کامیار بهرنگ – جمهوری اسلامی خود را در جهان دو قطبی سی و اندی سال پیش با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تعریف کرده بود.
جایگاه این شعار در عرصه سیاست خارجی رژیم تازه برپا شده چنان بود که آن را بر سردر وزارت امور خارجه حک کردند. در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی مساله مبارزه با «امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا» در بلندگوی نیروهای هوادار رهبر وقت جمهوری اسلامی غلبه داشت. با اینکه نیروهای مارکسیست و کمونیست در طرح این شعارها سابقهی طولانیتری از نیروهای مذهبی داشتند اما پس از آنکه روحانیون قدرت را به دست گرفتند گوی سبقت را از آنها ربودند با این تفاوت که حالا «امپریالیسم» به «استکبار جهانی» تغییر نام داده بود.
اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط «دانشجویان پیرو خط امام» بخشی از این مسابقه «ضد امپریالیستی» در ایران به شمار میرود. دانشجویانی که بعدها هر کدام در گوشهای از مسئولیتهای دولتی قرار گرفته و البته برخی از آنان مانند محسن میردامادی به زندان هم افتادند.
ابراهیم اصغرزاده یکی از آن دانشجویان «پیرو خط امام» است که از دیوار سفارت بالا رفت، ولی حالا میگوید: «حمله به سفارت امریکا قرار نبود که به تصفیه حساب خونین میان ایران و آمریکا بدل شود». او معتقد است: «نباید قضیه تسخیر لانه جاسوسی به ۴۴۴ روز به طول میانجامید و شاید ما در مورد افشاگری نیروهای میانهرو در کشور دچار اشتباه شدیم». اصغرزاده پیش از این گفته بود: «اگر منافع ملی کشورم حکم کند حاضرم بابت گروگانگیری عذرخواهی کنم».
سید محمد موسوی خوئینیها که او را پدر معنوی «دانشجویان پیرو خط امام» میدانند نیز در این مورد گفته است: «اگر با ملاحظه شرایط امروز ایران که قابل مقایسه با سال ۵۸ نیست بگوییم که گروهی از دانشجویان به سفارت کشوری که مهمان ما بودند هجوم بردند، و کار بیهودهای کردهاند و جز خسارت چیزی برای کشور نداشته است، این سخن نادرستی است». بگذریم از اینکه سفارت یک کشور نه مهمان بلکه یک نهاد و دستگاه رسمی در کشور دیگر به شمار میرود و محل استقرار سفارتخانه هر کشور حتا بخشی از خاک آن کشور شمرده میشود.
اما همان طور که «مبارزه ضد امپریالیستی» را روحانیون از نیروهای چپ وام گرفتند، امروز هم شعارهایی بر ضد «استکبار جهانی» را نه دانشجویان آن سالها که مخالفان سیاسی آنها سر میدهند.
برگزاری نشستهایی همچون «همایش زنده باد مرگ بر آمریکا» بخشی از برنامههای جریانی است که امروز ایالات متحده آمریکا را «کدخدا» مینامد و مذاکره با او را نفی میکند. مذاکرات میان جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵ فرصت مناسبی بود تا یخ روابط میان دو کشور شکسته شود و برای اولین بار پس از انقلاب وزاری امور خارجه دو کشور با هم ملاقاتهای مستقیم داشته باشند. این دیدارها و همچنین تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما این امید را زنده کرده بود که سیاستهای ستیزهجویانه به تدریج فراموش میشود و در یک گفتگوی برآمده از منافع ملی امکان ارتباط میان دو کشور برقرار میگردد. اما هر بار سخنان رهبر نظام این امیدها را بر باد داد.
مخالفت ولی فقیه در مورد مذاکره با آمریکا امر جدیدی نیست. او از اولین روزهای منصوب شدن به این سمت بارها مخالفت خود را نشان داده است. بررسی واژه «مبارزه با آمریکا» در سخنرانیهای او نشان میدهد اوج نگرانی وی همزمان با روی کار آمدن سید محمد خاتمی در سال ۷۶ بوده است.
او در دوران محمود احمدینژاد با اینکه در مورد مذاکره با «شیطان بزرگ» سخنرانیهای متعددی داشته است اما در بیشتر این موارد در خیال مبارزه رو در رو و پیروزمندانه با آنها قرار داسته است: «ما یقین داریم که در این کارزاری که بین حق و باطل، امروز راه افتاده است – کارزار بین اسلام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی از یک سو، و طمعورزیهای استکباری سیاستهای شیاطین عالم و در رأس آنها شیطان بزرگ یعنی دولت امریکا از یک طرف دیگر – پیروزی با ماست؛ پیروزی با طرف حق است».
رهبر جمهوری اسلامی که در سال ۸۸ به صراحت اعلام کرده بود نظرش به محمود احمدینژاد نزدیک است بارها «سیاست خارجی تهاجمی» او را تایید کرده بود: «در زمینهی سیاست خارجی هم – همانطور که آقای رئیسجمهور توضیح دادند – موضع جمهوری اسلامی از اول موضع تهاجمی بود. تبدیل موضع تهاجمی به موضع تدافعی، یک خطاست».
