سی و سومین سالگرد تاسیس کانون ایران در لندن فرصتی بود برای تجدید دیدار هموندان کانون با سخنرانِ خوشسخن و بیان، دکتر سیروس آموزگار.
در آغاز جلسه، دکتر قاسمی، مدیر این موسسه، اشارۀ صریحی داشت به تشدید مشکلات مالیِ این یکی از قدیمیترین مراکز فرهنگی ایرانیان در لندن. وی گفت اگردوستداران کانون، همیاری خود را با پرداخت منظم حق عضویت ماهانه- که فقط سه پوند است- و نیز تشویقِ دیگران به عضویتِ کانون درآمدن، افزایش ندهند، آیندۀ خوبی در انتظار کانون نیست. فرم های “گیفت اید” Giftaid نیز که مزایای خوبی، هم برای سازمان دریافت کنندۀ کمک و هم از طریق معافیت های مالیاتی برای شخص دهنده کمک مالی، در بر دارد، بر روی صندلیها گذاشته شده بود و توضیحاتی هم در این مورد داده شد. در ادامه، دکتر قاسمی اعلام کرد که در فروردین ماه آینده، جلسه عمومی و انتخابات کانون ایران برگزار خواهد شد.
وی افزود که در انتخاباتِ جدید کاندیدا نخواهد شد و امیدوار است که با آمدن نیروهایِ جوانتر خون تازه در رگهای کانون جریان یابد. پس از این مقدمۀ نه چندان خوشبینانه، دکتر قاسمی در معرفی سخنران، با بذلهگویی از ارادت ویژۀ دکتر سیروس آموزگار به خانم لعبت والا گفت. مدیر کانون از این طریق یادی کرد از شاعرِ خوش قریحۀ و از هموندان کانون که متاسفانه به دلیل بیماری مدتی است که در جلسات فرهنگی لندن و از جمله در جلسات کانون ایران شرکت ندارد و جای او بسیار خالی است. دکتر قاسمی درپایان به شوخطبعی و حاضرجوابی دکتر آموزگار اشاره نمود.
قبل از سخنرانی، برنامه موسیقی به روال معمول در کانون ایران اجرا شد. جمشید رضایی موسس و خوانندۀ گروه نغمه، با همراهی سازِ قانونِ استاد بهزاد رحیمیان، فضایی لطیف و خاطرهانگیز به وجود آوردند. برنامه شامل آوازی بر اساسِ غزلِ معروف حافظ “رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند” در دستگاه ماهور، و نیز اجرای ترانهای از خانم لعبت والا به یاد او بود.
سپس دکتر آموزگار پشت میکروفن قرار گرفت و سخنانش را در قالب طعنههایی دوستانه به رفیق دیرینهاش، دکتر قاسمی، آغازکرد. به نظر میرسد این شگردِ دکتر آموزگار است که به این ترتیب تنفسی کوتاه به شنوندگانش میدهد تا آنها را برای شنیدن مباحث بعدی آمادهتر کند. در عین حال احاطۀ دکتر آموزگار به فن سخنوری به درجهای است که دنبال کردن مباحثِ جدی او را برای شنوندگانش آسان میکند. یکی دیگر از شیوههای سخنرانی دکتر آموزگار، طرح نقطه نظرهایی چالش برانگیز است که گوش شنوندگانش را تیزتر و ذهن آنها را بیشتر درگیر قضیه میکند.
