سارا دماوندان- مدتی میشد که دیگر مثل گذشته نه میل حرف زدن داشتیم و نه او ابراز علاقه میکرد. دیر به خانه میآمد، شاماش را با بی میلی صرف میکرد و روی کاناپه ولو میشد، گاهی همانجا میخوابید و گاهی هم با بی میلی تمام به رختخواب میرفت.از آخرین رابطه جنسیمان چند ماهی بود که میگذشت. کم کم همان دو کلمه حرفی را هم که گهگاهی بینمان رد و بدل میشد نیز به زبان نمیآوردیم. یک شب وقتی خواب بود موبایلاش روشن و خاموش شد. احساس کردم برایش باید پیامکی آمده باشد. کنجکاو شدم و مسیج را باز کردم. یک پیام عاشقانه. نگاهی به نام ارسال کننده پیام انداختم. هر که بود، نشانه خوبی نبود! حس خیانت، شکست، فروریختگی همه وجودم را فرا گرفت. رفتارهایش مثل فیلم سینمایی از جلوی چشمام رژه رفت، کم کم بی میلیهایش و کم حرف بودنش برایم معنا پیدا میکرد.
فردای آن روز ماجرا را مطرح کردم .ابتدا زیر بار نرفت. گفت: تهمت و توهم است. گفتم: پیامها را خواندم. دیگر نمیتوانست کتمان کند. و آن چیزی را که نمیخواستم بشنوم شنیدم. پای فرد دیگری در میان بود. راوی این داستان میتواند هم مرد باشد هم زن. بسیاری از ما ممکن است بیوفایی شریک زندگیمان را تجربه کرده باشیم. انسانهایی که در زندگی مشترک به هر دلیلی ترجیح میدهند یا تصمیم میگیرند رابطه جدیدشان را پنهان کنند و یا پیش از کسب اطمینان از رابطه جدید، آن را با شریک زندگیشان در میان نگذارند و یا اساسا آن را به عنوان یک رابطه جنبی و زودگذر ببینند. احساس سرخوردگی و نپذیرفتن بیوفایی از سوی شریک زندگی باعث میشود هزاران علامت سوال در ذهن فرد به وجود بیاید و گاهی ممکن است هیچ جواب قانع کنندهای برای آنها پیدا نشود .
بر اساس تحقیقات صورت گرفته، میزان بیوفایی در زندگی مشترک که در زبانهای مختلف با اصطلاحات متفاوتی بیان میشود و در میان ایرانیان با واژه «خیانت» از آن نام برده میشود، در جوامع امروزی بسیار بالاست. بر اساس آمار به دست آماده ۴۵ تا ۵۵ درصد از خانمها و ۵۵ تا ۶۵ درصد از آقایان مرتکب بیوفایی در زندگی مشترک میشوند حال میخواهد به طور رسمی ازدواج کرده باشند و یا سالهای در یک رابطه مشترک بدون ازدواج رسمی بوده باشند.
اما چرا افراد به همدیگر «خیانت» میکنند ؟ چرا کسانی که یک رابطه عاشقانه را آغاز میکنند پس از مدتی به این نتیجه میرسند که دیگر همدیگر را نمیتوانند از نظر جنسی و روحی ارضاء کنند و به جستجوی فرد دیگری میپردازند و یا در مناسباتی قرار میگیرند که به آسانی میتوانند به شریک زندگی خود بیوفایی نشان دهند؟
برای یافتن پاسخی برای این پرسشها و با آگاهی به اینکه مناسبات انسانی و به ویژه عشق را نمیتوان بر اساس حساب و کتاب تنظیم کرد و واقعیات پیرامون و این همه آثار هنری و ادبی، دلیل این ادعای من است، به سراغ محسن محمدی نیا رئیس مرکز مشاوره خانواده و روانشناسی معین در کشور مالزی رفتم و در خصوص «خیانت» و «بیوفایی» و اینکه چه زمانی اتفاق میافتد به گفت و گو پرداختیم.
-امروزه ما شاهد گسترش روابط نامنسجم و از هم پاشیده شده هستیم، بسیاری از خانوادهها با وجود آنکه عاشقانه شکل گرفتهاند پس از مدتی در طول مسیر زندگی دچار افت رضایت میشوند. علت چیست ؟
-بهتر است اول به مسئله میزان رضایت افراد بپردازیم که در سالهای اول به چه اندازه است. تحقیقاتی که سوزان هارتر انجام داده است نشان دهنده این مسئله است که بسیاری از زوجها در سال اول زندگیشان صد درصد از زندگی شان رضایت دارند. وی سه سال بعد همین تحقیقات را با همان میزان جامعه آماری انجام میدهد و به این نتیجه میرسد که ۲۵ درصد زوج ها از رابطه خود ناراضی هستند و ۷۵ درصد بقیه همچنان احساس رضایت از زندگی دارند. هفت سال بعد همین تحقیات را ادامه میدهد و میبیند میزان رضایت به ۵۰ درصد رسیده است. سیزده سال بعد ۷۵ درصد ناراضی هستند و ۲۵ درصد راضی و ۲۰ سال بعد همین تحقیات را با همان جامعه آماری انجام میدهد و به عدد صفر میرسد یعنی هیچ کدام از زندگی زناشویی راضی نیستند.
