کامیار بهرنگ – رهبران جهان چگونه میبایستی با ظهور داعش در سوریه و عراق روبرو شوند؟ آنها چگونه با بحران در یمن و یا هرج و مرج در اوکراین برخورد خواهند کرد؟
دکتر هرلان اولمن* در نشستی در انستیتو مطالعات استراتژیک لندن به این پرسشها و راهبردهای قرن بیست و یکمی پاسخ داده است.
او سخنرانی خود را با سه پرسش کلیدی آغاز کرد:
۱) چرا در هر جنگی که آمریکا آغاز کرده، شکست خورده است؟
۲) چرا در چندین سال گذشته هیچ کدام از رئیس جمهوریهای ایالات متحده که انتخاب شدهاند برای انجام وظیفه از پیش آماده نشده بودند؟
۳) چرا هر طرحی که برای تصویب به مجلس سنای ایالات متحده میرود هیچ کس آن را مطالعه نکرده و یا آن را متوجه نمیشود؟
به گفته وی، در قرن اخیر مساله قدرت به شکلهای متفاوتی جهانی شده است. مساله بر سر استقلال و رابطههاست. در چنین دنیای به همپیوستهای است که موضوع فنآوری اطلاعات، انقلابی را به وجود آورده است. امروزه تعداد گوشیهای موبایل از تعداد انسانهای روی زمین بیشتر است و تکنولوژی به ارتباط میان انسانها کمک کرده است. در چنین شرایطی است که تئوری تمرکز قدرت به چالش کشیده میشود و پخش شدن قدرت در افراد و یا نادولتها (non-state) را میتوان در نظر داشت. اسامه بن لادن، بردلی چلسی [منبع افشای اطلاعات سری آمریکا به ویکی لیکس]، اتحادیه اروپا و مسلما داعش نمونههای این تعریف جدید از قدرت هستند.
در تمام اینها ایالات متحده آمریکا با پیشرفتهترین سلاحهای خود نتوانسته است با آنها مقابله کند. حالا به این موضوع نگاه کنید که ساختاری مانند طالبان با چه هزینهای به وجود آمده است و یا دستگاه جهادی در عراق چه میزان خرج در بر داشته است. ۵۰ میلیون دلار؟ ۱۰۰ میلیون؟ حال آنکه ایالات متحده آمریکا تنها برای برنامه مبارزه با عملیاتهای انتحاری (IED) نزدیک به ۷۰ میلیارد دلار هزینه کرده است.
دکتر هرمان اولمن افزود، اما اجازه بدهید به شما یک جنبهی دیگر از چالشهای امروزی جهان را نشان دهم. مشکل در افغانستان، عراق، لیبی و بسیاری از کشورها چیست؟ از دید من خطرناکترین چالش ممکن، سقوط دولتهاست. این موضوع تنها منحصر به این دولتهایی که از آنها نام بردم نیست بلکه در ایالات متحده آمریکا هم برای انتخاب رئیس کنگره به چالش بر میخوریم، حتی دولت در یک زمان هرچند کوتاه امکان ارائه بودجه را پیدا نکرد. به این معنی احتمال چنین چالشی در دولتهای به ظاهر مستحکم هم وجود دارد.
چالش دوم توزیع نامتوازن بودجههاست. بسیاری از انسانها نمیتوانند با ۲ یا ۴ دلار در روز در یک جهان به هم پیوسته زندگی کنند. فقر امروز ریشه تمام مشکلات ما نیست اما یک عامل تعیین کننده در بسیاری موارد است. تنها کافیست به تحولات تونس نگاهی بیاندازید. یک میوه فروش که نمیتوانست زندگی با فقر را ادامه دهد، خود را آتش میزند و بهار عربی به وجود میآید.
چالش سومی که باید به آن فکر کرد افراطگرایی خشن دینی است که امروز در شکلهای متفاوتی از اسلام به نمایش گذاشته میشود. امروز سرتیتر بسیاری از خبرها به داعش و یا طالبان اختصاص دارد. به نظر نمیرسد که آنها به لحاظ جغرافیایی برای جهان غرب مشکلساز باشند و تنها برای مردم منطقه بحرانآفرینی میکنند. اما برای مقابله مناسب با آن، ما نیازمند به فهم درست از آن هستیم.