“جمعیت جهان و مسائل آن” عنوان سخنرانی دکتر آموزگار بود که بدون آنکه متنی در برابرش باشد و تنها با اتکا به حافظه با روانی بی نظیری آن را ارایه داد. او گفت که بدون تردید ازدیاد جمعیت یکی از بزرگترین و غامضترین مسائل انسانی در قرن بیست و یکم است. این موضوعی است که ذهن بشریت را به شدت بخود مشغول داشته است و باعث هراس و کابوسهایی است که حتی در کارِ نویسندگانِ داستان و رمان نیز اثر گذاشته است. در میان نویسندگان ایران، صادق هدایت که به اعتفاد سخنران نویسندۀ خوب ولی لزوماً داستانگوی درجه یکی نیست، در اثری به نام “س.ک.ل. م. م.” ، که سیروس آموزگار آن را تنها داستان خوب هدایت دانست، غیر مستقیم به آن پرداخته است. در این داستان مردمی تصویر می شوند که از زندگیِ کسل کننده خود که به هیچ دردی هم نمیخورد به ستوه آمدهاند. دانشمندان در این میان به دنبال کشف سرُمی هستند که در عین حفظ شهوت و لذت جنسی، از زاد و ولد جلوگیری میکند. اما در عمل دانشمندان دارویی میسازند که نه فقط جلوی زاد و ولد را نمیگیرد بلکه توانایی لذت بردن از جنس مخالف را از بین میبرد و به این ترتیب انسانها را به یک برهوت تاریک و به خلاء پرتاب میکند.
این داستان که در مجموعۀ “سه قطره خون” هدایت منتشر شده است، به نظر سخنران نوعی انتقامجویی از آفریدگار است که بدون اینکه نظر انسانها را بخواهد جمعیت آنها را زیاد میکند. در این وضعیت پیش آمده، انسانها مزاحم همدیگر میشوند، جلوی عشق ورزیدنها گرفته میشود، زورمداران به ضعفا ظلم میکنند و زمینههای جنگ و آزار یکدیگر به وجود میآید.
در داستان دیگری به نام “موش”، اثر نویسنده و هنرمند مقیم لندن، بهمن فرسی، بسیار زیبا به مسئلۀ ازدیاد جمعیت پرداخته است. اگر در داستان هدایت فقط یک روحِ کنجکاو موضوع ازدیاد جمعیت را میتواند کشف کند در داستان ” موش” فرسی آشکارا به این مسئله پرداخته میشود.
سخنران در ادامه به فتوای رهبر جمهوری اسلامی در مورد ازدیاد جمعیت اشاره کرد که دیگر به صورت جزئی از مناسک دینی درآمده است. او گفت، تمامی امکانات جلوگیری از توالد و تناسل در ایران حذف شده است. ” با توجه به اینکه تمام امکاناتِ تبلیغات در دست رژیم است انسان تعجب میکند که تعداد خانوادههای تک فرزند در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته است. هشت سال پیش طبق آمار دولتی خانوادههایِ تک فرزند ۲۶ در صد کل خانوادههای ایران را تشکیل میدادند. طبق آخرین آمار، که پس از صدور فتوای فوق گرفته شده است، این درصد به ۳۳ درصد در عرض ۸ سال رسیده است.
سیروس آموزگار افزود، تشویش باطنی در وجود انسان، او را از عمل به این فتوا باز میدارد. حال باید از خود بپرسیم که آیا این تشویش و کابوس واقعی است. آیا همچنان که در داستانهای علمی و تخیلی گفته میشود کار ما به جایی میرسد که همدیگر را خواهیم خورد؟!