-چرا این اتفاق میافتد؟ دلایل بنیادی و ریشهای روند این نارضایتی چیست؟
-یکی از مهمترین دلایلی که منجر به عدم رضایت افراد از زندگی زناشویی میشود بحث آموزش است. آموزش معجزه است. مسئلهای که به شدت در علوم انسانی به آن سفارش میشود و متاسفانه به آن پرداخته نمیشود. وقتی ما یادگیری را در زندگی به نوعی بایکوت میکنیم و به سراغاش نمیرویم باید انتظار هر اتفاق ناگواری در زندگی باشیم .
-این عدم رضایت در افرادی که عاشقانه هم زندگی را آغاز میکنند دیده میشود. در اطرافمان زندگیهای زناشویی از هم پاشیده میشود که عاشق یکدیگر بودند ازدواج کردند اما مدتی بعد از هم جدا شدند. برخی از آنها درگیر رابطه پنهانی میشوند و به زبان عامه «خیانت» میکنند .
-دقیقا همین مسئلهای است که شما عنوان میکنید. بسیار از عاشقان سینه چاک را دیدهایم که بعد از ازدواج از هم جدا شدهاند اما برای علتیابی باید ببینیم که تعریف علمی از عشق چیست…
-…مگر عشق تعریف علمی هم دارد؟
-… بله، به طور کلی بشر ۳ غریزه اصلی دارد که در ارتباط با جنس مخالف فعال میشود. نخست غریزه عشق است. هنگامی که فرد احساس میکند عاشق شده است ۳ هورمون در بدن وی به شدت شروع به ترشح میکند. دوپامین، نورآدرنالین و استیل کولین. هر گاه این ۳ هورمون ترشح میشود فرد دیوانهوار عاشق میشود .هر چقدر هم طرف مقابل وی را براند و پس بزند این فرد عاشق و عاشق و عاشقتر میشود و تمام وجودش از حرارت شعلهور میشود و تمام تلاشاش این است که شاهد مقصود را به آغوش بکشد. اینجا غریزه عشق درگیر است.
-ولی یک علامت سوال برای من به وجود میآید: آیا عشق یک احساس است یا غریزه؟
-بسیاری از افراد احساس میکنند که عشق یک احساس است اما کاملا در اشتباه هستند. عشق برخلاف آنچه در گذشته تصور میشد ربطی به احساس و هیجان ندارد بلکه یک غریزه است. همان گونه که زنبور عسل ۵ هزار سال است که دارد کندوهای ۵ ضلعی میسازد و تخطی هم نکرده است انسان نیز دارای غرایز گوناگون است که یکی از آن غریزهها، غریزه عشق است. در میان نورولوژیستها و متخصصان اعصاب این غریزه را به نام عشق دوپامینی مطرح میکنند که مشخصه مختلفی هم دارد مثلا ممکن است این فرد برای معشوق خود بمیرد، مرتب به او فکر میکند، وسواس و اعتیاد فکری پیدا میکند که بی شباهت به مصرف کوکائین نیست. بسیار قدرتمند عمل میکند و میتواند تمام زندگی شخص را در سایه قرار دهد.
-قدیمیها یک مثال داشتند میگفتندعمر عاشقی ۴۰ روز است آیا واقعا این صحت دارد؟ عاشقی زمان و تاریخ انقضا دارد؟
-تا حدودی میتوان این گفته آنها را تایید کرد. یک ضربالمثلی است که میگوید عشق کور است و در اغلب فرهنگها و زبانهای دیگر نیز وجود دارد. بنا بر این باید برای عاشقی زمان گذاشت. بر اساس تحقیقات صورت گرفته از لحظهای که شخص عاشق میشود در حدود ۴ تا ۱۳ ماه اوج هیجان عشقی شخص است. آدمها به شدت درگیر میشوند، لحظه به لحظه فقط به او فکر میکنند. اما پس از گذران زمان گفته شده که در افراد متفاوت میباشد هورمونها فروکش میکنند. برای همین زمانی که عاشق فردی هستیم بهتر است با او ازدواج نکنیم! زمان بدهیم و بگذاریم هورمونها فروکش کنند و عشق تبدیل بشود به دوست داشتن و بعد انتخاب کنند. این دستور موکد روانشناسان است که باید از زمان عاشقی بگذرد و بعد فرد به این نتیجه برسد که تمایلی به ادامه رابطه دارد یا خیر.