مقایسه این سخنان را با سخنرانی ولی فقیه در دیدار با محمد جواد ظریف و سفرای منصوب دولت یازدهم به روشنی بخشی از «نگرانی»های او را نشان میدهد. با اینکه او در این سخنرانی از ظریف و نقش او در مذاکرات هستهای دفاع کرده است اما تاکید دارد: «اجرای سیاست خارجی انقلابی در عمل با برخی غفلتها، کمکاریها، ناهوشمندیها و موانع خارجی همراه بوده است».
رهبر جمهوری اسلامی همچنین در دیدار با جمعی از دانشآموزان به مناسبت «روز دانشآموز» در ایران به روی شعار «مرگ بر آمریکا» تاکید داشته و گفته است: «شعار و فریاد مرگ بر آمریکای ملت ایران دارای پشتوانهی قوی عقلانی و منطقی و برگرفته از قانون اساسی و تفکرات اصولی است که ظلم و ستم را برنمیتابد.مفهوم این شعار، مرگ بر سیاستهای آمریکا و استکبار است و این منطق برای هر ملتی تشریح شود آن را میپذیرد».
شعار «مرگ بر آمریکا» در سالهای گذشته و درست زمانیکه وزرای امور خارجه دو کشور در خیابانهای لوزان با هم قدم میزدند و یا در نشستهای مختلف با هم دیدار داشتند به نظر میرسید که کمرنگ شوند. اما بخش مهمی در داخل نظام چنین قصدی را نداشته و امسال نیز با توجه به اولین سال پس از توافق اتمی حتی به برگزاری «پر شورتر» همایشهای ضدآمریکایی خود تاکید داشتند. برگزاری همایشی با حضور عزیز جعفری و سعید جلیلی بخشی از این تاکیدات بود. جلیلی در نشست مربوطه با اشاره به نامه ولی فقیه در مورد اجرایی شدن برجام گفته است: «همدلی و همزبانی آن است که موافقان و منتقدان برجام، با دولت و ملت یکپارچه بر مبنای نامه تاریخی رهبری با نقض عهد آمریکا مقابله کنند. اعلامیه اوباما و وزارتخارجه آمریکا بعد از توافق هستهای سندی گویا بر حقانیت شعار مرگ بر آمریکا و دلیلی روشن برای زنده باد مرگ بر آمریکاست».
عزیز جعفری فرمانده سپاه پاسداران نیز در «مراسم اختتامیه جایزه بزرگ مرگ بر آمریکا» با اشاره به اینکه «الله اکبر همان شعار مرگ بر آمریکاست، الله اکبر یعنی خدا بزرگتر از آمریکاست» اضافه کرده است: «متاسفیم که امروز بگوییم چرا بعضیها که خود را انقلابی میدانند و در گذشته هم انقلابی بودند، امروز به دنبال دوستی با آمریکا هستند، چرا به قیمت برطرف کردن کدورتها به نظر خودشان و یا دشمنیها که واقعیت امر نیز همین است، عزت و اقتدار ایران که همان بزرگترین دستاورد انقلاب است را به آسانی میفروشند؟» فرمانده سپاه پاسداران در همایشی دیگر با عنوان «دوران بزن و دررو تمام شده است» نیز شرکت کرده و در آنجا زمانی که حاضران شعارهایی همچون «مرگ بر فتنهگر» و«نه سازش نه تسلیم، نبرد با آمریکا» سر میدادند همصدا با جمعیت شعار «مرگ بر آمریکا» را تکرار کرده است.
حسن روحانی در جریان مبارزات انتخاباتی سال ۹۲ به شعاری بودن «مرگ بر آمریکا» اشاره کرده و گفته بود: «توطئه آمریکا را خنثی کردن مهم است ولی مرگ بر آمریکا گفتن راحت است […] مرگ بر آمریکای عملی می خواهیم مرگ بر آمریکای زبانی آسان است».
حالا او در مقام ریاست جمهوری اسلامی در مصاحبه با شبکه سی بی اس میگوید: «این شعارها علیه مردم آمریکا نیست. مردم ما به مردم آمریکا احترام می گذارند و در پی جنگ با هیچ کشوری نیستند». حسن روحانی مشخص نکرده است که چگونه مردم آمریکا را از سیاستهایی که در یک روند دموکراتیک و با رای همان مردم بر سر کار آمده است جدا میکند. سوال اینجاست که اگر در گوشهای از ایالات متحده آمریکا چنین شعاری علیه ایران داده شود، باز هم روحانی آن را «مرگ بر سیاستهای جمهوری اسلامی ایران» تفسیر میکند؟
این همه در حالیست که باراک اوباما در آخرین سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به این شعار واکنش نشان داده و گفته است: «با گفتن “مرگ بر آمریکا” شغل ایجاد نمیشود». او پیش از این نیز در یکی از سخنرانیهای خود تاکید کرده بود «تمام مردم ایران به این شعار باور ندارند و این شعار تنها بخشی از تندروها در داخل ایران است».
***
گزارش کیهان لندن از ۱۳ آبان امسال در تهران را میتوانید با عنوان «۱۳ آبان، تشدید آمریکاستیزی در سالگرد اشغال سفارت آمریکا» بخوانید.