در ادامه دکتر آموزگار اطلاعات جالبی ارایه داد که در برابر اغراقهایی قراردارند که معمولاً ذهن انسان از خطر ازدیاد نفوس میسازد. او گفت که خودش نیز از اطلاع یافتن از اینکه کلِ جمعیت ۷ میلیاردی کرۀ زمین را میتوان در یک مکعب با اضلاع یک کیلومتری جا داد تعجب کرده ولی این حقیقت دارد. در مورد تعریف علمی تغذیه هم گفت که اگر آن را به صورت جابجایی مواد آلی در زمان و در یک منحنی مارپیچ بدانیم که در دنیای ما تکرار این چرخه ۳۰ سال است تنها جنگلهای آمازون به تنهایی میتوانند ۱۸ برابر کل نیاز تغذیه این جمعیت ۷ میلیاردی زمین را تامین کنند. البته جنگلها و منابع فراوان غذایی دیگری نیز هستند و علاوه بر آنها دریاها و اقیانوسهایی که مملو از مواد پروتئینی هستند. تازه میتوان در آیندهای نه چندان دور، انرژی مورد نیاز بدن انسان را، که امروزه تنها از طریقِ تغذیه تامین میشود، به کمک تکنولوژی جدید مانند برق وارد بدن انسان کرد. در مورد آب آشامیدنی، سخنران گفت که کُل آب آشامیدنی مورد مصرف ۷ میلیارد جمعیت دنیا فقط ۷ درصد کل آبِ کرۀ زمین است. از آن گذشته، با تکنولوژی نوین میتوان آب آشامیدنی را از آب شور به دست آورد همچنان که در کشورهایی نظیر کویت و عربستان سعودی این امرجریان دارد. در آن کشورها تفکیک روشنی هم بین آب آشامدینی، که برای به دست آوردنش زحمت بیشتری کشیده میشود، و آبی که برای مصارف دیگر انسان است در منازل و هتلها وجود دارد.
در مورد مسکن، سخنران گفت که با کمک دانش و تکنولوژی نوین، امروزه میتوان ساختمانهای بسیار بلند ساخت. او از ساختمانی در دوبی که ارتفاع آن به یک کیلومتر میرسد صحبت کرد که با احتسابِ ارتفاع هر طبقه ۲٫۵ متر دارای ۴۰۰ طبقه میباشد. او گفت تصور ما از مسکن باید تغییر یابد زیرا که خانهها روز به روز کوچکتر میشوند و انسانها میتوانند به راحتی خود را با این تنزل مساحت وفق دهند. او در این مورد از تجربۀ زندانی بودن خودش در جمهوری اسلامی مثال آورد.
در ادامه دکتر آموزگار از تحولات جدید در علم پزشکی صحبت کرد. منبع اصلی او در این مورد پروفسور گنجبخش بود که یکی از افتخارات ما ایرانیها در فرانسه است. در اینجا هم سخنران با شوخطبعی گفت که: “از افتخارات پروفسور گنجبخش آن است که روی جرج بوش پدر، ژاک شیراک و مهمتر از همۀ آنها روی من عمل کرده است؟!” به گفتۀ پروفسور گنجبخش، در دنیای طبِ دارو برای بیشتر دردها وجود دارد و انسان با مصرف آنها درمان میشود. در دانش جدید پزشکی اما با کشف اینکه که هر سلول در طول عمر خود بین ۷۰۰ میلیون تا یک میلیارد پیامِ پروتئینی ثابت به مراکز ثابت در بدن میفرستد به امکان تغییرمقصد این پیامهای پروتئینی پی بردهاند. به عبارت دیگر، به جای مصرف داروی خارجی، “دارو” در وجود انسان است که این امرهم هزینۀ درمان را پایین میآورد و هم قابلیت شفابخشی مراکزِ بیمار در بدن انسان را بسیار بالا میبرد. او گفت که با به کار گرفتن این روش جدید، طول عمر انسان در آیندهای نه چندان دور به حدود ۲۰۰ سال افزایش پیدا خواهد کرد. دیگر آنکه به زودی در درمان بیماریها، از دستگاههای کامپیوتری با نرم افزارهای خاص استفاده خواهد شد. این امر امروزه در بعضی از مناطق دور افتاده در آمریکا و کانادا در حال رایج شدن است. اگر میانگین تربیت یک پزشک ۱۱ سال است این دستگاههای کامپیوتری به صورت انبوه در زمانی کوتاه تولید و در دسترس عموم قرار میگیرند و در نتیجه هزینۀ پزشکی را به شدت پایین خواهند آورد.
