافع اقتصادی خود شامل مسائل مربوط به خط لوله‌های گاز و راه‌های صدور انرژی بین اروپا و قفقاز هم می‌نگرند. هر دو کشور در راس خود آدم‌هائی را دارند که مدعی نقش تاریخ‌ساز برای خود هستند. سوریه به صحنه تمرین شخصیت‌سازی‌های مغرور ترک و روس  تبدیل شده است.

Reuters©
هفتادمین مجمع  عمومی سازمان ملل متحد، ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۵
Reuters©

یکی از نقاط قوت ترکیه همسایگی بلافصل آن با سوریه، و تسلط‌اش بر راه‌های عبور مهاجران سوری، کردها و عراقی‌ها به کشورهای اروپائی است؛ موج مهاجرت بزرگی که اروپا را به هراس افکنده است. همان طور که ولادیمیر پوتین از برگ برنده‌ای مثل “مهاجران سوری” (و تأثیر اقدامات خود در سوریه برای متوقف کردن آن) در مذاکره با اروپا  بهره‌برداری می‌کند، رجب طیب اردوغان نیز همین کار را انجام می‌دهد. البته نقطۀ قوت دیگر ترکیه وابستگی آن به پیمان اتلانتیک (ناتو) است. این موضوع البته موجب برخی نگرانی‌های همیشگی مسکو بوده است آن هم در صورتی که مجبور شود در جریان دخالت‌های نظامی‌اش در سوریه، احیاناً به ترکیه هم دست‌اندازی کند. دولت آنکارا به ارزش این برگ برندۀ مهم خود، به خوبی واقف است. بنا بر این مسکو تا حد امکان سعی می‌کند از خطوط لازم تجاوز نکند. آنکارا نیز می‌داند که هرگز قادر نیست “ناتو” را به صحنۀ جنگ سوریه بکشاند. در تصمیم‌گیری‌های اروپا و آمریکا نه فقط در افتادن عملی با روسیه در بحران سوریه مطرح نیست، بلکه درگیر شدن مستقیم، با- یا- بی وجود روسیه در سوریه هم جائی ندارد.

وضع آلمان اما فرق دارد. این کشور اخیراً موضع روشنی در ایستادن کنار روسیه و ایران، حتی به بهای ایستادن  در کنار رژیم اسد و با وجود “حزب‌الله”، اتخاذ کرده است.

فرانسه همیشه دو دل و متزلزل است. الان وقتی است که باید قطعیت پیدا کند. موقعیت متزلزل نه به نفع او و نه به نفع سوریه یا آن دسته کشورهای عربی است که برای فرانسه اهمیت و جایگاه بخصوصی قائل هستند. فرانسوا اولاند بارها دربارۀ جنگی همه‌گیر که اروپا نمی‌تواند دامن خود را از آتش آن دور بدارد هشدار داده است و می‌گوید اقدام نظامی‌روسیه توازن استراتژیک را بر هم زده و اگر اروپا از خود تحرک نشان ندهد جنگ همه را فرا می‌گیرد. با این همه هیچ استراتژِی روشن و کاملی ارائه نمی‌دهد و فقط در حد اقدامات و گام‌هائی کوچک در اینجا و آنجا بسنده می‌کند که غالباً هم دیرهنگام به شمار می‌روند و کارساز نیستند. این روزها فرانسه طرح یک قانون و مصوبه را به شورای امنیت ارائه داده درباره ممنوعیت استفاده از بشکه‌های انفجاری. این روزها؟ چرا یک سال پیش نه؟ فرانسه در داخل جامعۀ اروپا و با لحنی اقتدارمآبانه، یک بار در برخورد به کم‌کاری آمریکا، سخن پراکنی می‌کند و اندک زمانی بعد همان کاری را انجام می‌دهد که در جریان مذاکرات اتمی ‌با ایران کرد. به همین دلیل برای رئیس جمهوری فرانسه خیلی نباید جالب باشد که رئیس جمهوری روسیه درباره‌اش بگوید: اولاند “راه حل داهیانه”ای به او پیشنهاد کرد مبنی بر تشکیل نیروئی متشکل از “ارتش آزاد” و نیروهای تحت امر رژیم حاکم بر دمشق، برای تشکیل جبهۀ ضد “داعش”. البته پوتین این راز را برای تمسخر اولاند برملا کرد و طبیعی است که اولاند این پیشنهاد را به دلیل بی نهایت احمقانه بودنش از بیخ انکار کند.