آخرین چالش پیش روی ما فاجعهی محیط زیست است. تغیرات محیط زیستی و گرم شدن زمین را در نظر داشته باشید و به آن زلزله در ژاپن و چین را اضافه کنید تا ببینید ساحل غربی و شرقی ایالات متحده آمریکا هم از این تغییرات به هیچعنوان در امان نخواهند ماند.
وی سپس ادامه داد، اما همهی اینها را گفتم تا به شما بگویم مهمترین بخشی که ما امروز از آن رنج میبریم نبود یک تفکر راهبردی و اطلاعاتی است. به طور مشخص در مورد ایالات متحده آمریکا صحبت میکنم. ما سرنخهای درستی در ویتنام نداشتیم، در افغانستان و عراق هم نداریم. به همین دلیل هم اشتباهات تکرار میشوند، جان کندی هزینه جنگ در ویتنام را با کشته شدن ۵۸ هزار سرباز داد و خدا میداند چه تعداد ویتنامی و دیگر افراد در آن جنگ کشته شدند. در سال ۲۰۰۳ چه اتفاق افتاد؟ جورج دبلیو بوش برای نابود کردن سلاحهای کشتار جمعی عراق به آنجا میرود اما میدانیم که آن بهانه بود و او میخواست که نقشه ژئوپولتیک منطقه را تغییر دهد. در اینجا موضوع تعصب و جانبداری درون حزبی هم مطرح میشود. در مذاکره با ایران دموکراتها تمام تلاش خود را برای موفقیت برنامه جامع اقدام مشترک به کار گرفتند و از آن سو جمهوریخواهان نیز تمام تلاش خود را برای به شکست آن به کار بستند، این تنها به دلیل تعصب و جانبداری گروهی خودشان است. آنهایی که در سال ۲۰۰۹ گفته بودند تمام تلاش خود را میکنیم تا باراک اوباما تنها برای یک دوره انتخاب شود اما موفق نشدند و حالا از ابزارهای گوناگون برای مقابله با او استفاده میکنند.
دکتر اولمن سپس راههای پیشنهادی خود را چنین مطرح کرد: با همهی این تصویری که نشان دادم ۳ راه برای عبور از آنها مطرح میکنم:
۱) افزایش دانش و درک عمیق از موقعیتها. شما وقتی به عنوان بانکدار میخواهید سرمایهگذاری انجام دهید، به تمام جنبههای حتی جزئی موضوع اشراف داشته و بعد اقدام میکنید. اما در سیاست ما چنین کاری را انجام نمیدهیم. پیش از اتفاقات ۱۱ سپتامبر، بسیاری از آمریکاییها نمیتوانستند حتی شیعه و سنی را به درستی تلفظ کنند.
۲) تغییر شیوهی تفکر. در بسیاری از موضوعات شیوهی تفکر ما برآمده از قرن بیستم است اما امروز قرن ۲۱ است و ما در دنیایی به هم پیوسته زندگی میکنیم. ما در این دنیای جدید علاقههای مشترکی داریم، امروز این نیروها برای مقابله با یک دشمن مشترک به میدان آمدهاند. ایران میخواهد داعش را نابود کند چرا که آن را یک خطر بالقوه برای خود محسوب میکند از سوی دیگر پوتین هم شاید نه به این اندازه اما علاقمند به نابودی داعش است. اما یک لحظه به موقعیت ایجاد شده در سوریه فکر کنید؛ ایران، روسیه و ناتو در یکجا کنار هم قرار گرفتهاند!
به همین میزان که علاقههای مشترک متعددی داریم اما اختلافات عمدهای هم داریم. برای مثال در مورد اوکراین و یا صحبتهای آیتالله [خامنهای] در مورد اسرائیل که چالشهای عمیقی هستند. اما چرا از این امکانات به خوبی استفاده نمیکنیم؟ چون ساختار فکری سازمان امنیت ملی ایالات متحده یک شیوه تفکر مدیریت شده ندارد. امروز تعداد کارشناسان این نهاد نزدیک به ۸۰۰ نفر است اما توانایی تحلیل مشخص ندارد. این تعداد در زمان برژینسکی یا کیسینجر با اینکه ۴۰ نفر بود اما با سازماندهی فکری، آنها امکان تولید داشتند.