در اینجا دکتر آموزگار اعتقاد راسخ خود را به خرد و اندیشۀ خلاق انسان بیان کرد و گفت که یک مقایسۀ ساده نشان میدهد که زندگی انسان در زمینههای مختلف تنها در چند دهه بهبود زیادی پیدا کرده است. باید به توان انسان در روبرو شدن با مشکلات و حل آنها اعتقاد داشت. وی تأکید کرد، وحشت و کابوس درباره ازدیاد جمعیت به آن اندازهای که ما تصور میکنیم نیست. ولی چرا با وجود این همه انسانِ نابغه و عاقل و این همه پیشرفت در دانش و تکنولوژی این کابوس همچنان پا برجاست؟
دکتر آموزگار جواب دیرپایی این وحشت و کابوس را در آزمایشی که یک دانشمندِ بزرگ کانادایی به نام “جان دیل” انجام داده است میدید. این روانشناس نامآور در طی جنگ جهانی دوم با مشاهدۀ و بررسی اجساد سربازان به این نتیجه رسیده بود که مرگ یک آرامش دهندۀ بزرگ است که نباید از آن ترسید. ولی آزمایش او روی موشها بود که در جایی کوچک ابتدا با جمعیتی کم در کنارهم و بدون آزار همدیگر همزیستی داشتند. ولی به موازات ازدیاد جمعیت، آنها به مرور شرور و خشن شدند و علاوه بر آن گرایش همجنسگرایی در آنها ظاهر شد. او از این آزمایش نتیجه گرفت که همجنسگرایی از یک زاویه تمهیدی است که طبیعت برای جلوگیری از توالد و تناسل به کار میگیرد. ولی نکتۀ اساسی در شرور و خشن شدن موشها بود که اگر آن را در جامعۀ انسانی پیاده کنیم به نتایج مهمی میرسیم که دلیل اصلی ترس و وحشت انسان از ازدیاد جمعیت است. از یک سو جمعیت زمین در حال افزایش است و از سوی دیگر پیشرفت دانش و تکنولوژی اتکای تولید به نیروی انسان را کمتر میکند. به عنوان نمونه در مورد کشاورزی، گریزی از مکانیزه شدن نیست زیرا تولیدِ انبوه و سریع و انتقال سریع به بازار تنها رمز رقابت است. همین امر باعث میشود که کشاورزان سابق با بیکار شدن راهی شهرها شوند و در حاشیۀ شهرها در پی یافتن کار گذران زندگی کنند ولی در نبود بازار لازم جذب این نیروی کار، شرارت و تبهکاری رواج مییابد.
دکتر آموزگار سپس این پرسش را مطرح کرد که از تمام اینها چه نتیجهگیری باید کرد؟ آیا باید در این کابوس زندگی کنیم یا اینکه با اعتقاد به خرد و تدبیر انسان در یافتن راههای حلهای جدید خود را از تشویش دربیاوریم؟ وی گفت، کسانی که معتقدند انسان مسائل ازدیاد جمعیت را حل نخواهد کرد کسانی هستند که خردِ انسان را دست کم میگیرند. در طول تاریخ انسان بر تمامی مشکلات فائق آمده است هر چند که البته مشکلات جدیدی هم به وجود آورده است. خرد و اندیشه بزرگترین معجزۀ انسان است که خداوند تنها به پیامبران نداده است بلکه به تک تک ما داده است. به خرد خودمان اعتقاد داشته باشیم.
سخنرانی دکتر آموزگار با این جمله پایان گرفت.
یادآوری میشود که به مناسبت جشن مهرگان، آقای احمد وحدت خواه، مدیر و موسس انتشارات ساتراپ، گلچینی از اوستا را که به ابتکار بنیاد فردوسی منتشر ساخته است هنگام ورود به سالن به شرکت کنندگان هدیه میکرد.
پایانبخش این سالگرد کانون، صرف چای و قهوه همراه با کیک تولد کانون ایران بود که دکتر سیروس آموزگار، مهمان و سخنران آن روز، اولین قطعۀ آن را برید.