انگلیس هم برای خودش روش‌های ویژه‌ای دارد. با این حال سیاست‌هایش بر کسی پنهان نیست چرا که تابع سیاست واشنگتن است و از آن الهام می‌گیرد. نخست وزیر دیوید کامرون این روزها از ضرورت حمایت از رژیم اسد و نیز همزمان کمک به “ارتش آزاد” سخن می‌گوید (مثل وضعیت عراق و رابطۀ همزمان با دولت مرکزی و اقلیم کردستان). او درست به زبان اولاند حرف می‌زند. چه بسا این زبان جدیدِ توازنِ قوا در اتحادیۀ اروپاست که یا ازطرف واشنگتن حمایت می‌شود و یا اصلاً واشنگتن در این زمینه صاحب وحی است و بر آنها نازل می‌کند.

چین به فکر بازارش است

چین در این مورد حساب و کتاب ویژه‌ای دارد. در خاورمیانه این کشور نیروی مؤتلف روسیه است و تا زمانی که مجبور نباشد، در امور استراتژیک روسیه دخالت نمی‌کند. و چون رابطۀ اقتصادی رضایت‌بخشی بین چین و کشورهای عرب وجود دارد ترجیح می‌دهد جانب احتیاط را نگه داشته و خود را ازمهلکۀ حوادث منطقه دور نگه دارد.

آمریکا علاقه‌ای به ابراز اقتدار ندارد

اما در رابطه با آمریکا. در یک نگاه کلی، به نظر می‌رسد که ایالات متحده در یک انشعاب درونی بسر می‌برد با این همه از منظر استرتژیک و منافع درازمدت در موقعیتی کاملاً یکپارچه قرار دارد. آنها از این موقعیت طلائی هم برخوردارند که دستگاه اجرائی آمریکا تصمیم به غرق نشدن در منازعات خاورمیانه و تا حد امکان عقب‌نشینی “داوطلبانه ” از آن گرفته است.

Reuters©
Reuters©

روس‌ها فکر می‌کنند که ایالات متحده به دلایل ساختاری، از نظر سیاسی، در حالتی از ضعف و تزلزل و عقب‌نشینی قرار دارد. برای روسیه مهم این نیست که کاترین اشتون بگوید آمریکا حاضر به “همکاری” با روسیه نیست، البته تا زمانی که طرفین بر ضرورت “توافق عملی در زمینۀ حفظ سلامت و امنیت یکدیگر” و هماهنگی در رابطه با عملیات هوائی اعتراف می‌کنند. برای روسیه مهم نیست که در آمریکا  گفته شود سیاست روسیه در سوریه “بد جوری معیوب است”، تا زمانی که آمریکا همچنان بگوید که بر ضد این سیاست “معیوب” دست به اقدام معینی نمی‌زند. روسیه خوب می‌داند که نه تنها چراغ سبز را برای مداخله در سوریه از واشنگتن دریافت کرده بلکه در این مورد ترغیب هم شده است.

برای روسیه همین اندازه مهم است که با یک فرصت تاریخی روبروست تا از طریق سوریه موقعیت ژئوپولیتک خود را در منطقۀ خاورمیانه طراحی کند و روی نقشه ببرد. آنها در صددند که محور یا محورهای جدیدی در خاورمیانه به رهبری روس‌ها بر پا دارند. آنها در پی ایجاد یافتن راه حل‌هائی برای معضلات خاورمیانه البته به رهبری و در چارچوب شرایط خویش‌ هستند. سرفصل این نقشه نگه داشتن اسد بر اریکۀ قدرت است آن هم ظاهراً بی اعتنا و با وجود ادعاهای اروپا و آمریکا، و نیز، دولت‌های عرب مبنی بر این که “قصاب” دمشق مشروعیت خود را در سوریه یا در سطح منطقه و عرصۀ بین‌المللی  از دست داده است.

صرف نظر از این که در “نهایت” اسد از قدرت کنار زده شود یا در رأس قدرت در بخشی از سوریۀ تقسیم شده باقی بماند، امروزه مسکو اراده کرده رژیم اسد را در آیندۀ سوریه “شریک” کند. برای همین هم مستقیماً دست به دخالت در کنار این رژیم و در پشتیبانی از اسد زده است. هدف این سیاست همانا شریک شدن روسیه  به هر شکل در سرنوشت فردای سوریه است. روسیه در حال اجرای استراتژی نجات اسد و بازسازی توان اوست تا از او به عنوان یک برگ برندۀ قوی در گفتگوهای آتی خود با  واشینگتن و پایتخت‌های اروپائی و عربی استفاده کند. در واقع هیچ کس جز کرملین نمی‌داند استراتژی روسیه در قالب حفظ بشار اسد، اساساً چه بسا در خدمت نجات کلیت رژیم منهای خود اوست حتی اگر به هر قیمت بخواهد او را فعلاً نگه دارد.