-در بیشتر مواقع آدمها وقتی عاشق میشوند بلافاصله دلشان میخواهد تشکیل خانواده بدهند و با فرد مورد نظر یک رابطه رسمی داشته باشند، در واقع به نوعی حس تملک و تعلق، درسته؟
-دقیقا همین گونه است. ما یک غریزه دیگری داریم که به آن «اتچمنت درایو» گفته میشود. این غریزه هنگام روبرو شدن با جنس مخالف فعال میشود که همان غریزه تعلق و وابستگی است. تشکیل خانواده و حس مالکیت نسبت به جنس مخالف در این مرحله به وجود میآید و فرد دوست دارد که با فرد مورد نظر تشکیل خانواده بدهد. هورمونی که در این غریزه ترشح میشود آکسی توسین است. نورولوژیستها آکسی توسین را تحت عنوان سوپر گلو super glue میشناسند. یعنی یک هورمون فوق چسبنده است. در واقع با اولین تماسی که با معشوق حاصل میشود مثل لمس کردن، بوسیدن یا رابطه جنسی برقرار کردن، این هورمون ترشح میشود و باعث وابستگی شخص میشود. در واقع با هر تماس جنسی و لمسی که برقرار میکنند، هورمون آکسی توکسین ترشح میشود. برای همین ما میگوییم اگر میخواهید با کسی ازدواج کنید رابطه جنسی با او برقرار نکنید چون باعث وابستگی شما میشود.
-اما بسیاری بر این عقیده هستند که قبل از ازدواج باید رابطه جنسی باشد یعنی یک رضایت نسبی جنسی و بعد تصمیمگیری برای ازدواج. آیا این از نظر شما ایراد دارد؟ در عین حال، به نظر نمیرسد در حالت عاشقی بتوان چنین حسابگریهایی هم کرد!
-این مسئله زمانی باید اتفاق بیافتد که فرد دوره عاشقی را سپری کرده باشد و به مرحله دوست داشتن رسیده باشد. در چنین زمانی میتوان گفت درصد خطای افراد کمتر خواهد بود. چون شخص نگران از دست دادن نیست و آن حس تملک و به دست آوردن در فرد فروکش کرده است. بنا بر این فرد میتواند حتی اگر تماس جنسی در این زمان داشته باشد معقولانه تصمیم بگیرد و رضایت خود را از رابطه جنسی در نظر بگیرد.
در مرحله سوم هورمونهای جنسی است که شروع به ترشح میکند. در مردان هورمون تستوسترون و در خانمها هورمونهایی از قبیل آماژون، استروژن است که یک مرکز خاص در مغز دارد. به این ترتیب ۳ موتور اصلی در مغز وجود دارد که وقتی ما در ارتباط با جنس مخالف قرار میگیریم روشن میشود و حرکت میکند. غریزه اول love drive یا صاعقه عشق، غریزه دوم atachment drive یا غریزه دلبستگی و وابستگی و غریزه سوم sex drive یا غریزه جنسی. این ۳ با هم وارد جریان میشوند و هر کدام هورمونهای زیادی را ترشح میکنند و چنان با قدرت وارد میشوند که زوجها به شدت به هم وابسته و عاشق میشوند و احساس تعلق و وابستگی به یکدیگر پیدا میکنند.
-با این توصیف، بیوفایی و «خیانت» در روابط عاشقانه چه زمانی اتفاق میافتد؟!
-یک زوج زمانی با چنین اتفاقی روبرو میشوند که یکی از این موتورها از کار بیافتد و به دلیل از کار افتادن یکی از آنها بقیه نیز در سایه قرار بگیرند. باید در نظر گرفت ۳ هورمونی که نام بردم مستقل از هم نیستند. در واقع وقتی یک غریزه وارد جریان میشود همزمان با او دیگرغریزهها نیز وارد ماجرا میشوند و تحت تاثیر قرار میگیرند. بنا براین وقتی با فردی رابطه جنسی برقرار میکنی، علاقمند میشی و وابسته خواهی شد. این اتفاق میتواند برعکس نیز باشد. وقتی فرد علاقهاش کم میشود یا درگیر کار میشود خود به خود لمس کردنها، دست هم را گرفتن و درخیابان قدم زدن، کنار همدیگر نشستن و فعالیتهای مشترک کم میشود و حتی رابطه جنسی زوجها نیز کم خواهد شد و وقتی این تماسها کم میشود خود به خود علاقه نیز کم خواهد شد.