۳) به نتیجه کار از همان ابتدا بیاندیشید. ما برای چه موضوعی به عراق رفتهایم؟ چرا باید ژنرال تام فرانکلی، تنها فرمانده جنگی که دوبار شکست خورده است، در آنجا حضور داشته باشد؟ چنین برداشتی اما یک واقعیت را نشان میدهد که ما برای رسیدن به یک هدف مشخص برنامه مشخص نداریم.
برای رسیدن به این هدفها چه باید کرد؟ به باور من استفاده از نیروهای تحصیلکرده امروزی راه گریز ما از این بیبرنامگی و نبود برنامههای راهبردی است. اما یک مشکل بزرگ دیگر وجود دارد که بسیاری از استادان و پروفسورهای دانشگاهها از همان زمان قرن بیستم آمدهاند اما دنیا تغییر کرده است. از طرف دیگر درگیر نمودن استادان دانشگاه به امور دفتری یکی از مهمترین اشتباهاتی است که در حال اجراست. در این صورت آن استاد نمیتواند تمام وقت برای شاگردان خود باشد و شما امروز این نقص را به خوبی در ساختارهای سیاسی میبینید.
به این نکته نیز باید اشاره کنم که احتمالا شنیدهاید که عصر حاضر سختترین و پیچیدهترین زمان ممکن در تاریخ است. به باور من اما چنین نیست.
اگر به سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹ بازگردید حتی اگر جنگهای جهانی اول و دوم را کنار بگذاریم باز شاهد آن هستیم که در ۱۹۴۵ چرچیل وست منیستر را ترک و در همان موقوع اتحاد جماهیر شوروی به سوی غرب حرکت میکند، سال ۱۹۴۷ سردترین زمستان تاریخ ثبت شده است، جدایی هندوستان و پاکستان و کشتهشدن میلیونها انسان در درگیریهای میان آن دو، به ثبت رسیدن اسرائیل و آغاز یک جنگ طولانی در سال ۱۹۴۸ و دستیابی استالین به بمب اتم در همان سالها. حالا شما به من بگویید که آیا دنیای امروز ما با مقایسه با آن زمان پیچیدهتر است؟ البته که ما میخواهیم در برابر عدم تمرین مغز، همیشه خود را به عنوان یک مظلوم و قربانی به نمایش بگذاریم.
دلیل اینکه روسیه امروز در سوریه حضور دارد جدا از اینکه پوتین میخواهد کمی از فشارهای اوکراین را کاهش دهد، اما بیاعتمادی به ایالات متحده آمریکا برای انجام تغییرات مثبت است. او اقدامات ایالات متحده در عراق، لیبی و مصر را به چالش کشیده بود. در مورد سوریه هم من فکر میکنم حفظ اسد برای پوتین آخرین موضوعی است که به آن فکر میکند. آگاهی نداشتن به همین نکتهی آخر است که مذاکره بر سر یک موضوع مشترک را هم مشکلساز میکند. شما باید بدانید که پوتین در سوریه چه میخواهد و بر همان اساس با او مذاکره کنید.
از سوی دیگر باید به رابطه ایران و روسیه نیز نگاه کرد. ایران، داعش را به عنوان یک دشمن وجودی خود نگاه میکند، اما روسیه چنین برداشتی را از این گروه ندارد. پس ما باید از برنامه جامع اقدام مشترک استفاده کنیم تا هرچه بیشتر ایران را به عنوان یک حامی خود و نه روسیه تبدیل کنیم.
در مورد ایران به یک نکتهی دیگر نیز باید اشاره کرد. اینکه میگویند ایران بزرگترین حامی تروریسم است به نظرم خلاف واقع است. اما اگر امروز این موضوع را در آمریکا مطرح کنید به حمایت از تروریسم محکوم میشوید. ما نمیخواهیم قبول کنیم که تروریسم سُنّی مشکل بسیار بزرگتری از تروریسم شیعه است. با این توافق اتمی که صورت گرفته است چهرهی ایران تغییر خواهد کرد. تاریخ به ما درسهایی میدهد که باید آنها را بیاموزیم.
- دکتر هرلان اولمن سالها در بخشهای نظامی و اطلاعاتی مشغول بوده است و در حال حاضر در چند سازمان بینالمللی به عنوان مشاور راهبردی فعالیت میکند. او رئیس شرکت CNIGuard است که حفاظت برخی زیرساختهای بریتانیا را برعهده دارد.