راست آنست که ولادیمیر پوتین به آگاهی همۀ دست اندرکاران رسانده است که روسیه حضورخود در آسمان سوریه را مشروع می‌داند زیرا این حضور بنا به درخواست رسمی‌ حکومت مشروع سوریه انجام پذیرفته است.

Reuters©
Reuters©

حکومت سوریه به همان میزان مشروع و قانونی است که در توافق‌نامۀ رسمی ‌روسیه و آمریکا در ارتباط با سلاح‌های شیمیائی این کشور مشروع و قانونی بود، با وجود آن که در اظهارات اوباما در همان موقع غیرقانونی و نامشروع توصیف می‌شد. مسکو از “نیروهای ائتلاف بین‌المللی” به رهبری ایالات متحده، توقع دارد که موقعیت او را به عنوان رهبری مشروع بر آسمان سوریه و به عنوان نیروئی که شرایط درگیری را به دیگران دیکته می‌کند، به رسمیت بشناسند. این اساسی‌ترین تغییری است که در مناسبات نظامی‌از زاویۀ ژئوپولیتیک و از سوریه، در منطقه به وجود آمده است.

اما مسکو به سوریه بسنده نمی‌کند، به همین دلیل می‌خواهد رهبری و سلطۀ خود را تحت پوشش جنگ علیه “داعش” به عراق نیز گسترش دهد و در این رابطه منتظر دریافت دعوتنامۀ رسمی ‌از بغداد است تا دامنۀ عملیات خود را به اراضی این کشور نیز بکشاند.

روسیه خطاب به آمریکا می‌گوید: ما فرماندهی عملیات را در دست داریم و شما باید با ما هماهنگ کنید. چرا که ما از مشروعیت ویژه‌ای برخورداریم که از سوریه تا عراق امتداد  دارد. واشنگتن هر قدر هم که صدایش را بلند کند به این امر فعلاً گردن خواهد نهاد. چون حاضر به درگیر شدن در مداخلۀ مستقیم نیست چون از سوی دیگر، دولت‌های منطقه نیز در نتیجۀ امتناع آمریکا از مداخله، به روس‌ها متوسل می‌شوند و از آنها درخواست کمک می‌کنند.

بدین گونه روسیه موفق می‌شود تا محور یاد شده را با شرکت عراق و سوریه و ایران ایجاد کند. پیام روسیه این است: من کارآترین و تواناترین هستم. آمریکا هم عملاً مخالفت نمی‌کند چون قصد ندارد کارآترین و تواناترین نیرو در خاورمیانه باشد.

باتلاق سوریه؟!

اکنون پرسش این است، آیا همۀ این مواضع فقط به دلیل این است که اوباما قصد درگیر شدن در بحران خاورمیانه را ندارد؟ یا اینکه براساس استراتژی درازمدت آمریکا فعلا ترجیح می‌دهد رهبران روسیه به نقطه‌ای که می‌تواند باتلاق آینده آن باشد کشیده شود تا همه توهماتی را که نسبت به عظمت و جایگاه پیروزمند خود دارد از دست بدهد؟

در باره جایگاه و موقعیت ونقش روسیه درسوریه دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. یک نظر بر آن است که سوریه مثل افغانستان برای روسیه [شوروی] و یا ویتنام برای سرنوشت آمریکاست. ونگاه دیگر می‌گوید در دوران افغانستان نیروهائی مانند آمریکا وجود داشتند که جهادگران مسلح را با هدف شکست دادن کمونیسم، یاری می‌رساندند. اما امروزه کسی نیست که بخواهد علیه روسیه نیرو بسیج کند و مسکو به همین دلیل از چیزی واهمه ندارد.

*منبع: روزنامه الحیات، جمعه ۹ اکتبر ۲۰۱۵
*نویسنده: خانم راغده درغام، روزنامه نگار لبنانی و مدیر دفتر الحیات در مقر سازمان ملل، نیویورک
*مترجم: حماد شیبانی
*میان‌تیترها از کیهان لندن است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=25242