-در حال حاضر بسیاری از زوجها به دلیل مشغلههای زیاد، خیلی کم با هم در رابطه هستند، کمتر صحبت میکنند و گاهی ممکن است سر کوچکترین مسئله با هم مشاجره کنند در واقع به نوعی آستانه تحمل افراد پایین آمده و مشاجرهها زیاد شده. بنا بر این امکان اینکه یک رابطه زودتر با شکست روبرو بشود وجود دارد. پیشنهاد شما برای جلوگیری از چنین وضعیتی چیست؟
-روابط وقتی کمرنگ میشود باید احساس خطر کنیم که دیر یا زود ممکن است شریک زندگی ما حال چه زن و چه مرد با شخص دیگری رابطه برقرار کند و خلاء زندگی خود را پر کند بنا بر این برای جلوگیری از خطر خیانت و به خطر افتادن زندگی مشترک من چند توصیه جدی دارم.
در مواقعی که مشاجره میکنند تحت هیچ شرایطی رختخوابشان را جدا نکنند. سکس را تعطیل نکنند چرا که این یک غریزه است و نیاز انسان است. بنا بر این علت اینکه خیانت رخ میدهد از بین رفتن یا کم شدن صمیمیت و علاقه بین دو طرف است. خانمها وقتی علاقه ندارند، رابطه جنسی را هم دوست ندارند و دلشان نمیخواهد با او باشند چرا که سکس برای زن معانی بسیار زیادی دارد. سکس برای زن احساس تعلق و امنیت و دوست داشتن و آرامش و اعتماد است اما برای مرد سکس یعنی سکس! وقتی علاقه و صمیمیت کم میشود مرد یا زن میرود آن صمیمیت را جای دیگری جستجو کند ولی اگر این عشق در ارتباط با همسر خودش بماند و تقویت بشود آن رابطه را میتوان قوی کرد. قدرتمندترین عاملی که میتواند یک رابطه را محکم نگاه دارد عشق است. بنا بر این وقتی آن عشق افول میکند احتمال خیانت و بیوفایی زیاد میشود چون آن صمیمیت را در جای دیگری جستجو میکند.
-خیلی از افراد در هنگام خشم و ناراحتی و اندوه نمیتوانند رابطه جنسی برقرار کنند در حالی که نظریه شما این است که نباید سکس را تعطیل کرد…
-ببینید، ما باید واقعیت رابطه را در نظر بگیریم. رابطه جنسی از عواملی است که به بهبودی رابطه کمک میکند. وقتی سکس قطع میشود ناخواسته عامل تعلق و وابستگی هم کم میشود و هورمونهایی که موجبات این تعلق هستند دیگر ترشح نمیشوند بنا بر این سکس نباید قطع بشود، روابط لمسی نباید قطع بشود باید تماس و روابط لمسی برقرار بماند.
-دوام یک رابطه خوب بدون بی وفایی طرفین به چه عواملی بستگی دارد؟
-به خیلی چیزها ارتباط دارد اما باید راههایی را در نظر بگیریم که به داشتن رابطه خوب کمک کند بنا بر این باید رفتارهایی داشته باشیم که منجر به افول عشق و کم شدن مهر و علاقه نشود. یک مرد حداقل روزی ۸ بار باید زنش را بغل کند ببوسد بدون انگیزه و بهانه جنسی. مثلا وقتی تو آشپزخانه زن مشغول کار است برود بغلاش کند، ناز و نوازشاش کند یا هنگام نگاه کردن تلویزیون دستاش را بگیرد و ببوسد، لمساش کند. به بهانههای گوناگون این اتفاق باید بیافتد. برای زنها هم همین طور. باید همسرشان را لمس کنند، دلبری کنند و به دنبال نزدیک شدن به او باشند. این لمس کردنها را نباید فقط قبل از سکس داشته باشیم. من باز هم تاکید میکنم بدون بهانه جنسی. در واقع لمس به بهانههای مختلف باید برقرار بشود. ما دنبال بهانه هستیم که بتوانیم عشق را نگه داریم. به قول شاعر مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه است. این اتفاقاتی که به ظاهر کوچک است بهانهای میشود که عشق پایدار بماند. بنا بر این رفتارهای صمیمانه مثل زنگ زدن بین روز به همسر یعنی صمیمیتی که ما جای دیگری دنبالاش هستیم باید درون همسرمان باشد. قشنگترین پیامی که برایتان ارسال میشود قبل از آنکه برای دوستتان بفرستید برای همسرتان ارسال کنید! در نتیجه آن سرمایهگذاری که جای دیگر میخواهیم بکنیم برای همسرمان انجام دهیم.